افراد غیرمعتاد شیوع سوء مصرف مواد در مبتلایان به اضطراب اجتماعی بیشتر از جمعیت غیرمعتاد است. بنابراین مطالعات در خارج کشور نیز نشان میدهد که اضطراب اجتماعی پیشبینیکننده مصرف مواد مخدر میباشد (اناری، شفیعی تبار و پوراعتماد، ۱۳۹۰) و این اختلال در واقع باعث روی آوردن فرد به مصرف مواد میشود (مبینی، ۱۳۸۴). این اختلال رنج زیادی رادر زمینه های مختلف شغلی، روابط بین فردی ،حیطه زناشویی و… را به وجود میآورد (انجمن روانپزشکی امریکا ،۲۰۰۰). اضطراب اجتماعی موجب بوجود آمدن علائم جسمانی از جمله دردعضلات، سردرد، لرزش عضلات و تهوع میشود.
یکی از مسائلی که ضرورت توجه و اهمیت به این اختلال و درمان این را توجیه میکند، گرایش به خودکشی دراین دسته از افراد میباشد (انجمن روانپزشکی امریکا، ۲۰۰۰). از سال ۱۹۹۹، داروهایی برای درمان این اختلال مثل داروهای ضدافسردگی شامل: مهارکننده باز جذب سروتونین مانند، فلوکستین، پاروکستین میباشد ولی به دلیل عوارض دارویی افراد ازخوردن آن امتناع میکنند و روشهای غیردارویی بیشتر تأثیرگذار بوده است (اناری و همکاران ، ۱۳۹۰). در این پژوهش به دنبال اثربخشی روش های درمانی جایگزین دارو میباشیم. پرسشهای این پژوهش باعث تعمیم و تأیید یافته های پژوهشهای قبلی در این زمینه در خارج و داخل ایران میشود و روایی واعتبار بیشتری را بوجود میآورد.
۱-۴ اهداف موضوع
هدف کلی:
مقایسه اثربخشی نوروفیدبک با کاهش استرس مبتنی برحضورذهن در کاهش اضطراب اجتماعی افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی.
اهداف جزیی:
تعیین اثربخشی نوروفیدبک در کاهش اضطراب اجتماعی در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی.
تعیین اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن در کاهش اضطراب اجتماعی در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی.
۱-۵ سوالات پژوهش
آیا بین دو روش نوروفیدبک و کاهش استرس مبتنی برحضورذهن در کاهش اضطراب اجتماعی در افراد اضطراب اجتماعی تفاوت معنیداری وجود دارد؟
آیا نوروفیدبک موجب کاهش اضطراب اجتماعی در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی میشود؟
آیا روش کاهش استرس مبتنی برحضورذهن موجب کاهش اضطراب اجتماعی در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی میشود؟
۱-۶ متغیرهای اساسی پژوهش
۱-۶-۱متغیرهای مستقل
متغیرهای مستقل در این پژوهش، نوروفیدبک و کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن.
درمان نوروفیدبک
تعریف مفهومی: نوعی رویکرد توان بخشی است که هدف آن بهنجارسازی پایدار رفتار بدون وابستگی مداوم به داروها و یا رفتاردرمانی است و به این طریق افراد میتوانند برامواج مغزی خود کنترل داشته و در جهت درمان مورد استفاده قرار گیرند (ماستروپسکو وهیلی، ۲۰۰۳، برنر و همکاران، ۲۰۰۶).
تعریف عملیاتی: در این پژهش پروتکل درمانی براساس افزایش آلفا- تتا با چشمان بسته است که از کارهای گریزلیر (۲۰۰۸) (اقتباس از سی اگنر، ۲۰۰۲) اقتباس شده است. در درمان آلفا- تتا، ۱۲جلسه در طی ۶ هفته و در هر هفته دو جلسه برگزار میشود. در این روش فرد در یک موقعیت آرام با چشمان بسته قرار میگیرد و در جریان درمان (با نصب الکترود در ناحیه pz) موسیقی با صدای امواج آرام آب رودخانه و امواج اقیانوس پخش میشود و از آزمودنی خواسته میشود که در حالت صدای آب آرام به آن گوش دهد و در مواقع امواج اقیانوس به موقعیتهایی که در آن اضطراب دارد (از اضطراب کم تا زیاد) فکر کند و همین روش باعث شرطی سازی می شود و همزمان فعالیت امواج مغزی ثبت میشود (گریزلیر، ۲۰۰۸).
درمان حضور ذهن
تعریف مفهومی: به معنی توجه کردن به طریق خاص، معطوف به هدف، در زمان حال و بدون داوری میباشد(کبات زین، ۱۹۹۸).
تعریف عملیاتی: به عنوان ابزار درمان در بیشتر اختلالات مورد استفاده است و پروتکلدرمانی از کتاب کبات زین گرفته شده است که در فصل سوم پیوست میباشد.
۱-۶-۲ متغیر وابسته
متغیر وابسته در این تحقیق، اضطراب اجتماعی میباشد.
اضطراب اجتماعی:
تعریف مفهومی: ترس غیرمنطقی از موقعیتی که به واقع منطقی وبدون ترس است ولی فرد از آن اجتناب میکند یا آن را با وجود اضطراب تحمل میکند (پورافکاری، ۱۳۷۳).
تعریف عملیاتی: نمره ای که فرد از آزمون اضطراب اجتماعی لایبوتیز بدست میآورد.
فصل دوم
(پیشینه پژوهش)
۲-۱ مقدمه
گسترهای که پژوهش کنونی به آن پرداخته است، مقایسه اثربخشی روش های درمانی نوروفیدبک و حضور ذهن مبتنی برکاهش استرس در کاهش علائم اضطراب اجتماعی میباشد. در این فصل نخست به بررسی اختلالات اضطرابی به ویژه اضطراب اجتماعی و ملاکهای تشخیصی آن براساس DSM-IV-TR، ویژگی، اختلالات همراه، شیوع و… پرداخته شده و در بخش دوم به مبانی و اصول نوروفیدبک و در بخش سوم به بررسی روش درمانی حضور دهن مبتنی برکاهش استرس پرداخته شده است و درنهایت در بخش آخر به پیشینه پژوهشی پرداخته شده است.
