هدایت در مقابل ضلالت، به معنای نشان دادن راه است.[۴۸] فلسفه نزول شرایع و ارسال پیامبران از جانب خدای متعال، این است که راه رشد، صلاح، فلاح و سعادت از راه غیّ، فساد، بدبختی و دوزخ را به مردم بنمایانند. قرآن کریم بر این نکته تأکید نموده است: *(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.)* انسان/۳
البته هدایت انسان در دو مرحله انجام میپذیرد. در نخستین مرحله، راه و بیراه شناسانده میشود و تمییز فجور و تقوی فراهم میآید (هدایت رسولان و هدایت فطری). اما در نوع دیگر، تنها نشان دادن راه، مدنظر نیست؛ بلکه پیمودن آن مطرح است. «هادی»، در این معنا کسی است که راه را برود و هدایت شونده را به دنبال خود ببرد. البته نیل به هدف غایی هدایت که همین نوع دوم میباشد، در گرو تن دادن به هدایت نخست است. اگر انسان با دیدن راه، در آن گام گذاشت و به تکاپوی مقصد برخاست، هدایت دوم، جلوهگر میشود[۴۹]: *(وَ الَّذِینَ جَاهَدُواْ فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا…؛ و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راههاى خود، هدایتشان خواهیم کرد.)* عنکبوت/۶۹
واژهشناسی کودک
از جمله مهمترین واژگان این پژوهش، کودک است. از این رو، در این قسمت به بررسی معانی این کلمه فارسی و واژگان مترادف آن در زبان عربی نظیر: طفل، صبیّ، ولد، صغیر و غلام میپردازیم.
مفهوم لغوی
از نقطه نظر لغوی، این واژه فارسی به معنای بچه[۵۰]، کوچک، صغیر[۵۱] و طفل[۵۲] آمده است.
۱-۱-۲-۲- مفهوم اصطلاحی
در اصطلاح، به بچه انسان تا پیش از بلوغ، به ویژه از سه تا سیزده سالگی[۵۳]، فرزندی که به حد بلوغ نرسیده باشد(اعم از دختر یا پسر)، کودک گفته میشود.
واژگان مترادف کودک
از نقطه نظر لغوی، واژه کودک با کلمات طفل، صبی، ولد، صغیر و غلام، مترادف است که همگی آنها به یک دوره سنی خاص اطلاق میشوند که در ذیل به اختصار، به تبیین مفهوم هر یک پرداخته میشود:
۱-۱-۲-۳-۱- مفهوم لغوی و اصطلاحی طفل
این واژه در لغت به معنای کوچک از هر چیز[۵۴]، کودک[۵۵]، نوزاد[۵۶]، بچه کوچک از انسان و دیگر جانوران میباشد.[۵۷]
مذکر و مؤنث واژه طفل یکسان است. نیز این کلمه، میتواند در جمع، به شکل مفرد به کار رود؛ چرا که در این حالت، اسم جنس و در اصل، مصدر میباشد.[۵۸]
این واژه در اصطلاح، به کودک، از لحظه تولد تا رسیدن به بلوغ[۵۹]، کودک کوچک انسان تا زمانیکه بدنش نرم و لطیف باشد، گفته میشود.[۶۰]
همچنین مطابق تبصره ۱ ماده ۴۹ قانون مجازات اسلامی «منظور از طفل، کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد». بنابراین، طفل در اصطلاح، به کسی گفته میشود که از جهت قوای عقلی، به رشد و نمو کامل نرسیده باشد و نتواند حقوق خود را استیفا کند.[۶۱]
در قرآن کریم نیز این واژه به کار رفته است. مانند آیه: *(… ثُمََّّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا…؛ بعد شما را بصورت طفل بیرون مىآوریم… )* حج/ ۵[۶۲]
اگر کلمه مذکور، در این آیه، مفرد آمده با اینکه مقصود، جمع است، بدین جهت است که این کلمه، مصدر است و در مصدر، مفرد به جاى جمع استعمال مىشود.[۶۳]
این واژه در سه جا به صورت مفرد «طفل»[۶۴] و در یک جا به شکل جمع«اطفال» به کار رفته است.[۶۵]
۱-۱-۲-۳-۲- مفهوم لغوی و اصطلاحی صبیّ
یکی دیگر از واژگان مترادف کودک در زبان عربی، “صبیّ” میباشد که در لغت، به معنای کوچکی و کودکی آمده است.[۶۶]
نیز “صبیّ” در اصطلاح، به مرحلهای از سنین، اطلاق میشود که با ضعف و سستی طبیعی و تمایل انسان به انجام اموری مانند بازی که شایسته او نمیباشد، همراه است.[۶۷]
در قرآن کریم، این واژه در مورد دو پیامبر الهی به کار رفته است:
