خلاقیت
دانش موضوعات اجتماعی(۱۹۳۳)
ظرفیت شناخت خود و دیگران(۱۹۸۳)
علاقه افراد در شناخت جامعه اجتماعی(۱۹۸۷)
حل مشکلات اجتماعی(۱۹۹۴)
شناخت اصول تعاملات اجتماعی
شناخت اصول آداب و معاشرت
دانش
مارتین و پروبست[۳۱](۲۰۰۸)
۲-۳-۲) ابعاد هوش اجتماعی:
۲-۳-۲-۱) هوش اجتماعی بوزان[۳۲]
از نظر بوزان هوش اجتماعی دارای ۸ بعد است که عبارتند از: ۱- خواندن ذهن شخص ۲- مهارت گوش دادن فعال ۳- اجتماع-پذیری ۴- تحت تأثیر قرار دادن دیگران ۵- فعال بودن در رسانه های اجتماعی ۶- مذاکره و گفتگو و حل مسائل اجتماعی ۷- ترغیب و اغنا ۸- داشتن رفتار مطلوب در موقعیتهای اجتماعی. مدل مارلو؛ هوش اجتماعی دارای چهار بعد است: ۱- علاقه اجتماعی ۲- خودبسندگی اجتماعی ۳- مهارتهای همدلی ۴- مهارتهای عملکردی اجتماعی(بوزان،۲۰۰۲)
۲-۳-۲-۲) کومیتزکی و جان[۳۳]
در مدل خود بیان کردهاند که هوش اجتماعی از هفت مؤلفه تشکیل شدهاست: ۱- دیدگاه درگیری خلق و خودحالتهای درونی افراد دیگر ۲- توانایی کلی برای کنار آمدن با افراد دیگر ۳- دانش دربارهی قوانین اجتماعی وزندگی اجتماعی ۴- بینش و حساسیت در موقعیتهای اجتماعی پیچیده ۵- استفاده از تکنیکهای اجتماعی برای نفوذ در دیگران ۶- دیدگاهگیری ۷- سازگاری اجتماعی(کومیتزکی و جان،۲۰۰۳)
۲-۳-۲-۳) بوجور کوسیت استرمن و کاوکیاتن[۳۴]
بر این باورند که هوش اجتماعی از سه بعد تشکیل شده است که عبارتند از: ادراکی – شناختی – تحلیلی و رفتاری.
۲-۳-۲-۴) سیلبرمن[۳۵]
سیلبرمن هوش اجتماعی را بر مبنای هفت بعد بررسی کردهاست: ۱- درک و فهم دیگران ۲- بیان احساسات و ایدههای شخصی ۳- بیان نیازهای خود شخصی ۴- تحت تأثیر قرار دادن-برانگیختن و ترغیب دیگران ۵- ارائه راهحلهای نوآورانه به موقعیتهای پیچیده ۶- کار کردن بصورت مشارکتی بهجای انفرادی ۷- اتخاذ نگرش مناسب در رویدادهایی که به بن بست میرسند(سیلبرمن،۲۰۰۰)
۲-۳-۲-۵) ثورندیک[۳۶]
ثورندیک معتقد بود که هوش، از یک مؤلفه تشکیل نشده است، چرا که نمیتوان با یک هوش توانایی های انسان را سنجید. به همین دلیل او سه نوع هوش را مطرح میکند: هوش اجتماعی، هوش عینی و هوش انتزاعی. به نطر وی هوش اجتماعی عبارت از توانایی درک دیگران و برقراری رابطه مناسب آنهاست. از این نقطه نظر، فرد باهوش کسی است که در هنگام قرار گرفتن در یک حمع بتواند احساسات و عواطف دیگران را به خوبی درک و با آنها رابطه خوبی برقرار کند. گاردنر پس از تحقیقات زیادی به این نتیجه رسیدند که هوش اجتماعی داراری پنج بعد اصلی است. درک موقعیت: توانایی درک موقعیتها و درک زمینه اجتماعی که نفوذ اجتماعی و انتخاب شیوه های رفتاری، منجر به موفقیت در روابط بین فردی میشود. شخصیت: متانت و بردباری که موجب برداشت احساس اعتمادف احترام به خود و ارزشمندی در دیگران میشود. مورد اعتماد بودن: متضاد حقهبازی است که موجب ایجاد این نگرش در دیگران میشود که فرد همانگونه که با خودش صادق است با دیگران نیز به همانگونه صادق است. وضوح و روشنی: توانایی بیان روشن مطالب و استفاده مؤثر از زبان برای تبیین مفاهیم و ترغیب به پذیرش ایدهها. همدلی: یک احساس درونی قوی برای بازگو کردن یا قدرشناسی از تجارب دیگران. همدلی ذر این زمینه بیانگر تواناییی ایجاد حس ارتباط با دیگران برای برقراری رابطه صمیمی بیشتر و برداشتن فاصله های بین فردی است(لطفی و همکاران،۱۳۸۷).