۲-۲ اضطراب
اهمیت اضطراب در زندگی عصر حاضر را نویسندگانی چون کاموس[۲۱] که دوران ما را قرن ترس نامیده است و ادون در شعر خود تحت عنوان عصر اضطراب، به خوبی مطرح کرده است. اضطراب، هیجان ناخوشایندی است که با اصطلاحاتی نظیر نگرانی، دلشوره، وحشت و ترس بیان میشود و با درجات مختلفی بروز میکند، بنابراین اضطراب نوعی ترس و ناراحتی بیدلیل است، نشانه بسیاری از اختلالات روانشناختی محسوب میشود که اغلب با رفتارهای دفاعی مانند فرار از یک موقعیت ناخوشایند یا انجام یک عمل طبق نظم و آیین معین کاهش مییابد. لانگ (۱۳۷۴) معتقد است که اضطراب یک سازهی فرضی است و ترکیبی از تظاهرات جسمانی و روانی را به دنبال دارد که قابل انتساب به خطرات واقعی نیستند و به صورت دورهای یا مستمر بروز میکند. اضطراب اثرات خاصی بر شناخت میگذارد و بر طبق DSM-IV، اضطراب باعث انحراف تفکر و توجه فرد از کاری که انجام میدهد، میشود. اضطراب، هسته هیجانات است ولی با این حال زیادی آن باعث مشکل میشود. اضطراب یک ساختار یکپارچه نیست. دو نوع متمایز اضطراب، تحریک اضطراب و هراس اضطراب در ارتباط با الگوهای متفاوتی از فعالیت مغز وجود دارد. هراس و ترس اضطراب به صورت نگرانی و نشخوار کلامی دیده میشود و نگرانی به صورت افکاری در مورد سلامت جسمی، توانایی در محل کار و طور کلی جهان میباشد و همچنین علائم فیزیکی شامل بیقراری، خستگی و تنش عضلانی را به همراه دارد. علائم تحریک اضطراب شامل تپش ضربان قلب، عرق کردن، سرگیجه، تنش تنفس و احساس خستگی میباشد (اسچینویس[۲۲]، ۲۰۱۳).
اضطراب باعث اختلال در عملکرد اجتماعی، روانی، مشکل افراطی حالت عاطفه منفی میشود. نبود لذت و گوش به زنگی در اضطراب قابل مشاهده است. قسمت چپ و راست فرونتال و تمپورال راست در اضطراب نقش دارند و EEG نشان میدهد که در فرونتال راست اضطراب بیشتر به چشم میخورد. مدل ظرفیت-برانگیختگی، کاهش و افزایشی اضطراب در قسمت فرونتال را توضیح میدهد (ریموند، وامی، پارکینسون، گریزلیر، ۲۰۰۵)
۲-۳ اختلال اضطراب اجتماعی
ملاکهای تشخیص:
الف- ترس آشکار و مستمر از یک یا چند موقعیت اجتماعی یا عملکردی که شخص در معرض دید اشخاص ناآشنا یا احتمالاً در معرض توجه دیگران قرار میگیرد. فرد از این واهمه دارد که کاری انجام خواهد داد که موجب تحقیر یا شرمندگی او خواهد شد. در کودکان باید شواهدی از توانایی برای برقراری روابط اجتماعی متناسب با سن، با افراد آشنا وجود داشته باشد.
ب- قرار گرفتن در معرض موقعیتهای اجتماعی ترسآور تقریباً همیشه به اضطراب منجر میشود، ممکن است به شکل حمله وحشتزدگی وابسته به موقعیت یا با زمینه موقعیتی ظاهر شود.
ج- شخص میداند که ترس مفرط یا غیرمنطقی است.
د- شخص میداند از موقعیتهای اجتماعی یا عملکردی ترسآور اجتناب کرده یا آنها را با اضطراب یا پریشانی شدید تحمل میکند.
ه- اجتناب، اضطراب انتظاری یا پریشانی در موقعیت اجتماعی یا عملکردی به طور قابل ملاحظهای با مخالفتهای عادی، کارکرد شغلی، یا فعالیتها یا روابط اجتماعی تداخل میکند، یا پریشانی آشکاری درباره ابتلاء به هراس وجود دارد.
و- ترس یا اجتناب، ناشی از اثرات فیزیولوژیایی مستقیم مواد یا یک بیماری جسمانی نیست و بر حسب یک اختلال روانی دیگر توجیه بهتری ندارد.
ز- اگر یک بیماری جسمانی یا یک اختلال روانی دیگر وجود دارد، ترس موجود در ملاک تشخیص الف مرتبط با آن نیست، برای نمونه، این ترس ناشی از لکنت زبان، رعشه در بیماری پارکینسون، یا رفتار غذا خوردن (غذا خوردن غیرعادی) در بیاشتهایی عصبی یا پرخوری نیست. ویژگی اصلی اضطراب اجتماعی ترس آشکار و مستمر از موقعیتهای اجتماعی یا عملکردی است که ممکن است موجب شرمندگی شوند. شخصی مبتلا به هراس اجتماعی به طور معمول از موقعیتهای ترسآور اجتناب میکند، به ندرت، شخص خود را به تحمل موقعیت اجتماعی یا عملکردی مجبور میکند، اما اگر با این موقعیتها روبهرو شود اضطراب شدیدی احساس خواهد کرد. ممکن است یک دور معیوب اضطراب انتظاری منتج به درک توأم با ترس و نشانه های اضطراب در موقعیتهای ترسآور وجود داشته باشد، که به عملکرد ضعیف واقعی یا فرضی در موقعیتهای ترسآور منجر شده، که آن هم موجب شرمندگی و اضطراب انتظاری فزاینده در مورد موقعیتهای ترسآور میشود و بر همین روال ادامه مییابد. ترس یا اجتناب باید به میزان قابل ملاحظهای با فعالیت عادی، کارکرد شغلی یا تحصیلی یا فعالیتها یا روابط اجتماعی شخصی تداخل نماید یا شخص باید پریشانی آشکاری را درباره ابتلا به هراس داشته باشد (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، ۲۰۰۰).
