عملکرد در جو تابعی از تعداد سنبله در مترمربع، تعداد دانه در سنبله و وزن هزار دانه در سنبله است تعداد سنبله در مترمربع یکی از اجزای عملکرد است که بیشتر اثر آن را در تولید محصول دارد؛ و تعداد دانه در سنبله تابعی از شرایط محیطی فتوسنتز و فراهم بودن مواد غذایی در این مرحله از رشد میباشد. با افزایش مقدار نیتروژن تعداد سنبله در مترمربع به طور معنیداری افزایش مییابد پنجه زنی نقش اصلی را در تولید سنبله در مترمربع دارد و عمدتاً تحت تأثیر میزان رطوبت و نیتروژن است که در مراحل اولیه رشد در دسترس گیاه است (بهنیا ۱۳۷۳). ریشک یکی از آخرین اعضایی است که در گیاه ظاهر میشود احتمالاً تحت تأثیر شرایط نامساعد محیطی قرار میگیرد تأثیر ریشک بر عملکرد عمدتاً به دلیل زیادتر شدن متوسط وزن دانهها میباشد (بهینا ۱۳۷۳).
۱-۱۱- اجزای عملکرد دانه:
فرایندهای تولید مواد فتوسنتزی باید با اجزای تشکیل دهنده عملکرد هماهنگ باشد در این رابطه توانایی گیاهان در انتقال مواد فتوسنتزی بهدانه حائز اهمیت است. روابط بین فرایندهای تولید مواد فتوسنتزی و عملکرد اقتصادی غلات نسبت به سایر گیاهان زراعی پیچیدهتر میباشد این پیچیدگی بدان علت است که شرایط مطلوب برای تولید عملکرد بیولوژیکی بالا متفاوت از شرایط مطلوب برای تولید عملکرد اقتصادی بیشتر است عملکرد دانه غلات (Y) را میتوان به سه جزء اصلی تقسیم کرد.
(E) تعداد سنبله در واحد سطح
(G) تعداد دانه در سنبله
وزن هزار دانه بر حسب گرم (W) (Ton/ha)Y=E.G.W.
البته تعداد سنبله در واحد سطح به نوبه خود از دو جزء دیگر یعنی کل پنجههای تولید شده و نسبتی از پنجهها که میتواند سنبله تولید نمایند، تعیین میشود (انیس و بلک ویل ۱۹۸۱). اثر متقابل ژنوتیپ – محیط با تأثیر در اجزاء فوقالذکر عملکرد تعیین میکنند. هیچ یک از اجزای عملکرد به تنهایی عامل تنوع موجود در عملکرد نمیباشد (داروینکل ۱۹۸۷). بر اساس پژوهشهایی که تا به حال انجام گرفته است، بیشترین تأثیر عملکرد را از اثر توأم ۳ جزء مذکور دانستهاند ولی ویژگیهائی از گیاه نیز وجود دارد که مستقیم و غیر مستقیم بر روی عملکرد تأثیر داشته و بایستی در نظر گرفته شوند.
۱-۱۱-۱- سنبله:
از نظر انتوژنیک تعداد سنبله اولین جزء عملکرد میباشد. تعداد سنبله با محصول دانه همبستگی مثبت نشان داده است (داروینکل ۱۹۸۷، نرسون ۱۹۸۰ و مورگان ۱۹۳۸). تعداد سنبله به طور بالقوه باعث افزایش عملکرد میشود، زیرا تغییر تعداد سنبله باعث افزایش سطح برگ یا منبع فتوسنتزی و نیز ظرفیت مخزن یا محل ذخیره میشود (کوالست ۱۹۶۵). از طرف دیگر اگر شرایط محیطی مطلوب باشد، هر گونه افزایش در یکی از اجزاء تشکیل دهنده عملکرد یک رابطه معکوس وجود دارد و پر محصول ترین غلات آنهایی هستند که این اجزاء در آنها در حد متوسطی قرار دارد (علیزاده ۱۳۶۶) و راسموسنوکنل ۱۹۷۰).