۲-۳-۳) ابعاد این تحقیق
دانیل گلمن معتقد بود که هوش، از سه بعد تشکیل شده است که این ابعاد عبارتند از: سه مؤلفه پردازش ۱- اطلاعات اجتماعی ۲- مهارتهای اجتماعی ۳- آگاهی اجتماعی(سیلورا). ۱- پردازش اطلاعات اجتماعی: یعنی توانای برای درک و فهم و پیشبینی رفتار و احساسات دیگران. پردازش اطلاعات راهی برای پیوند منفعلانه با ارتباط است. افرادی که اطلاعات را صرفاً پردازش میکنند، فعالانه در پی آن نمیگردند، اما وقتی با آن مواجه شدند آن را به کار میگیرند حتی اگر این مواجهه تصادفی باشد. ۲- آگاهی اجتماعی: درک مناسب از نگرانیها و احساسات سایرین از ارکان موفقیت در فعالیتهای اجتماعی است. حساسیت به دیگران برای کسب عملکرد شغلی برتر، بسیار حیاتی است. پزشکانی که به هیجانات و روحیات بیماران خود حساس هستند موفقترند. توئانایی نیازهای شناخت دیگران جزو ویژگیهای مدیران موفق و تیمهای توسعه محصول میباشد. سطح آگاهی اجتماعی، توانایی شناسایی نگرانیها و نیازهای اغلب ناگفته مشتریان اعم از موکل، کارمند و غیره و سپس همانگ کردن نیازها و نگرانیها با خدمات محصول و نحوهی تأمین نیازها در صلاحیت خدماتدهی به مشتریان خود نقش کلیدی دارد. در این استراتژی، همدردی از جمله زمینههایی میباشد که عاملان قدرتمند را از عاملین عادی و متوسط تمیز میدارد(دهشیری،۱۳۸۰). ۳- مهارتهای اجتماعی: کارایی مهارتهای اجتماعی به توانایی فرد جهت نفوذ بر هیجانات فرد دیگر بستگی دارد. اگر نتوانیم هیجانات ناگهانی خود را کنترل کرده و فاقد همدردی باشیم، شانس کمی وجود دارد که بتوانیم در روابط خود، کارآمد و مفید عمل نماییم. مهارتهای اجتماعی بر ندیریت روابط، نفوذ ارتباطات مدیریت تعارض، رهبری، تغییرات مرزهای ساختاری، همکاری گروهی و تشریک مساعی تأثیر بسزایی دارد(لطفی و همکاران،۱۳۸۷). استرنبرگ[۳۷] روانشناس دانشگاه ییل از مردم خواست که خصوصیات یک فرد باهوش را بیان کنند، افراد بسیاری مهارتهای علمی را جزء ویژگیهای اصلی برشمردند. تحقیقات بیشتر، استرنبرگ را به نتیجهگیری ثرندایک بازگرداند و آن اینکه هوش اجتماعی از توانایی تحصیلی متمایز است و همان چیری است که افراد را وادار میکند که در عرصه زندگی به خوبی عمل کنند(دهشیری،۱۳۸۰).