۲-۳-۱ شاخص
تعمیم یافته: وقتی ترسها با اکثر موقعیتهای اجتماعی مربوط هستند (مانند آغاز کردن یا ادامه دادن گفتگوها) از این شاخص میتوان استفاده کرد: افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی تعمیمیافته معمولاً از موقعیتهای عملکرد در جمع و هم موقعیتهای روابط اجتماعی میترسند. چون مبتلایان به هراس اجتماعی اغلب گستره کامل ترسهای اجتماعیشان را به طور خود انگیخته گزارش نمیکنند. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی تعمیم یافته بیشتر احتمال دارد که کاستیهایی را در عملکرد تمام موقعیتهای اجتماعی داشته یاشد (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، ۲۰۰۰).
۲-۳-۲ ویژگیها و اختلالهای همراه
ویژگی توصیفی همراه اضطراب اجتماعی عبارتند از حساسیت مفرط به انتقاد، ارزیابی منفی یا طرد شدن، اشکال در ابراز خود، عزت نفس پایین یا احساس حقارت، مبتلایان به اضطراب اجتماعی اغلب از ارزیابی غیرمستقیم از جانب دیگران، مانند اجرای یک آزمون میترسند.آنها ممکن است مهارتهای اجتماعی ضعیف (مانند تماس چشمی ضعیف) یا نشانههای قابل مشاهده اضطراب داشته باشند. افراد دچار اضطراب اجتماعی اغلب در مدرسه در اثر اضطراب امتحان یا اجتناب از حضور در کلاس پیشرفت نشان نمیدهند. آنها به دلیل اضطراب یا اجتناب از صحبت کردن در گروه ها، در ملأعام یا با مراجع قدرت و همکاران ممکن است در کارشان پیشرفت نکنند. این اشخاص اغلب در شبکه های حمایت اجتماعی اندکی دارند و کمتر ازدواج میکنند. در مورد شدیدتر ممکن است از مدرسه اخراج شوند، بیکار بمانند و به دلیل اشکال در انجام مصاحبه استخدامی در جستجوی کار برنیایند، دوستانی نداشته باشند یا به روابط ناپایدار دل ببندند، از قرار ملاقات عشقی کاملاً اجتناب میکنند، یا به زندگی با والدین خود ادامه دهند. علاوه بر این، اضطراب اجتماعی ممکن است با اندیشهپردازی خودکشیگرایانه ارتباط داشته باشد، به ویژه وقتی که با اختلالهای دیگری همراه باشد. اضطراب اجتماعی ممکن است با اضطرابی، خلقی، مرتبط با مواد و پرخوری عصبی همراه باشد و معمولاً مقدم بر این اختلالها میباشد (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، ۲۰۰۰).
۲-۳-۳ یافتههای آزمایشگاهی
تاکنون هیچ آزمون آزمایشگاهی که بتواند اضطراب اجتماعی را تشخیص دهد یافت نشده است و شواهد کافی نیز برای حمایت از کاربرد هر نوع آزمون آزمایشگاهی (مانند تزریق لاکتات، استنشاق دی اکسید کربن) به منظور تشخیص از سایر اختلالهای اضطرابی در دست نیست (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، ۲۰۰۰).
۲-۳-۴ ویژگیهای خاص وابسته به فرهنگ، سن و جنسیت
تصویر بالینی و آسیب ناشی از اضطراب اجتماعی در بین فرهنگها، بسته به مقتضیات اجتماعی ممکن است متفاوت باشد. در فرهنگهای خاصی (مانند ژاپن و کره) مبتلایان ممکن است به جای شرمنده شدن، ترسهای مستمر و مفرطی از آزردن دیگران در موقعیتهای اجتماعی بروز دهند، احتمال دارد این ترسها با شکل اضطراب شدید از سرخ شدن چهره، تماس چشم به چشم، یا بوی بدن که ممکن است برای دیگران زننده و ناراحت کننده باشد، ظاهر شود.
در کودکان، قشقرق، سفت کردن اندامها، چسبیدن به یک شخص آشنا یا ماندن در کنار او، محدود کردن روابط تا حد لالی ممکن است وجود داشته باشد. احتمال دارد کودکان خردسال در موقعیتهای اجتماعی کمرویی افراطی ظاهر کنند. از تماس با دیگران کنارهگیری نمایند، در حاشیه فعالیتهای اجتماعی باقی بمانند، سعی کنند در کنار اشخاص آشنا بمانند. برخلاف بزرگسالانشان، کودکان دچار اضطراب اجتماعی معمولاً امکان اجتناب از همه موقعیتهای ترسآور را ندارند و ممکن است قادر به شناسایی ماهیت اضطرابشان نباشند. امکان دارد افت در عملکرد کلاسی، مردودی یا اجتناب از فعالیتهای اجتماعی و قرارهای ملاقات عشقی متناسب با سن وجود نداشته باشد. برای مطرح کردن این تشخیص در کودکان، باید شواهدی در مورد توانایی برای برقراری روابط اجتماعی با افراد آشنا وجود داشته باشد و اضطراب اجتماعی باید در ارتباط با همسالان روی دهد نه صرفاً در تعامل با بزرگسالان. مطالعات همهگیر شناختی و اجتماعی حاکی از آن است که اضطراب اجتماعی در زنان شایعتر از مردان است. اما در اکثر نمونه های بالینی شیوع آن در هر دو جنس برابر است یا بیشتر مبتلایان را مردان تشکیل میدهند (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، ۲۰۰۰).