با استناد به رابطه مثبت عملکرد دانه و تعداد سنبله، تولید زیاد پنجه را مطلوب دانستهاند. درحالیکه برخی دیگر از محققان بر این عقیدهاند که برای دستیابی به عملکرد بالا، تولید کم پنجه (دونالد ۱۹۶۸) و یا مرگومیر اندک پنجهها (کربی و جونز ۱۹۷۷ و جانسون ۱۹۷۵) لازم میباشد؛ اما اغلب پژوهشگران بر این عقیدهاند که حذف کامل پنجه زنی، توانایی گیاه را برای جبران پوششهای کم پشت مزرعهای و تغییرات آب و هوایی کاهش میدهد. البته جمعیت مطلوب سنبله برای ارقام مختلف و اقلیمهای متفاوت، تغییر میکند (بننت و هینچ ۱۹۷۳). تعداد سنبلهها پایینتر از حد بهینه ممکن است به علت تراکم پایین بذر بوده باشد (دانیال ۱۹۸۲) که میتواند عملکرد را کاهش دهد (اسکات ۱۹۸۳). رابطه بین عملکرد دانه و تعداد سنبله در گندم به صورت منحنی پا را بول یک سر پهن میباشد (هولایدی ۱۹۶۰، دانیال ۱۹۸۲).
ناحیه سر پهن در شرایطی اتفاق میافتد که رقابت پنجههای بارور یا تنشهای محیطی باعث کاهش در تعداد دانه هر سنبله میشود و یا تعدادی زیاد سنبله از پنجههای جوان ناشی میشود و موقعیت آنها درون تاج پوشش گیاهی به نحوی است که تمایل به داشتن محصول کمتر در مقایسه با پنجهها مسنتر دارند (دانیال ۱۹۸۲). طرف نظر از تفاوت در طبیعت، رابطه عملکرد و تعداد سنبله در تراکمهای بالای سنبله، دادههای موجود در بسیاری از گزارشات به گونهای که برای تولید عملکرد بالا، نیاز به تراکمهای بالای سنبله میباشد (همپتون ۱۹۸۵). زمانی که تراکم سنبله پایین باشد، تعداد دانه در سنبله و وزن دانه نمیتوانند به حد نیاز جوابگوی تعداد سنبله پایین بوده باشند و عملکرد را تأمین نمایند (نرسون ۱۹۸۰ و دانیال ۱۹۸۲).
۱-۱۱-۲- تعداد دانه در سنبله
دومین جزء عملکرد در جو و سایر غلات تعداد دانه در سنبله میباشد. تعداد سنبلچه ها نیز مبین این صفت است. در طی دوره آغازش سنبلچه ها انتهاییترین بافتهای آغازین، دارای بالاترین سرعت رشد هستند (کربی ۱۹۸۱). زمانی که حداکثر تعداد بافتهای آغازین سنبلچه تأمین شد، سنبل جنینی جوهای دو ردیفه در حدود ۲/۰ میلیگرم وزن و حدود ۳ میلیمتر طول دارند. در مرحله آنتزیز وزن سنبل حدود ۲۰۰ میلیگرم و طول آن در حدود ۸۰ میلیمتر میباشد. (کربی ۱۹۸۱). لذا دوره بین حداکثر عملکرد بافتهای آغازین و گلدهی دورهای با رشد خیلی سریع است (کربی ۱۹۸۷). نظر به این که حداکثر عملکرد در یک شرایط محیطی دارای سقفی معین است که از آن نمیتوان تجاوز کرد؛ بنابراین افزایش تعداد دانه ناچاراً کاهش وزن دانه را به همراه خواهد داشت و برعکس (سرمدنیا ۱۳۶۸). افزایش ظرفیت ذخیرهای مخزن که به وسیله تعداد بیشتر دانه هر سنبله ایجاد میشود میتواند مزیتی برای دستیابی به عملکرد بیشتر باشد. تعداد دانه در درجه اول بستگی به سنبلچه های تشکیل شده دارد که برای هر ژنوتیپ و بر حسب شرایط محیطی متفاوت است. عواملی که نسبت گلچه های بارور در سنبلچه را کنترل میکنند ژنتیکی هستند ولی تغییراتی که در فواصل گردهافشانی تا رسیدن دانه در گلچه ممکن است رخ دهد، محیطی میباشد (مقدم ۱۳۷۲). به طور کلی عواملی که در اوایل فصل رشد عمل میکنند، عمدتاً بر تعداد دانه اثر میگذارند، درحالیکه اندازه دانه تحت تأثیر عوامی میباشد که بعد از گردهافشانی عمل میکنند (مقدم ۱۳۷۲). از آنجایی که اجزای محصول در زمانهای متفاوت تعیین میشوند، لذا این اجزاء به طور متفاوتی توسط تغییرات محیطی متأثر میشوند. برای مثال در مورد گندم، دمای پایین بین مرحله آغازش سنبلچه ها و گلدهی تعداد پنجه را کاهش میدهد. روزهای کوتاه در طی همان دوره تعداد دانه در هر سنبله را کاهش میدهد و روزهای کوتاه بعد از گلدهی وزن دانه را کاهش میدهد (تورنه و واتسون ۱۹۶۸).
