برای اختلال افسردگی، تقسیم بندی های متعددی وجود دارد. برای نمونه، افسردگی بر حسب شدت آن به سه دسته ی خفیف، متوسط و شدید طبقه بندی شده است:
۱- افسردگی خفیف: در این حالت خلق پایین در شخص رخ میدهد و بعد ار مدتی نیز از بین میرود .معمولاً بعد از یک واقعهی استرس زا رخ می دهد و شخص مدتی افسرده می شود و مدتی سر خوش میباشد. شخص احساس اضطراب و نگرانی دارد و احساس می کند قادر به کنترل خود نیست.
۲- افسردگی متوسط: در افسردگی متوسط، شخصی که خلق پایین دارد، این خصلت در او طول می کشد و همزمان علایم جسمی نیز خواهد داشت. افراد مجرّد یا با درآمد پایین و یا با سوء مصرف مواد، عمدتاً به این نوع افسردگی مبتلا هستند.
۳- افسردگی شدید: خلق افسرده و عدم لذّت از علایم اصلی این نوع افسردگی است. این بیماران گاهی قادر به گریه کردن نمی باشند. در واقع زمانی که بیمار شروع به گریه کردن و حرف زدن می کند، زمانی است که افسردگی رو به بهبودی است(۱۰).
۲-۲-۹-۲. افسردگی نوجوانی
نوجوانی دورهای است که بیش از سایر دورهها بر رشدجسمانی، فیزیولوژیکی و روان شناختی تأثیر می
گذارد. بدین معنی که در این دوران، نوجوانان بحران هویت را تجربه می کنند، مسائل و مشکلات عاطفی آنها افزایش مییابد، از نظر هوشی به مرحله تفکر انتزاعی میرسند و در ارتباط اثربخش با گروه های همسال، پذیرش مسؤلیت و تکالیف رشدی، آیندهی شغلی و نیز تشکیل زندگی مشغلهی ذهنی پیدا می کنند(۱۶). در این دوران، یکی از رایج ترین ناراحتی های روانی در بین نوجوانان افسردگی است. نوجوانان افسرده، احساس ناامیدی و احساسات منفی شدید دارند. افزون براین، این افراد نه تنها همه اطرافیان را از خود طرد می کنند، بلکه دوست ندارند با دیگران آشنا شوند و در موارد شدید تمایل به خودکشی دارند. اعمال منفی و بی توجهی نسبت به خوراک، خواب، بهداشت فردی و نیز روی آوردن به مواد مخدر از راهکارهای این افراد برای مقابله یا گریز از افسردگی است. قابل توجه است که نوجوانان افسرده برخلاف افراد بزرگسال که معمولاً غمناک به نظر میرسند و سعی در جلب همدردی دیگران دارند، اغلب خشمناک و طلب کار هستند(۶، ۱۶).
میزان افسردگی در نوجوانان حدود ۵ درصد است که در سنین ۱۴ تا ۱۶ سالگی این میزان از ۳ تا ۶ درصد در نوسان است. تحقیقات مختلف نشان داده است که درصورت بدرفتاری والدین و اطرافیان، میزان افسردگی در نوجوانان به سرعت افزایش مییابد. به ویژه در دختران که این نرخ سیر صعودی شدیدی پیدا می کند. به نحوی که در پایان ۱۹ سالگی، تعداد دختران افسرده تقریباً دو برابر پسران افسرده است(۲۸). البته از اینکه نوجوان سعی می کنند خود را خونسرد نشان دهند و افسردگی خود را آشکار نکنند، ظاهراً میزان افسردگی آنها از کودکان، کمتر برآورد می شود. درحالی که افسردگی اغلب موارد به دنبال یأس بروز می کند، یا درپی احساس از دست دادن چیزی است، نوجوانان برای این دگرگونی مستعدتر هستند. از نظر واینر[۷۹](۲۰۰۸) نوجوانان افسرده بجای اشتغالات ذهنی و درون گرایی که ویژهی افسردگی بزرگسالان است، اغلب ممکن است از طریق رفتار آشکار مانند گزارش خستگی، خودبیمارپنداری و مشکلات تمرکز افسردگی خود را بروز دهند. ضمن اینکه این علائم ممکن است ناشی از علل دیگر مانند اشتغال ذهنی طبیعی نسبت به تغییرات بدنی نیز باشد(۱۶).