- یکی در مورد اعطای حکمت الهی به حضرت یحیی۷در سنین کودکی که برخی آن را در سه سالگی ایشان دانستهاند[۶۸]و[۶۹]: *(۴… وَ ءَاتَیْنَهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا؛ …و ما فرمان نبوّت (و عقل کافى) را در کودکى به او دادیم.) مریم/۱۲
البته ذکر این نکته ضروری است که چنین نبوده، یحیی۷در دوران کودکی مانند سایر کودکان به بازی بپردازد؛ بلکه مطابق روایتی از حضرت رضا۷، اطفال به یحیى۷گفتند: بیا تا بازى کنیم، ولی او فرمود: ما براى بازى خلق نشدهایم، سپس خداوند آیه فوق را نازل کرد.[۷۰]
- دیگر در مورد حضرت عیسی۷که در گهواره با مردم سخن میگفت: *(فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُواْ کَیْفَ نُکلَِّمُ مَن کاَنَ فىِ الْمَهْدِ صَبِیًّا؛ (مریم) به او اشاره کرد گفتند: چگونه با کودکى که در گاهواره است سخن بگوییم؟!)* مریم/ ۲۹
۱-۱-۲-۳-۳- مفهوم لغوی و اصطلاحی ولد
از دیگر واژگان مترادف کودک، “ولد” میباشد. این کلمه در لغت به معنای فرزند (خواه فرزند انسان باشد و یا غیر آن) است. نیز بر مذکر و مؤنّث، تثنیه و جمع، اطلاق میشود.[۷۱]
“ولد” در اصطلاح به چیزی گفته میشود که از چیز دیگر متولد شود.[۷۲]
از مشتقات این کلمه، میتوان به ولادت، ولاد، مولد که هر سه، مصدر به معنای زاییدن هستند، والد(پدر حقیقی)، والده(مادر) و ولید(به اعتبار نزدیک بودن ولادتش، به معنای خادم و کودک است و جمع آن، ولدان میباشد) اشاره کرد و جمع کلمه ولد، اولاد است.[۷۳]
۱-۱-۲-۳-۴- مفهوم لغوی و اصطلاحی صغیر
“صغیر” از جمله واژگان مترادف کودک و در لغت، ضد کبیر و جمع آن، صغار است.[۷۴]
در اصطلاح حقوقی، کودک یا صغیر به کسی گفته میشود که از نظر سنی به رشد طبیعی و نمو جسمی و روحی لازم برای زندگی اجتماعی نرسیده باشد، لذا پسر و دختری که به بلوغ شرعی نرسیده است، از محجورین است، به محض رسیدن به بلوغ، حجر او محو میشود، بدون اینکه احتیاج به صدور حکم از سوی حاکم شرع باشد و اگر پیش از بلوغ، به حدی رسد که دارای تمییز باشد، او را صغیر ممیّز گویند.[۷۵]
دکتر وهبه الزحیلی نیز در «الفقه الاسلامی و ادلته» مینویسد: «الصغر: طور به کل إنسان، یبدأ من حین الولاده الی البلوغ؛ کودکی دورهای است که به هر انسانی خواهد گذشت، آغاز آن هنگامه ولادت و پایان آن رسیدن به حد بلوغ است». و در ادامه میگوید: علما حنفی و مالکی گفتهاند: صغیر، یا ممیّز است یا غیر ممیّز، و غیر ممیّز، کسی است که هفت سال تمام را سپری نکرده است و ممیز به کسی گویند که هفت سال تمام از عمرش گذشته است.[۷۶]
در قرآن، این کلمه تنها یک بار به معنای دوران کوچکی و طفولیت که تحت تربیت والدین است، میباشد[۷۷]: *(وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِى صَغِیرًا؛ … و بگو: پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!)* اسراء/ ۲۴
لذا با توجه به معنای صغیر، تربیت در این آیه ناظر به رشد و نمو جسمانی است.[۷۸]
۱-۱-۲-۳-۵- مفهوم لغوی و اصطلاحی غلام
آخرین واژه از واژگان مترادف کودک،” غلام"میباشد که در لغت، به معنای جوان است. البته برخی گفتهاند غلام، از حین ولادت است تا جوانى[۷۹] که البته معنای جوان، بهتر است و جوان را از آن رو، غلام گفتهاند که او در حال طلب نکاح است. [۸۰] در این صورت در آیاتی که «غلام»، بر بچه اطلاق شده، به اعتبار ما یؤل الیه است[۸۱] مثل: *(قَالَ رَبِّ أَنَى یَکُونُ لِى غُلَامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِىَ الْکِبَرُ وَ امْرَأَتِى عَاقِرٌ…؛ او عرض کرد: پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که پیرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟…) آلعمران/ ۴۰[۸۲]
بنابراین چون یحیى، بنا بود بزرگ و جوان شود لذا لفظ «غلام» آورده شده و گرنه لازم بود «ولد» گفته میشد.