بعد از تأمین تعداد معینی از سنبلچه ها در مراحل اولیه رشد، وزن دانه بعد از مرحله گلدهی و باروری و تشکیل دانه، عملکرد را متأثر خواهد نمود. تجمع ماده خشک در دانه ابتدا آهسته میباشد و تا زمانی که وزن آن به حدود ۴ میلیگرم برسد، با روند تقریباً ثابتی افزایش مییابد (گالاگر ۱۹۷۶). حداکثر دامنه رشد دانه ۹/۰ تا ۲/۲ میلی در روز میباشد. (گالاگر ۱۹۷۶). دانههای که در مرکز سنبله قرار داند، بالاترین میزان رشد را دارا هستند (مورگان ۱۹۷۱). سرعت رشد دانه اغلب با طول دوره پر شدن رابطه معکوس دارد (گالاگر ۱۹۷۶). اغلب وزن دانه را به صورت مضرب و به صورت وزن هزار دانه بیان میکنند. وزن هزار دانه صفتی است ژنتیکی – محیطی که از رقمی به رقم دیگر متفاوت بوده و تحت تأثیر حاصلخیزی خاک، میزان رطوبت خاک، حرارت، آفات و امراض مقادیر مختلفی را نشان خواهد داد (بوکرو و راسماسون) ۱۹۹۰). وزن دانه از اجزای نسبتاً پایداری عملکرد در جو میباشد (گارسیا ۱۹۸۰). این پایداری در ارتباط با تحریک ذخایر فتوسنتزی از ساقه و سایر بافتهای رویشی میباشد که میتواند کاهش معمول مواد فتوسنتزی را جبران نماید آستین ۱۹۸۰). گزارش شده است که وزن دانه با افزایش میزان بذر و نیز کشتهای دیرتر تمایل به کاهش دارد (استوسکوف ۱۹۷۴ و لرتر ۱۹۷۱).
۱-۱۲- اهمیت شاخص برداشت (HI)
آن قسمت از عملکرد بیولوژیکی که عملکرد اقتصادی را تشکیل میدهد با نام ضریب برداشت یا شاخص برداشت یا ضریب کارایی نامیده میشود. تمام این اصطلاحات نشان دهنده انتقال ماده خشک به قسمتی از گیاه است که برداشت میگردد. شاخص برداشت به صورت نسبت عملکرد دانه به کل وزن خشک بالای سطح خاک (عملکرد بیولوژیک) تعریف گردیده است و از رابطه زیر به دست میآید: (پیر دشتی؛۱۳۷۸ غلامی قاجانی ۱۳۷۶ کوچکی و نصیری ۱۳۶۷).
۱۰۰* عملکرد بیولوژیک / عملکرد اقتصادی =HI
این ضریب به صورت درصد بیان میشود و نیازی به تفسیر فیزیولوژیک ندارد (جارل ۱۹۸۱)
عملکرد یک گیاه زراعی را میتوان از طریق افزایش کل ماده خشک تولیدی در مزرعه یا افزایش سهم عملکرد اقتصادی (شاخص برداشت) و یا هر دو بالا برد. افزایش عملکرد دانه در بعضی از غلات عمدتاً به علت افزایش شاخص برداشت میباشد ولی افزایش عملکرد دانه ذرت ناشی از افزایش عملکرد بیولوژیک و ضریب برداشت گزارش شده است (پیر دشتی ۱۳۷۸ غلامی قاجانی ۱۳۷۶ کوچکی و راشد محصل ۱۳۷۶ بابا ۱۹۶۱).