از ویژگیهای افسردگی دوره نوجوانی یکی این است که افسردگی در این دوره کوتاه مدت است که با مشاهده حقایق و خراب شدن رؤیاها و تصورات ایجاد می شود و بعد از مدت کوتاهی به تدریج از بین می رود. در هرحال، اختلال افسردگی ناشی از پیچیدگیهای خاص روانی شخص می باشد(۱۱). از نظر متخصصان، فرد نوجوانی که دچار بیماری افسردگی اساسی است، حداقل پنج علامت از علائم زیر را باید داشته باشد.
- خلق افسرده؛
- کاهش قابل توجه در علاقه نسبت به کلیه فعالیتهای خوشایند و ناخوشایند؛
- افزایش یا کاهش اشتها نسبت به غذا با توجه به وزن بدن؛
-بی خواب یا پرخوابی؛
- آشفتگی و کندی روانی- حرکتی؛
- احساس کاهش انرژی حیاتی، احساس خستگی، کوفتگی و بی رمقی؛
- احساس گناه و احساس بی ارزش بودن همراه با احساس بی کفایتی؛
- کاهش توانایی در فکر کردن و ضعف در تمرکز ذهنی بر موضوع خاص؛
- تشدید افکار مربوط به مرگ و خودکشی(۶).
در مورد عوامل مؤثر در افسردگی نوجوانان از تحقیقات گوناگون چنین برمیآید که نمی توان چارچوب مشخص و روشنی برای افسردگی نوجوانان تعیین کرد. زیرا افسردگی نوجوانی تعدادی از علائم و اختلالات دیگر مانند پرخاشگری، اعتراض و سرکشی، مشکلات مدرسه ای و مشکلات برقراری ارتباط یا طرد شدن از همسالان را نیز با خود به همراه دارد.
۲-۲-۹-۳. جنسیت و افسردگی
به نظر میرسد که زنان دو برابر مردان در معرض خطر ابتلا به افسردگی باشند. تعداد زیادی از یافتههای پژوهشی نشان داده اند که افسردگی در زنان بیشتر از مردان است و نسبت متوسط آنها اندکی زیر یک به دو است. برای توجیه تفاوت جنسی در افسردگی تاکنون چندین فرضیه ارائه شده است:
- فرض اول اینکه در جامعه ی ما زنان بیشتر از مردان به ابراز نشانه های افسردگی تمایل دارند. وقتی زنان با مشکل روبرو می شوند برای عدم تحریک و گریهی بیشتر تقویت میشوند، در حالیکه مردان برای خشم و بی تفاوتی بیشتر تقویت می شوند(۶).
- فرض دوم بر مبنای فرضیه های زیستی است که میگویند فعالیت آنزیم شیمیایی، استعداد ژنتیک و دوره ی ماهیانه بر افسردگی پیش از قاعدگی و آسیب پذیری بیشتر تاثیر دارد. همچنین امکان دارد ناقلان زنانهی ژن افسردگی، افسرده شوند در حالیکه ناقلان مرد، ممکن است الکلی شوند(۲).
- فرضیه ی سوم مبتنی بر درماندگی آموخته شده است. اگر افسردگی به درماندگی مربوط باشد، چنانچه زنان یاد بگیرند که درمانده تر از مردان باشند، افسردگی در زنان فراوان تر از مردان آشکار می شود. جامعهای که زنان را برای فکرو خیال و نافعال شدن هنگام مواجهه با مشکل تقویت می کند و در حالیکه مردان را برای اقدامات کنارآمدن تقویت می کند، ممکن است هزینه ی گزافی برای افسردگی بعدی زنان بپردازد(۶).