نکته پایانی درباره واژهشناسی کودک، اینکه همه واژگان مترادف مذکور، در قرآن کریم به کار رفتهاند.
اصول
اصول، جمع اصل و"اصل” در لغت، به معنای اساس شیء[۸۳]، بیخ، بنیاد، ریشه، پایه و بن هر چیزی آمده است.[۸۴]
در اصطلاح، برای اصول، تعاریف متعددی شده است. برخی از نویسندگان معتقدند که اصول تعلیم و تربیت عبارت است از «نظریهها و قواعد نسبتاً کلی که در بیشتر موارد، صادق است و باید راهنمای مربّیان، معلّمان، مدیران، اولیای فرهنگ و والدین دانشآموزان در کلیه اعمال تربیتی باشد»[۸۵] و از نگاه بعضی دیگر، اصول، «به دستورالعملهای کلی گفته میشود که بر مبانی مبتنیاند».[۸۶]
با توجه به آنچه گفته شد مقصود از اصول در این پژوهش، عبارت است از قواعد و دستورالعملهای کلی مبتنی بر تعالیم دینی ـ قرآنی، پژوهشهای روانشناسی و نظریات دانشمندان تعلیم و تربیت.
روش
“روش"در لغت، معانی گوناگونی دارد، نظیر: طرز، طریقه، شیوه، اسلوب، سبک و راه.[۸۷] در عربی نیز، معادل با کلمات «المنهج» و«المنهاج» و یا «الطریق الواضح» (راه روشن) آمده است.[۸۸]
“روش"در اصطلاح، به معنای «راه انجام هر کاری» است. از این رو، روش تدریس نیز، عبارت از راه منظم، با قاعده و منطقی برای ارائه درس میباشد.[۸۹]
مقصود از روش در این پژوهش، عبارت است از سازوکارها و شیوههای ایجاد یا دگرگونسازی رفتار و ویژگیهای کودک که در مقایسه با اصول، مشخصتر و کاربردیتر است.
بخش دوم: اهمیت و ویژگیهای دوران کودکی
در این بخش، به تناسب اهمیت دوران کودکی، بحثهایی پیرامون اهمیت شناخت کودک، مراحل رشد و پذیرش دینی در کودکان و نوجوانان از منظر روانشناسی و آیات قرآن کریم، اهمیت انتخاب روش مناسب تربیتی، اهمیت استفاده از روش های غیر مستقیم ارائه میگردد و در آخر، با توجه به مجموع آنچه بیان شد، سنّ مناسب شروع تربیت دینی ـ قرآنی بیان میشود.
اهمیت دوران کودکی
دانشمندان به خوبی دریافتهاند که زیر بنای زندگی در دوران کودکی پیریزی میشود و سعادت و شقاوت ادوار مختلف زندگی، یعنی دورانهای جوانی و پیری، در گرو طرز تربیت دوران کودکی است. با اینکه شخصیت انسان به عوامل گوناگونی بستگی دارد که هر کدام از آنها در سرنوشت انسان، تأثیر بسزایی دارند، با این وجود، تربیتهای دوران کودکی در نظر دانشمندان، حائز اهمیت خاصی است و آن را «زیربنای زندگی» مینامند[۹۰].
به همین جهت است که همه مکاتب، مذاهب و ممالک، به تربیت آدمی در دوران کودکی به دلایل متعدد، اهمیت ویژهای میدهند. اسلام نیز به فرزندان و تربیت در دوران کودکی تأکید فراوان داشته، آن را از جمله وظایف والدین و در شمار حقوق فرزندان میداند تا آنجا که قرآن کریم بیان میکند که، از جمله ویژگىهای مؤمنان راستین (عبادالرحمن)، آن است که توجه خاصى به تربیت فرزند و خانواده خویش دارند و براى خود در برابر آنها مسئولیت فوق العادهاى قائلند[۹۱]: *(وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ…؛ و کسانى که مىگویند: پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرار ده… ) فرقان/ ۷۴
منابع تحقیقاتی برای پایان نامه : راهکارهای کارآمدسازی آموزههای قرآن برای تعلیم و تربیت قرآنی کودکان (تحقق ...