افزایش عملکرد ممکن است ناشی از افزایش شاخص برداشت یا عملکرد بیولوژیک (کل ماده خشک بالای سطح خاک) و یا هر دوی آنها باشد (رلسماسون ۱۹۷۰٫ اغلب بررسیها نشان داده است که افزایش عملکرد به مقدار زیادی با تسهیم ماده خشک کل دانه، با عدم تغییر در تولید ماده خشک کل، یا تغییر اندک آن مرتبط میباشند یعنی به صورت کلی، شاخص برداشت افزایش پیدا کرده است (راسماسون ۱۹۷۰). (آستین و همکاران ۱۹۸۰) محاسبه کردن که به فرض ثابت ماندن عملکرد بیولوژیک، کاهش وزن خشک ساقه به نصف مقدار کنونی و اختصاص این ماده خشک به سنبله ممکن است شاخص برداشت را از حدود ۵/ به ۶۲/ افزایش دهد. معمولاً شاخص برداشت به سهم ماده خشک موجود در اندامهای برداشت شده از کل ماده خشک تولید شده گیاه مربوط میباشد. شاخص برداشت یک نسبت بوده که میتواند از طریق افزایش وزن دانه بدون افزایش وزن اندامهای هوایی دیگر، با افزایش نسبی کمتر آنها، بیشتر شود و یا اینکه عملکرد دانه افزایش نیابد، ولی وزن ساقه کم شود که در حالت دوم جز در گیاهانی که دوره رشد کوتاهتری دارند، سودی نخواهد داشت. در حالت اول مطمئناً شاخص برداشت همبستگی بالایی با عملکرد خواهد داشت (آستین و همکاران ۱۹۸۰).
(زیارت وشرد ۱۹۷۳) گزارش کردند که شاخص برداشت تحت تأثیر زمان کود دهی نیتروژن قرار میگیرد و هر چه نیتروژن در مراحل پیشرفت تر رشد گیاه استفاده شود شاخص برداشت به میزان بیشتری افزایش مییابد جهت حصول حداکثر تعادل بین قسمتهای رویشی گیاه و مواد ذخیرهای تشکیل دهنده عملکرد اقتصادی ضروری است. (راسماسون ۱۹۷۰) با مطالعه شش رقم جو مالت که از سال ۱۹۲۰ به بعد در سه ایالات مینوسوتا، داکوتای شمالی و جنوبی معرفی شده بودند، مشاهده کردند که شاخص برداشت در ارقام جدید. ۳۱/ تا ۴/ نسبت به ارقام قدیمی افزایش داشتند در انگلستان شاخص برداشت جو بهری بین سالهای ۱۸۸۰ و ۱۹۸۰ از ۳۳/۰ به ۵۰/۰ افزایش یافته است. در آمریکا نیز در بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۸ شاخص برداشت جوی مالتی از ۲۷/۰ به ۴۰/۰ افزایش یافته است (تاکیدا ۱۹۸۵). (هیلبیک ۱۹۶۵) میگوید از زمانی که شاخص برداشت در ارقام جدید از حدود ۳۲/۰ به ۵۰/ افزایش یافته است، تغییری در بیوماس دیده نشده است.
فصل دوم
بررسی منابع
۲- مروری بر تحقیقات انجام شده
۲-۱- تحقیقات انجام شده
تغذیه گیاه عبارت است از ایجاد شرایط مناسب از نظر تأمین مواد و عناصر غذایی مورد نیاز گیاه به منظور افزایش کمی و کیفی محصول در راستای کشاورزی پایدار، بدون اینکه به محیط زیست لطمهای وارد شود.
امروزه تغذیه گیاهی در ارتقاء سطح کمیت و کیفیت محصول نقش بسزایی دارد. بر این اساس مدیریت تغذیه گیاهی پایهگذاری شده و بر این اصل استوار است که پایداری تولید حفظ و در صورت امکان ارتقاء صنایع از جمله آب و خاک بهبود یابد.