- فرضیه ی چهارم این که زنان بیشتر از مردان حالت گرا هستند و به همین خاطر برای نگران شدن دوباره رویدادهای ناگوار زندگی و توضیح دادن آنها آمادگی دارند(که مهمترین آنها افسردگی است) در حالیکه مردان بیشتر به عمل و کمتر به فکر گرایش دارند. حالت گرایی در مورد افسردگی، افسردگی را افزایش میدهد. اما عمل گرایی می تواند خلق افسرده را کاهش داده و موجب یافتن راه حل برای مشکلات زندگی شود.
- فرض پنجم براساس تبیینهای مربوط به تغییرات پیش از قاعدگی است. براین اساس، اگر پدیده ی معتبری به نام افسردگی پیش از قاعدگی وجود داشته باشد، وقوع آن می تواند مقدارافسردگی زنانه را افزایش دهد.
- فرضیه ششم و جالب ترین آنها به تصویر بدن و تعقیب لاغری از طریق رژیم غذایی مربوط می شود که در کشورهای پیشرفته نزد خانم ها رایج است. براساس این فرض، یک علت ریشهای افسردگی، ناکامی و درماندگی است. رژیم غذایی یک چرخه ی ناکامی و درماندگی را تشکیل می دهد. ابتدا، رژیم گیرندگان وزن خود و افسردگی همراه با وزن اضافه را کاهش می دهند، ولی در نهایت وقتی وزن آنها برمی گردد، ناامید می شوند، و این وضعیت ۹۵ درصد رژیم گیرندگان است(۵۷).
۲-۲-۹-۴. تفاوتهای فردی در افسردگی
افراد نه تنها به لحاظ رویدادهایی که در زندگی تجربه می کنند. بلکه، از لحاظ آسیب پذیری در برابر رویدادها نیز متفاوتند. آسیب پذیری هرکس در برابر فشار روانی متاثر از مهارت های مقابلهای و حمایتهای اجتماعی موجود می باشد. آسیب پذیری احتمال پاسخ غیر انطباقی به فشار روانی را افزایش می دهد. مثلا کودکان محبت ندیده آسیب پذیرتر از محبت دیده ها هستند و معمولاً اختلالات رفتاری در آنان بیشتر بروز می کند. ویژگی هایی که افراد در مقابل موقعیتهای مختلف زندگی با خود دارند مانند انتظارات، ترس ها، مهارت ها و امید ها، بر میزان فشار روانی که احساس می کنند و بر میزان تناسب مقابله با آن تاثیر می گذارد. تجربه و موفقیت در مقابله با موقعیت های مشابه اعتماد به نفس استوار و توانایی در خونسرد ماندن و انسجام خود را از دست ندادن به عوض از پا افتادن در رویارویی با مشکل ، همه بستگی به برآورد واقعی و پاسخ به موقعیت ها دارد(۱۷).پژوهشها نیز نشان داده است که برای رویارویی با وقایع استرس زا، مردان بیشتر به استفاده از راهکارهای شکل محور و زنان به راهکارهای هیجان محور تمایل دارند. اما زمانیکه میزان تحصیلات و شغل و درآمد زنان و مردان مشابه باشد، تفاوتی وجود ندارد. این نتایج نشان میدهد که در الگوهای کنار آمدن زنان و مردان نقشهای اجتماعی اهمیت زیادی دارد. به طور کلی افراد محروم بیشتر احتمال دارد که با وقایع استرس زا رویارو شوند و کمتر احتمال دارد که به گونه ای موثر با آنها کنار بیایند(۱۱).
۲-۲-۹-۵. علائم افسردگی
عملاً چهار مجموعه نشانه در افسردگی اساسی معرفی شده است. بدین ترتیب که علاوه بر نشانه های خلقی یا هیجانی، نشانه های فکری یا شناختی، نشانه های انگیزشی و نشانه های جسمانی یا تنی نیز وجود دارد:
- نشانه های هیجانی: احساس ناامیدی، ناخشنودی، بی ارزشی، حقارت از نشانه های هیجانی افسردگی است. اما غم، برجسته ترین و فراوان ترین نشانه ی هیجانی در افسردگی است.