۲-۳-۴) نطریههای هوش اجتماعی:
۲-۳-۴-۱) تئوری ساختاری هوش گیلفرد
تئوری فراگیر مبتنی بر هوش اجتماعی مربوط به مدل ساختار هوش گیلفرد(۱۹۹۸) میباشد. در حوزه SOI، حیطه محتوای رفتاری بیانگر هوش اجتماعی میباشد و در کتار وظایف(کارکردها) معنایی، سمبلیک و تصویری قرار گرفته است، که ایجاب مینماید هوش اجتماعی و عمومی مبتنی بر نطریه و ساختار گیلفرد تنها به لحاظ محتوای وظایف متمایزند ولی برخی از طبقهبندیهای متقاطع یکسان را همراه با عملکرد و نتایج مورد نظر تسهیم مینماید. بنابرراین، هوش اجتماعی دربرگیرندهی محصولات واگرا، همگرا و شناختی، حافظه و ارزیابی مضامین رفتاری میباشد. این حوزه ها بیشتر محتمل بر اطلاعات غیرکلامی در مورد واکنشها و تعاملات اجتماعیاند که امکان بحث و نتیجهگیری در مورد تفکرات، علاقهمندیها، تمایلات، حالات، هیجانات، ثبت و واکنشهای سایر افراد و خود را فراهم میسازد. گیلفرد و همکارانش بر روی بخشهای اجرایی شناخت و محصولات واگرا در راستای پیشرفت و رشد آزمونهای هوش اجتماعی تمرکز نمودند(پورتاکدوست،۱۳۹۰).
۲-۳-۴-۲) اسلیوان و گیلفرد[۳۸]
تلاشهای اسلیوان و گیلفرد منتج به ارائه دو نوع آزمون گردید: این آزمون شش فاکتوره اسلیوان و گیلفرد(۱۹۶۰) و آزمون چهار فاکتوره(۱۹۷۶) سایر تعاریف هوش اجتماعی منعکس کنندهی نظریه ثرندایک(۱۹۲۰) در مورد تشخیص اولیه میان نیازهای رفتاری و شناختی بود(برای مثال درک افراد و انجام عملکرد منطقی در تعامل با دیگران)(پورناکدوست،۱۳۹۰).
۲-۳-۴-۳) گاردنر[۳۹]
به عنوان یکی از صاحبنظران در روانشناسی نقش مهمی را در ایجاد نظریهی هوش اجتماعی ایفا نموده است. او در مدل تنظیمی خود به دو نوع هوش فردی یعنی هوش ارتباطی و هوش فکری اشاره دارد. وی معتقد است که هوش اجتماعی از ترکیب و گسترش نقش هیجان در این دو هوش فردی حاصل میگردد. از اواخر سدهی بیستم تا به امروز پژوهشگران مختلف مدلهای متفاتی را در مورد هوش عاطفی بکار بردهاند که مدل بار-اون[۴۰](۱۹۹۰) و سالوی و مایری[۴۱](۱۹۶۹) و گولمن[۴۲](۱۹۹۸)؛ نمونه های مشهورترند با اینکه در این مدلها شباهتهای زیادی وجود دارند(گاردنز،۲۰۰۲).
۲-۳-۴-۴) هوش اجتماعی در مدل بار
آن بر مبنای نظریهی شخصیت در مدل سالووی و میر در چاچوب نظریهی هوش و در مدل گلمن بر اساس نظریهی شخصیت و عملکرد مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. با این حال مفهوم هوش اجتماعی بعنوان توانایی تشخیص و تنظیم هیجانات خود و دیگران در هر عرصهِی مطالعات مورد پذیرش و تأیید واقه گردیده است. گلمن در کتاب خود با عنوان “کار با هوش اجتماعی ” تأثیر هوش اجتماعی در محیط کار را مورد بررسی قرار داده و چنین نتیجهگیری مینماید که هوش اجتماعی بالا نحوهی انجام کارها و مشاغل در بنگاهها را بهبود بخشیده و عملکرد آنها را به نحو مناسبی افزایش میدهد(بار-اون،۲۰۰۶).