در حقیقت میبایست بین تغذیه گیاه، با نیاز گیاه و حفظ منابع آب و خاک چنان هماهنگی ایجاد شود که خطری برای محیط زیست گیاه نگردد. فعالیتهای کشاورزی سبب برداشت مواد غذایی از خاک توسط گیاهان میشود.
در نتیجه اگر سیستم کشاورزی مانند یک مزرعه بزرگ چنانچه دارای شرایط پایدار (Sus Tainable) باشد، بدین معنی است که مواد برداشت شده از خاک، از منابع دیگری که در دسترس هستند جایگزین میشوند.
اگر شرایط تعادل یا پایداری در سیستم وجود نداشته باشد، گیاه بعدی که کشت میشود با مشکل کمبود مواد غذایی روبرو خواهد شد. در واقع برای کشاورز، از دست رفتن عناصر غذایی خاک به معنای از دست دادن سرمایه است (پناهی کرد لاغری ۱۳۹۰).
رشد مطلوب گیاه و حصول حداکثر کیفیت و کمیت محصول مستلزم وجود مقدار کافی و متعادلی از عناصر پرمصرف و کم مصرف در خاک است. در صورتی که کمبود عنصر یا عناصر غذایی در خاک وجود داشته باشد میبایستی به صورت کود به خاک اضافه گردد؛ به عبارت دیگر کود مادهای است که برای تأمین متعادل عنصر یا عناصر مورد نیاز گیاه به طور مستقیم به خاک اضافه میشود. در مواردی عنصر مورد نظر به مقدار زیادی در خاک یافت میشود، اما به فرم غیرقابل استفاده بوده و یا جذب آن به دلیل وجود مقدار زیادی از یک عنصر دیگر به خوبی انجام نمیشود. در این موارد ممکن است از طریق تغییر در وضعیت شیمیایی خاک به رفع مشکلات پرداخت و یا کود را به صورت مایع با غلظت مناسب روی گیاه محلول پاشی کرد. اینگونه عملیات را نیز کود دهی میگویند. تمامی کودی که به خاک اضافه میشود جذب گیاه نمیگردد، بلکه قسمت قابلتوجهی از آن به طرق مختلف از دسترس گیاه خارج میشود. بخشی از کود داده شده از خاک شسته شده و وارد آب زهکش و سرانجام آبهای زیرزمینی میگردد و آن را آلوده میسازد. بخشی دیگر از کود توسط خاک، مواد آلی و میکروبها تثبیت میشود. قسمتی نیز تجزیه گشته و به صورت گاز وارد جو میگردد. باقیمانده کود به تدریج جذب گیاه میشود. انتخاب و مصرف کود میبایستی با توجه به موجودی و سرنوشت عناصر در خاک، اثر متقابل عناصر با یکدیگر و نیاز گیاه به عناصر انجام گیرد (خواجه پور، ۱۳۸۶).
استفاده از پساب فاضلاب به عنوان یک منبع غذایی گیاهی در تولیدات زراعی و یا به منظور حاصلخیز کردن خاکها از قدیمالایام در برخی نواحی آسیا معمول بوده است؛ اما اطلاعات مدون در این زمینه و به خصوص در مورد کاربرد پساب در کشاورزی مربوطه به سال ۱۳۵۱ در Banzlau آلمان (گرهارد) و (روچینگ، ۱۹۱۱) و سال ۱۶۵۰ در Edrnburgh اسکاتلند (استنبرینگ، ۱۹۷۵) است. با توسعه روشهای تصفیه پساب فاضلاب توجه به استفاده از پساب حاصله از تصفیهخانهها در کشاورزی افزایش پیدا کرد (چیس، ۱۹۶۴).