۲-۳-۵ شیوع
مطالعات همهگیر شناختی و اجتماعی شیوع کلی اضطراب اجتماعی را تقریباً ۳ تا ۱۳ درصد گزارش کردهاند. ارقام شیوع گزارش شده، بسته به آستانه مورد استفاده برای تعیین پریشانی یا اختلال و تعداد انواع موقعیتهای اجتماعی که به طور اختصاصی بررسی شدهاند ممکن است متفاوت باشد. در یک مطالعه، ترس مفرط از صحبت کردن و عملکرد در ملأعام ۲۰ درصد گزارش شده است. اما تنها ۲ درصد دارای اختلال یا ناراحتی کافی برای تضمین تشخیص اضطراب اجتماعی بودند. در جمعیت کلی، بیشتر مبتلایان به هراس اجتماعی از صحبت کردن در جمع واهمه دارند، در حالی که تقریباً کمتر از نیمی از آنها از صحبت با غریبهها یا ملاقات با افراد جدید میترسند. سایر ترسهای عملکردی به ظاهر کمتر متداولاند. در موقعیتهای بالینی، اکثر قریب به اتفاق مبتلایان به اضطراب احتماعی از بیش از یک نوع موقعیت اجتماعی واهمه دارند. اضطراب اجتماعی به ندرت باعث بستری شدن در مراکز درمانی میشود. در کلینیکهای سرپایی، میزان هراس اجتماعی در مبتلایان به اختلالهای اضطرابی تقریباً ۱۰ تا ۲۰ درصد است. اما این ارقام بر حسب منطقه متفاوت است (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، ۲۰۰۰).
۲-۳-۶ دوره یا سَیر
شروع اضطراب اجتماعی به طور معمول در اواسط نوجوانی افراد شروع در اوایل دوران کودکی را گزارش میکنند. شروع اختلال ممکن است به طور ناگهانی و دنبال یک تجربه تنشزا یا تحقیرکننده، یا احتمال دارد، تدریجی باشد. سیر اضطراب اجتماعی اغلب پیوسته یا مداوم است. طول مدت آن بیشتر برای تمام عمر است، ولی ممکن است که شدت این اختلال در بزرگسالی کاهش یابد یا رو به ضعف گذارد. احتمال دارد شدت اختلال با توجه به محرکهای تنشزا و ممقتضیات زندگی تغییر کند. برای مثال، اضطراب اجتماعی فردی که از قرار ملاقات عشقی میترسد با ازدواج کردن ممکن است تضغیف یابد و پس از مرگ همسر دوباره ظاهر شود. ارتقاء شخصی تا مقامی که مستلزم صحبت کردن در جمع باشد، ممکن است به ظهور اضطراب اجتماعی در فردی منجر شود که قبلاً هرگز مجبور به صحبت کردن در جمع نبوده است (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، ۲۰۰۰).
۲-۳-۷ الگوهای خانوادگی
از قرار معلوم اضطراب اجتماعی در میان بستگان بیولوژیک درجه اول مبتلایان به این اختلال در مقایسه با کل جمعیت بیشتر روی میدهد. برای نوع تعمیم یافته شواهد قویتری وجود دارد (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، ۲۰۰۰).
۲-۳-۸ تشخیص افتراقی
وی زنی بود که بر اثر زهد و عبادت و شایستگیهای روحی درجهای پیدا کرد که فرشتهی وحی بر او ظاهر شد و وجودش زمینهی ظهور معجزهی الهی و حاملهی مسیح گشت؛ مسیحی که خود برتر از عالم جسم و دنیا بود.
از دید مولانا اعتماد مریم(س) به خداوند، نمونهی بارز وثوق به حق است و مائدههای آسمانی نتیجهی این وثوق است که از جانب خداوند به او میرسید.
از دیگر تعالیم عرفا اظهار نیاز و احتیاج به درگاه خداوند و خواستنی از روی اضطرار است. مولانا در بیان اینکه اگر بنده سراپا نیاز باشد و از سر اضطرار خدا را بخواند، حتماً نیازش برآورده میشود، ولو آنکه به ظاهر محال باشد، باز نمونهی کاملی دارد: مریم(س) که سراپا درد و نیاز و اضطرار بود و در برابر غوغاگرانی که او را به ناپاکی و بی حفاظی متهم می کردند، دفاعی نداشت. پس لطف الهی به مصداق «أمن یجیب المضطر اذا دعاه» (نمل آیهی ۶۲) نیاز و درد مریم را پاسخ گفت و طفل نوزاد در آغوش او لب به سخن گشود.
نگاه مولانا به حضرت مریم(س) ، تنها نگاه به زنی پارسا و ستایش پارسایی او نیست؛ بلکه در وجود وی انسان کاملی را نشان میدهد که تجسم فضائل و تبلور معنویتهای بسیار است و باید سرمشق همهی سالکان اعم از زن و مرد قرار گیرد.از منظر مولانا، لااقل بخشی از منزلت عیسی بدان است که مادری چون مریم(س) دارد:
«شیر جان زین مریمان خور چونکه زادهی ثانیی
تا چو عیـــــــسی فارغ آیی از بنین و از بنات»
(مولوی ، ۱۳۷۶،غ۳۸۶ :۱۸۵ )
ب)مادر یحیی، صاحب کرامت:
خاله مریم(س) ، مادر حضرت یحیی پیامبر (ع) نیز در زمرهی زنانی است که وجودشان شایستگی ظهور معجزهی الهی را پیدا کرده است. مولانا میگوید مادر یحیی چون با مریم روبرو میشد، جنین او در شکم، جنین مریم را در شکمش سجده میبرد.