۲-۳-۴-۵) هوش اجتماعی مک کللند[۴۳]
اولین کسی است که برای تشخیص افراد با عملکرد عالی از افراد با عملکرد متوسط نظریهی مهارتهای اجتماعی را پیشنهاد نموده است. وی در سال ۱۹۹۸ پس از انجام مطالعات زیاد در مورد مدیران ارشد سازمانهای مختلف نتیجه گرفت که از طریق سنجش مهارتهای اجتماعی میتوان مدیران ارشد با عملکرد عالی را از مدیران با عملکرد متوسط متمایز و تشخیص داد. از نظر وی میل به پیشرفت، نفوذ، اعتماد به نفس، تفکر تحلیلی و تطابق و رهبری از جمله مهمترین عوامل مؤثر در این زمینه محسوب میشوند. گولمن، هوش اجتماعی را نوعی توانایی اکتسابی به شمار میآورد که میتواند عملرد فرد را بهبود بخشد(مک کللند،۱۹۹۸).
۲-۳-۴-۶) بویاتزیس[۴۴]
وی و همکارانش نیز بر این باورند که توانایی اجتماعی را میتوان و باید آموخت(بویاتزیس،۲۰۰۴)
۲-۳- ۴-۷) ویگوتسکی
ویگوتسکی در نظریهی خود به مسائل فرهنگی، به ویژه به زبان یک وسیله مهم ارتباطی در آموزش و یادگیری است، اشاره میکند. زبان و یا هوش کلامی اولین شرط برای برقراری ارتباط مثبت میباشد. افرادی که دچار ناتوانی کلامی هستند، در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل میشوند. در این میان گفتار نشان دهندهی نوع تفکر، هویت و شخصیت فرد است. زبان مقدمهای برای تفکر است و در واقع زبان گسترش دهنده هوش میباشد. روابط اجتماعی نقش فغال در خلق و تغیر طرز تفکر و نگرشهای افراد دارد. این دیدگاه مبتنی بر سازندهگرایی اجتماعی است.
۲-۳-۴-۸) ثوراندیک
محققان اولیه ثوراندیک پیشنهاد کردند که توانایی اجتماعی عنصر مهمی از هوش میباشد، هوش اجتماعی از نظر ثوراندیک توانایی درک دیگران، عمل و رفتار هوشمندانه در رابطه با دیگران است.
۲-۳-۴-۹) کسلر[۴۵]
کسلر در گزارش خود دربارهی هوش مینویسد: کوشیدهام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوشی، عوامل غیرهوشی ویژهای نیز وجود دارد که میتواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند. هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم مگر اینکه آزمونها معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیرهوشی در اختیار داشته باشیم(خورشیدزاده،۱۳۸۷). در مدل گولمن چار چوبهای مهارتهای اجتماعی را به دو گروه عمده، یعنی صلاحیت فردی که شامل خودآگاهی و خود مدیریتی است و صاحیت-های اجتماعی که شامل آگاهی اجتماعی و ساماندهی روابط میباشد. عوامل شکلدهنده یا اثرگذار بر خودآگاهی را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: ۱- شناخت احساست خود و اثرات آنها بر عملکرد ۲- شناخت نقاط قوت و ضعف خود(خود ارزیابی) ۳- اعتماد به نفس . خود مدیریتی در هوش اجتماعی نیز از اجزاء یا قابلیتهای زیر شکل میگیرد: ۱- خود کنترلی ۲- وظیفهشناسی و وجدان کاری ۳- سازگاری یا انطباقپذیری ۴- تمایل به پیشرفت و ترقی. آگاهی اجتماعی شامل سه نوع شایستگی است: ۱- شایستگی همدلی و همفکری ۲- شایستگی خدمت به دیگران ۳- آگاهی سازمانی. ساماندهی روابط شامل: ۱- نفوذ در دیگران ۲- ارتباطات ۳- مدیریت تعارض ۴- رهبری توام با دوراندیشی ۵- توان ایجاد تغییر ۶- توانایی ایجاد انسجام و پیوستگی ۷- توانایی گسترش نشریک مساعی و کار گروهی میشود(شریفدرآمدی و ساعی،۱۳۸۶).
۲-۳-۵) انواع هوش
۲-۳-۵-۱) انواع هوش از دیدگاه ثرندایک
ثرندایک رفتار هوشمندانه را متشکل از توانایی خاص گوناگون میداند. او از سه نوع هوش صحبت میکند:
هوش اتنزاعی: این نوع از هوش با اندیشه و نهادها سر و کار دارد. درک روابط اجزا و پدیده ها با این نوع از هوش ارتباط دارد. توان درک این نوع هوش مرتبط است.