به خصوص این که برخی از متخصصان بر این باورند که بهترین روش برای دفع پساب پخش آن در اراضی کشاورزی است زیرا با این روش چرخه مواد غذایی تکمیل شده و عناصری که در اثر زراعت از خاک خارج شده است دوباره به آن بازگردانده میشود (چیس، ۱۹۶۴). از طرف دیگر وارد ساختن پساب به خاک خطر آلودگی محیط و به خصوص رودخانه را نیز کاهش میدهد (ادن و همکاران، ۱۹۷۷) بنابراین ایده اولیه استفاده از پساب در کشاورزی به دو دلیل عمده شکل گرفت که عبارتند از
۱) جلوگیری از آلوده شدن رودخانهها ۲) استفاده از مواد غذایی موجود در آن برای زراعت. به تدریج موضوع حفاظت آب و استفاده مجدد از آن در مناطق کم آب نیز به آن اضافه شد. گرچه این سه دلیل هنوز هم به قوت خود باقی میباشند اما پیشرفتهای علمی، ملاحظات اقتصادی و به خصوص تجاربی که تا به حال کسب شده است در پارهای موارد مشوق مردم در استفاده از پساب برای زراعت در مواردی مانع از کاربرد آن میباشند. از اواخر سال ۱۸۰۰ و اوایل قرن حاضر استفاده از پساب به تدریج در بسیاری از کشورهای اروپا گسترش پیدا کرد.
فیضی و رضوانی (۱۳۸۷) گزارش کردند تیمار آبیاری با پساب فاضلاب در تمام مراحل رشد گیاه ذرت منجر به حصول بیشترین عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیکی گردید. همچنین نتایج نشان داد غلظت نیتروژن در تیمار آبیاری با آب پساب فاضلاب در تمام مراحل رشد گیاه بیشتر از سایر تیمارها میباشد. (یون و کوان، ۲۰۰۱) نشان دادند به منظور استفاده پایدار از پساب فاضلاب تصفیه شده شهری باید روش های مدیریتی صحیح در مورد آبیاری با پساب فاضلاب اعمال گردد.
در حال حاضر در شهرستان زابل سطح وسیعی از مزارع گندم، جو، یونجه و سورگوم با پساب خروجی تصفیهخانه پساب فاضلاب شهری آبیاری میشود. شوری بالای پساب این تصفیهخانه، زهکشی ضعیف خاکهای منطقه، بارش کم سالانه و تبخیر بسیار زیاد در طول سال از جمله عواملی است که ممکن است در آینده باعث شور شدن خاکهای این مناطق گردد (قنبری و همکاران، ۱۳۸۵).
عابدی کوپایی و همکاران (۱۳۸۲) در پژوهش خود نشان دادند که آبیاری با پساب فاضلاب باعث کاهش شوری خاک گردید، به طوری که خاکهای شور سدیمی منطقه مورد آزمایش به یک خاک با شوری ۱ تا ۲ دسی زیمنس بر متر تغییر یافت.
بر اساس آزمایشی که قنبری و همکاران (۱۳۸۵) بر روی گندم انجام دادند و گزارش کردند بهکارگیری آب پساب فاضلاب در آبیاری گندم در مقایسه با آب چاه باعث افزایش عملکرد گردید. همچنین کارآیی مصرف آب در تیمارهای استفاده شده افزایش معنیداری نسبت به شاهد نشان دادند. ولی نژاد و همکاران (۱۳۸۱) در تحقیقات خود بر استفاده از پساب تصفیه شده منطقه شاهینشهر اصفهان در آبیاری ذرت، اعلام کردند که استفاده از پساب اثر معنیداری بر افزایش سرعت نفوذ نهایی آب به خاک در مقایسه با کاربرد آب چاه داشته است.
عرفانی و همکاران (۱۳۸۱) در پژوهش خود روی گیاه کاهو گزارش کردند وزن اندام هوایی، اندام زیرزمینی، کل مادهتر و خشک گیاهی تحت تأثیر تیمار آبیاری با پساب فاضلاب تصفیه شده شهری افزایش معنیداری داشته است. همچنین در این تحقیق مشخص گردید، غلظت عناصر پر مصرف در گیاه در تیمارهای مختلف نسبت به شاهد افزایش داشته است.
محققان نشان دادند گیاهانی که تحت تأثیر آبیاری با پساب فاضلاب و مصرف کود دامی قرار گرفته بودند، زودتر از سایر تیمارها به مرحله گلدهی رسیدند (ولی نژاد و همکاران، ۱۳۸۱). صفری سنجانی (۱۳۷۴) در بررسی خود روی زمینهایی که در منطقه برخوار اصفهان به مدت ۷ سال با پساب فاضلاب آبیاری شدهاند، نشان داد آبیاری با پساب فاضلاب نه تنها مسئلهای از لحاظ شور شدن اراضی ایجاد نمیکند، بلکه از میزان شوری خاک این اراضی نیز کاسته شد. همچنین تجمع میزان عناصر سنگین در خاک افزایش معنیداری نداشت (فیضی و رضوانی مقدم، ۱۳۸۷).