این دو بانوی بزرگوار که مقام مادری آن هم مادری پیامبران را با خود دارند، هر دو در نظر مولانا از کرامت و فراست برخوردار بوده اند و به نیروی الهی از حقایق بزرگی که در درونشان تکوین یافته بود و جهان در انتظار تحولات اساسی آنان بود، آگاهی داشتند.
لازم به ذکر است که معجزات مربوط به مردان بیشتردر خارج از وجودشان رخ میدهد: طوفان نوح، ناقهی صالح، باد و قوم ثمود، شکافته شدن دریا برای موسی، خون شدن نیل برای فرعونیان، تسخیر باد و اجنه توسط سلیمان، گلستان گشتن آتش بر ابراهیم، زنده شدن مردگان به دست عیسی، شکافتهشدن ماه به اشاره حضرت رسول اکرم(ص) و به سخن آمدن سنگریزه در دست حضرتش؛ ولی دربارهی زنان ، معجزات الهی در وجود خود این زنان تحقق پیدا میکند، چنانکه در بارهی حضرت مریم و مادر یحیی پیش آمد.
ج)مادر موسی، مهبط وحی:
قرآن کریم، از نزول وحی الهی بر زن نیز خبر داده است: مولوی میگوید به مادر موسی وحی آمد که طفل را در آب انداز، امیدوار باش و شیون مکن که او را به تو باز خواهیم رساند.
مولوی داستان به آب انداختن موسی را با توجه به مهر و عاطفهی مادر و لرزیدن او بر جان فرزندش چنان زیبا و اثرگذار روایت کردهاست که بیان او با همان داستانهای فرعی که در کنارش آمده، الهام بخش شاعر بینظیر معاصر، پروین اعتصامی شده و او در منظومهی زیبای «لطف حق» با لطافت و رأفت زنانه خویش عاطفهی مادر موسی را با چیره دستی تمام تصویر کرده و به شعر درآورده است.
د)آسیه ، مشتاق هدایت فرعون:
آسیه همسر فرعون هدایت یافته بود و اشتیاقی داشت که فرعون را هم از گمراهی و هلاکت نجات دهد. چون موسی (ع) آیین حق را به فرعون عرضه سر از پا نشناخت ؛ اشکها ریخت، گرم شد، از جا برخاست و گفت: اگر این دعوت به گوش خورشید میرسید، در پی اجابت آن، سرنگون به زیر میآمد، تو چگونه آنرا نپذیرفته و جان بر آن نیفشاندهای ؟مولانا سخنان شوق انگیز آسیه را مفصل آورده است و میگوید قطره در هراس از فنا شدن به دست باد و خاک و تف خورشید است؛ اکنون این سعادت را یافته که دریا به تقاضای وی آمده است. اگر قطرهی خود را در کف دریا نهی، از تلف شدن ایمن میگردی و دریایی پر گهر مییابی. زنهار درنگ نکنی و این دعوت را که از دریای لطف الهی آمده است، بپذیری.
ه)بلقیس، صاحب عقل صد مرده:
مولانا در میان قصص قرآنی ، به ماجرای نامه نوشتن سلیمان به بلقیس و فراخواندن او به حق و حقیقت نیز پرداخته است:
«رحمت صد توبر آن بلقیس باد که خدایش عقل صد مَرده بداد»
(مولوی ، ۱۳۷۰،د۲،ب۱۶۰۵: ۷۵)
در بیت فوق، «صد» نشانهی کثرت است و معنای واقعی ندارد، لکن انتخاب مولانا که از نظر وزن عروضی شعر میتوانست «ده» به جای «صد» بیاورد، معنا دار و قابل توجه است.ستایش عقل بلقیس از آنجا ناشی میشود که در محدودهی حواس، گرفتار نماند و در هدهد، حقیقت فراسوی ظاهر را دریافت:
«چشم هدهد دید و جان عنقاش دید حس چو کفی دید و دل دریاش دید»
(مولوی ، ۱۳۷۰،د۲،ب۱۶۰۸: ۷۵)
و)زنان مصر، نماد عاشقان حق:
عشق حق و عقل باختن در جلوهی جمال حضرت حق را مولوی در داستان یوسف صورت میدهد:
«چون ببازی عقل درعشق صمد عشر امثالــت دهد یا هفتــصد
آن زنان چون عقل ها درباختند بررواق عشـــق یوسف تاختند
عقلشان یک دم ستد ساقی عمر سیر گشـــتند از خرد باقی عمر»
(مولوی ، ۱۳۷۰،د۵،ب۳۲۴۰: ۱۵۶)
مولانا در میانهی این تمثیل نمادین و تأویل جمال یوسف، عبارتی میگوید که بار معنایی متفاوتی دارد. وی مخاطب خام و بیذوق خود را که البته از ذوق عشق و جمال الهی بدور است، با خطاب «ای کم از زن» مورد عتاب قرار میدهد که:
«اصل صد یوسف جمال ذوالجلال ای کم از زن شو فدای آن جمال»
(مولوی ، ۱۳۷۰،د۵،ب۳۲۴۱: ۱۵۶)
ز)عایشه، شاهد باران غیب:
مولانا در میان زنان مشهور به قصهای دربارهی عایشه همسر پیامبر پرداخته است که صرفنظر از عدم صحت وقوع آن، امکان هویدا شدن حقایق غیبی را در چشم زن، از دیدگاه مولانا نشان میدهد. او میگوید روزی پیامبر(ص) برای تشییع یکی از اصحاب به گورستان رفت. هنگام بازگشت به خانه، عایشه از اینکه جامههای حضرت به علت بارش باران تر نشده اظهار تعجب کرد. پیامبر (ص) پرسید: امروز چه پوششی بر سر داشتی؟ عایشه جواب داد: ردای تو را خمار خود کرده بودم. پیامبر فرمود: به همین علت توانستهای باران غیب را ببینی؛ زیرا آن باران از جنس باران مادی نبود که جامهی مادی را تر کند؛ از ابری دیگر و از آسمانی دیگر بود که خداوند به علت ردایی که بر سر کرده بودی، آن را به چشم تو نمایاند.