پاپادوپلوس و همکاران (۱۹۹۱) دریافتند که عملکرد گیاه پنبه در نتیجه آبیاری با پساب فاضلاب تصفیه شهری، از آبیاری با آب معمولی بیشتر بود. آنها همچنین در یک بررسی مزرعهای اعلام نمودند که علوفه سبز تولیدی در گیاه جو ۱۱۲ درصد، گندم ۲۶۳ درصد و در یولاف ۲۴۹ درصد در تیمار پساب فاضلاب در مقایسه با آبیاری با آب معمولی بیشتر بود.
در پژوهشی دیگر (دای و تکر، ۱۹۷۷) روی گیاه سورگوم نشان دادند آبیاری با پساب فاضلاب باعث افزایش عرض برگ شده و زمان رسیدگی را به تعویق انداخته است. همچنین میزان عملکرد دانه را افزایش داده اما تأثیری در میزان پروتئین دانه نداشته است، البته باعث کاهش میزان برخی از آمینواسیدها شده است. فیضی (۲۰۰۱) در پژوهشی در زمینه تأثیر آبیاری با پساب فاضلاب روی تجمع برخی عناصر در خاک و گیاه در مدت ۸ سال گزارش کرد مقدار آهن و منیزیم در گیاه ذرت در مزارعی که با پساب فاضلاب آبیاری شده بودند بیشتر بود. یون و کوان (۲۰۰۱) نشان دادند آبیاری با آب پساب فاضلاب باعث افزایش قدرت پنجه زنی، طول ساقه، طول پانیکولها و تعداد سنبله در برنج شده است.
گروهی از محققین آزمایشی به منظور بررسی اثر پساب شهری تصفیه شده بر عملکرد گندم، جو و تریتیکاله در مشهد انجام دادند. نتایج به دست آمده از آزمایش نشان داد که در گونههای مورد بررسی، با افزایش پساب فاضلاب تا سطح ۵۰ درصد، عملکرد دانه به طور معنیداری افزایش یافت و پس از آن ثابت باقی ماند. بیشترین عملکرد کاه در تریتیکاله به دست آمد. از نظر وزن هزار دانه، هر چند افزایش معنیداری در بین میانگینها نشان داده نشد ولی بیشترین وزن هزار دانه در جو و تریتیکاله به دست آمد. عملکرد بیولوژیک نیز در هر سه گیاه به طور معنیداری افزایش نشان داد (فیضی، ۲۰۰۱)
پارامسواران (۱۹۹۹) گزارش کرد آبیاری با آب پساب فاضلاب نیاز بالای کنگر فرنگی به کود را تأمین میکند، به طوری که هیچ کدام از علائم ناشی از کمبود عناصر غذایی و همچنین علائم مسمومیت ناشی از غلظت بالای برخی عناصر غذایی در گیاه مشاهده نشد. در این آزمایش مشخص شد غلظت عناصر غذایی در اندامهای هوایی بیشتر از غده و عملکرد نیز در تیمار آبیاری با پساب فاضلاب بیشتر از سایر تیمارها بوده است.
فصل سوم
مواد و روشها
۳-مواد و روشها
۳-۱- زمان و محل اجرای آزمایش
این تحقیق در سال زراعی ۹۲-۱۳۹۱ در روستای بلهزار در ضلع غربی شهر یاسوج و در ۲ کیلومتری این شهر بین ۴۹ درجه و ۴۴ تا ۵۲ درجه شرقی و ۲۹ درجه و ۴۴ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۹ دقیقه عرض شمالی و در ارتفاع ۱۸۱۳ متر از سطح دریا اجرا شد.
۳-۲-خصوصیات خاک محل اجرای آزمایش
مطالب درباره اصلاحی پایان نامه کرمی ۹-۱۱-۹۲- فایل ۵