ح)رابعه، باطل السحر ثروت:
رابعه از چهرههای مشهور عرفان اسلامی در دورهی زهد به شمار میرود. یکی از آموزههای عرفانی او ستیز با دنیا پرستی و مظاهر مادی زندگی است که دستمایهی نویسندگان کتب عرفانی در پرداختن حکایات و ماجراهای شورانگیز عارفانه شده است. مولانا هم به حکایات منقول دربارهی رابعه توجه داشته و دربارهی تلقی او از خطر جمع آوری درهم و دینار و انباشت ثروت، ماجرای نمادینی را آورده است. وی مینویسد: روزی خدمتکار رابعه دو درم آورد و به دستش داد. یک درم به دست راست گرفت و یک درم به دست چپ. وقت غذا خوردن گفتند بخور؛ گفت معاذالله! این درم جادوست و آن درم جادوست. من دو جادو را به همدیگر جمع نکنم که ایشان هر دو همنشین شوند، فتنه بیندیشند و تدبیر فراق ما کنند و میان روح و پیکر جدایی افکنند. ملاحظه میشود که این بانوی بزرگ چه اصل مهمی را با چه زبان سادهای برای تنبه انسانها بیان کرده است.
ط)لیلی ،نماد عشق:
از دیدگاه مولانا، بهترین کسی که میتواند نماد عشق و جمال الهی باشد،«لیلی» است ؛ او هم در « فیه ما فیه » و هم در « مثنوی» حکایت عیبجویان لیلی را نقل میکند که به مجنون گفتند زیباتر از لیلی در این شهر بسیار است و مجنون پاسخ داد: لیلی صورت نیست و من لیلی را به صورت دوست نمیدارم؛ او برای من همچون جامی است که از آن جام، شراب مینوشم. من عاشق شرابم و شما را نظر بر قدح است و از شراب آگاه نیستید.
«ابلهـــــان گفتنـد مجنـون را زجهل حسن لیلی نیست چندان، هست سهل
بهتـر از وی صـد هـــزاران دل ربـا هسـت همچـون مـاه انـدر شــهر مـا
گفت صورتکوزه است وحـسن می خـدایــم مـــــیدهـد از نقــش وی
کوزه میبیـــنی ولیـکن آن شـراب روی ننمایـد بــه چشـــم نـاصـواب»
(مولوی ، ۱۳۷۰،د۵،ب۳۲۹۴: ۱۵۹)
این تلقی عرفانی و معنوی از لیلی که سرآمد نوع زن در مقام معشوقه است، فارغ از تمایلات جسمانی و صرف نظر از جنسیت اوست؛ او با ویژگیهای دیگری، مظهر و نماد حق شده است. اصولاً در ادبیات فارسی تفاوت عمدهای میان نگرش شاعران عرفانی و غیر عرفانی به زن وجود دارد و نگرش مولانا از این نظر محل درنگ است. پاکتر از لیلی در میان شخصیتهای شعر عاشقانه وجود ندارد و جالبتر آن است که او از زیبایی وافر هم برخوردار نیست، درحالی که زیبایی معشوق در اشعار عاشقانه نقش بسزایی ایفا میکند.
لیلی نماد و تجلیگاه خداوند است؛ اما مولانا به مخاطبان خود توجه میدهد که این نمادپردازی نباید موجب دور شدن آنها از توحید گردد؛ زیرا نماد، اصالت و استقلالی از خود ندارد و مقصود اصلی در بهکار بردن نماد، مدلول نماد است. بهعبارت دیگر، معشوقان و از جمله لیلی پردهای برای نمایش حق هستند و نباید فراموش کرد که بنابر اصل وحدت عشق و عاشق و معشوق، هر چه هست، خداوند است و جز او در عالم وجود نیست.
«این کیست این؟ این کیست این؟ در حلقه ناگاه آمده
ایـن نـور اللهـــیسـت ایـن، از پیـش الله آمده
لیـلی زیبـا را نـگر، خوش طالب مجنـــــون شــده
فرد: کارگر دانشی، واحد اصلی ایجاد، ذخیره و استفاده از دانش در سازمان است.
گروه: شبکه ها (رسمی و غیر رسمی)، از نظر دانش، سرمایه مهمی هستند که معمولا غیر عینی هستند. گروهها متشکل از کارکنانی هستند دارای تجربیات مشترک که معمولا سرمایه فزایندهای از دانش را به وجود میآورند.
سازمان: کل سازمان میتواند به صورت نهادی نگریسته شود، که نتایج مجموعهای از دانش را تجسم میبخشد (محمدی، ۱۳۸۸).
۲-۵-اصول مدیت دانش
مدیریت دانش خود به خود در سازمان ها شکل نمیگیرد و زمینه و مهارت های خاصی را میطلبد بعضی از سازمان ها ممکن است وظیفه اجرای مدیریت دانش را به کارکنان یا مدیران خود تفویض کنند. البته این تعامل و به کارگیری نیروها در این امر می تواند اثر بخشی را بالا ببرد. درزیر به مواردی از اصول مدیریت دانش اشاره میشود:
سرمایه گذاری: دانش یک دارایی محسوب میشود که برای اثربخشی آن باید در بخشهای دیگر آن نیز سرمایه گذاری کرد. به عنوان مثال سرمایه گذاری در بحث آموزش کارکنان.
رابظه میان انسان و تکنولوژی: اطلاعات و داده ها ازطریق انسانها به رایانه داده شده و رایانه سریعا آن را پردازش می کند. حال این دادهها در ذهن انسان است که به رایانه انتقال داده میشود. از آنجا که دانش مبتنی بردادهها و اطلاعات است این دو در ارتباط با هم میتوانند موثر باشند.
مدیران دانشی: مدیران با ارزش گذاشتن بر دانش افراد میتوانند دانش نهفته را جذب کنند.
دستیابی به دانش: دانش را باید به کار گرفت و در فرآیندهای سازمانی وارد کرد، به گونهای که منجر به بهبود عملکرد سازمانی شود.
چهار عامل ذکر شده در بالا جزء مهمترین اصول در مدیریت دانش به حساب میآیند، حال آنکه عوامل دیگری از قبیل آموزش، مدیریت کنترل زمان بر بودن، ثمر بخش بودن، نگاه فرآیندی داشتن به مدیریت دانش نه نگاه ابزاری به آن، نیز اهمیت دارند. با توجه به همه این موارد می توان گفت که مدیریت دانش به تعهد دراز مدت از جانب مدیران ارشد، کارکنان متعهد و آموزش دیده و در نهایت به استفاده مناسب از فن آوری اطلاعات نیازدارد (فاتحی، ۱۳۹۰).
۲-۶-دلایل اهمیت به کارگیری مدیریت دانش
از مهمترین عللی که موجب شده تا سازمان ها به موضوع مدیریت دانش تمایل نشان دهند آن است که مدیریت دانش:
موجب افزایش بهرهوری و سود دهی میشود.
همکاری را تقویت می کند.
موجب بروز و رشد خلاقیت می شود.
موجب تشویق و نوآوری می شود.
به برقراری و تسریع جریان انتقال دانش از تولید کننده به دریافت کننده کمک میکند.
موجب تسهیل اشتراک اطلاعات بین کارکنان می شود.
از دوباره کاری میکاهد.
توان سازمان را برای مقابله با پدیده تورم اطلاعات افزایش میدهد.
دانش کارکنان را پیش از ترک احتمالی سازمان گردآوری و ذخیره می کند.
کیفیت ارائه خدمات به مشتری را بهبود می بخشد.
و از طریق افزایش سطح آگاهی سازمان نسبت به راهکارها، محصولات و عملکرد سازمانهای رقیب به سازمان کمک می کند تا از گردونه رقابت خارج نشود.
۲-۷-مدلهای مدیریت دانش
برخی مدلهای مدیریت دانش عبارتند از :
۲-۷-۱-سیکل پیاده سازی مدیریت بوکویتز و ویلیام[۲] (۱۹۹۹)
بوکویتز و ویلیامز فرآیندهای مدیریت دانش را به ۲ دسته تاکتیکی و راهبردی تقسیمبندی نمودهاند. فرآیندهای تاکتیکی شامل جمع آوری اطلاعات مورد نیاز روزانه برای کار، استفاده از دانش برای ایجاد ارزش، تسهیم و مبادله از طریق در دسترس قراردادن دانش برای دیگران و فرآیندهای راهبردی می باشند (Sanghani,2009).
در سطح تاکتیکی این چهارچوب شامل:
-کسب: جستجوی دانش به منظور حل مسئله، تصمیم گیری و نوآوری
-استفاده: ترکیب محتوا به روشهای جدید و جذاب برای تقویت نوآوری در سازمان
-یادگیری: یادگیری از تجارب
-تسهیم و مبادله: انگیزش کارکنان برای ارسال آموختههای به پایه دانش
در سطح راهبردی شامل:
-ارزیابی: ارزیابی سرمایه فکری و معنوی
-ایجاد و تثبیت: تخصیص منابع برای نگهداری و بقای پایه دانش
-استفاده بهینه: نگهداشتن دارایی هایی که دیگر ارزش تجاری برای سازمان ندارند، می باشد (نکودری و یعقوبی،۱۳۹۰)
براساس تقاضا و فرصتهای بازار
دارایی های دانش محور
براساس محیط ماکرو(بزرگ)
مخازن دانش
ارتباطات
زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات
مجموعه مهارتهای وظیفه ای
پاسخگویی محیطی
هوش سازمانی
شکست
منابع خارجی
ارزیابی
استفاده
کسب
- هر چند وقت یکبار قران میخوانید؟
گویههای مربوط به بعد دانشی:
- اطلاعات شما در مورد تاریخ اسلام چقدر است؟
- اطلاعات شما در مورد احکام دینی چقدر است؟
ابعاد اعتقادی، پیامدی و عاطفی، دینداری پاسخگویان در یک طیف پنج قسمتی (از کاملاًموافق تا کاملاًمخالف) اندازهگیری شد که بر حسب نوع گویه از ۵ تا ۱ امتیاز به آن اختصاص داده شده است. در بعد مناسکی گویهها در طیف پنج قسمتی (همیشه تا اصلاً) ارزشگذاری شد که بر حسب نوع گویه از ۵ تا ۱ امتیاز به آن اختصاص داده شده است و در بعد دانشی گویهها در طیف پنج قسمتی(خیلی کم تا خیلی زیاد) ارزشگذاری شد که بر حسب نوع گویه از ۵ تا ۱ امتیاز به آن اختصاص داده شده است.
بدین ترتیب دامنه تغییرات دینداری از ۱۳ تا ۶۵ میباشد که به سه گروه دینداری ضعیف، دینداری متوسط و دینداری قوی تقسیمبندی شده است:
جدول شماره(۳ - ۱)دامنه امتیازات متغیر میزان دینداری
دامنه امتیازات | میزان دینداری |
۳۰-۱۳ | کم |
۴۸-۳۱ | متوسط |
۶۵-۴۹ | زیاد |
بر اساس نتایج مطالعه مقدماتی، پایایی گویههای این متغیر محاسبه شد که میزان آلفای کرونباخ برابر ۷۴/۰ شده است که چون از ۷/۰ بیشتر شده است نشان میدهد که هماهنگی درونی گویههای این متغیر در حد مطلوبی است.
۳-۵ میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی[۶۸]
منظور از وسایل ارتباط جمعی، آن دسته از وسایلی است که در تمدنهای جدید به وجود آمده و مورد استفادهاند و ویژگی اصلی آنان، قدرت و توانایی زیاد و شعاع عمل وسیع است (کازنو، ۱۳۸۱: ۴). یا در تعریفی دیگر: وسایل ارتباط جمعی، مجموع فنون، ابزار و وسایلی را میرساند که از توانایی انتقال پیامهای ارتباطی حسی و یا اندیشهای در یک زمان به شمار بسیاری از افراد و مخصوصاً در فواصل زیاد برخوردارند(بیرو، ۱۳۶۶: ۲۱۹).
تعریف عملیاتی: برای سنجش این متغیر از پاسخگو پرسیده شد: از وسایل ارتباط جمعی زیر تا چه اندازه استفاده میکنید؟
- مطبوعات
- اینترنت
- ماهواره
- تلویزیون
- رادیوهای داخلی
- رادیوهای خارجی
گویههای این متغیر در طیف شش قسمتی (اصلاً، خیلیکم، کم، متوسط، زیاد، خیلیزیاد) ارزشگذاری شد که از ۰ تا ۵ امتیاز به آن اختصاص داده شده است. مجموع امتیازات پاسخگو، میزان استفاده وی از وسایل ارتباط جمعی را مشخص میکند. حداقل امتیاز پاسخگو ۶ و حداکثر ۳۰ خواهد بود که بدین صورت طبقهبندی شده است:
جدول شماره(۳ - ۲)دامنه امتیازات متغیر میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی
دامنه امتیازات | میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی |
۱۰-۰ | کم |
تیـــغ را دیـدم نهــان کـردن ســـــزا
تـا کــه ابـغـض للهاید کـــام مــن
تـا کــه امـســک للهاید بـود مـن
جـمـلــــه للهام نـیــــــم مـن آن کـس
نیست تخییـل و گمان جـز دید نیست
آسـتـیـــن بـر دامـن حــق بستهام
ور همــی گـــردم همـــی بینـــم مـدار
ور کـشـــــم بـاری بـدانـــمتـا کـجـــا
بنـــده حـقــــــم نـه مـامــور تـنـــــم
فعل من، بـر دیـن مـن، باشـد گـــوا
من چو تیغـــم، و آن زنـنـــده آفتاب
غیــــر حـق را مـن عــدم انگاشتـــم
حـاجـبــــم مـن نیستــم او راحجـاب
زنـده گـردانـــم نـه کـُشتـه در قتال
بـاد از جـا کــی بـردمـیــــــغ مـرا
کـوه را کـِـــی در رباید تـنـــد بـاد
زان که بـاد نـامـوافـق خود بسیاست
بـرد او را که نـبـــود اهــل نـمــــاز
ورشـوم چـون کـاه بـادم یـاد اوست
نیست جـز عشق احــد سر خیل من
خشـم حق بر من چو رحمت آمدست
غـرق نــورم گـرچه شد سقفم خراب
چـون درآمـــد علتـــی انــدرغـــــزا[۸۸]
تـا احـب لله آیــــــــــدنــــــــام مــن
تـا کــه اعطــا للهاید جود مـن
بـخـــــل مــــن لله عـطـــالله و بـس
وانچـــه لله میکنم تـقـلـیــد نیست
زاجـتـهــاد و از تحـــریرسـتـــه ام
گــــر هـمــــی پـرم هـمــیبینم مطار
مـاهـــــم و خـورشـیـــد پـیـشــم پیشوا[۸۹]
ابیات مذکور بیانگر عشق و ارادت مولانا به حضرت امیر المومنین علی (علیهالسلام) است او که شیعه و سنی به او ارادتمند است و صوفی مثل مولوی در تلاش است محبوب مشترک را بستاید تا غبار تاریکی و کدورت موجود میان مذاهب اسلامی از بین برود. اینجاست که نقش مولانا در تقریب بین مذاهب آشکار میگردد.
از دیدگاه مولوی، تنها کسی که صلاحیت مولویت برای تمام مسلمانان و بلکه تمام انسانها را دارد، امام علی (علیهالسلام) است؛ زیرا ایشان به مقام شامخ آزادی و آزادسازی رسیده است. به همین سبب، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فقط او را جانشین خود ساخت.
عرفا اگر از عارفی نام میبرند، معمولاً در حدّ تکریم او و ذکر کمالات وی سخن میگویند. اما وقتی سخن به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و حضرت علی (علیهالسلام) رسد، عنان سخن از کف میدهند و با پای دل به میدان آمده، میدانداری میکنند؛ در اینجا، سخن به دست عشق میافتد و کلام عاشقانه میگردد. این نقشِ منحصر به فرد مختص پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و حضرت علی (علیهالسلام) است.
مولوی، امام علی (علیهالسلام) را به خورشید تشبیه کرده است که نورش از خودش میباشد، ولی ستارگان دیگر نورشان از خورشید است. انسان کامل خورشید است و عارفان و سالکان و عالمان الهی همه ستارگان آسمان ولایتند.
از جهت دیگر، خورشید بر بسیاری از چیزها تأثیر مستقیم دارد و در چیزهای فراوانی هم تأثیر غیرمستقیم. امام همانند خورشید است؛ بعضیها را مستقیماً هدایت میکند و بعضیها را غیرمستقیم؛ همانگونه که نور خورشید در جنین انسانی، تأثیر غیرمستقیم دارد، ولی در خود انسان تأثیر مستقیم.
گفت: فرما، یا امیرالمؤمنین تا بجنبد
چون جنین را نوبت تدبیر او
ونک وقتاید که گیرد جان جنین
این چنین در جنبشاید زافتاب
از دگر انجم به جز نقشی نیافت
از کدامین ره تعلّق یافت او
از ره پنهان که دور از حسّ ماست