- نشانه های شناختی: فرد افسرده به صورت کاملاً منفی درباره ی خودش فکر می کند. این افکار منفی نظر او را نسبت به خودش و آینده تحت الشعاع قرار می دهد. فرد افسرده اغلب عزت نفس کمی دارد. او باور دارد که شکست خورده است و مسئول شکست خودش است. او معتقد است که حقیر، بی کفایت و نالایق است.
- نشانه های انگیزشی: افراد افسرده مشکل زیادی برای شروع فعالیت دارند. در حالت شدید، عدم شروع پاسخ، ” فلج اراده ” است. چنین بیماری نمی تواند حتی خود را به انجام کارهایی که برای زندگی ضروری هستند وادارد. در افسردگی حاد ممکن است کندی روانی- حرکتی وجود داشته باشد.
- نشانه های بدنی: شامل کاهش یا افزایش وزن، کاهش یا افزایش اشتها، کاهش میل جنسی می باشد. فرد
افسرده اغلب در خود فرورفته است. بدن او توجه وی را به خود جلب می کند، و نگرانی فزاینده در مورد دردها و رنج ها می تواند رخ دهد(۱۰).
برخی از علائم بدنی و عاطفی افسردگی عبارتند از:
۱- علائم بدنی افسردگی: شامل خستگی و کوفتگی، اختلال خواب، تغییر در اشتها، اختلالات گوارشی،
تغییر در وزن بدن، اختلال در دفع ادرار و یبوست، اختلال در دوره ی قاعدگی، اختلال در فعالیت قلب و عروق، اختلالات حسی، و احساس غیر واقعی بودن.
۲- علائم عاطفی افسردگی: چهره ی خسته و شکسته، گریه و زاری، ترس و تشویش و وسواس، تحریک پذیری و تندخویی، احساس ندامت و پشیمانی، یأس و نا امیدی، و بی اعتمادی(۶).
۲-۲-۹-۶. درمان افسردگی
در صورتی که اختلال افسردگی پیشرفته و اساسی باشد، درمان افسردگی یکی از موضوعات بسیار با اهمیت در پژوهشهای کلینیکی است. زیرا در بیماری افسردگی واکنش ها غیر طبیعی هستند. بنابراین، با وجود پیشرفتهایی که در درمان افسردگی به وجود آمده است، لزوم انجام پژوهشهای وسیعتری در این مورد کاملاً محسوس است.
از پژوهشها چنین برمی آید که اثر وقایع زندگی و چگونگی تأثیر عوامل محیطی بر نوسانات عاطفی متجلی در یک اختلال، نسبت به تلاش در جهت شناخت علائم بیمارگونه این اختلالات واجد اهمیت بیشتری هستند. پژوهشهای فراوانی دیگر که ارتباط همبستگی نزدیک بین شیوههای زندگی فرد و فراوانی بحرانها و اختلالات عاطفی را نشان میدهند نیز آشکارا بیانگر ارزش درمانی محیط زندگی فرد و نقش قاطع آن در چگونگی کنترل این اختلالات میباشد. از نظر پژوهشگران، اقدامات درمانی بر چهار اصل اقدامات عمومی، از بین بردن عوامل مولد استرس، کمک نمودن به بیمار در جهت سازگاری بهتر، و سرانجام، درمانهای فیزیکی که ممکن است هدف درمان خاص ژنتیک را به طور ساده تخفیف علائم روانی به منظور امکان بر قراری ارتباط با بیمار باشد، استوار است(۱۸).
به طور کلی درمان بیماران مبتلا به این نوع اختلالات از جمله افسردگی اساسی باید معطوف به چند هدف باشد. اولاً سلامتی و ایمنی بیمار باید تضمین شود. ثانیاً ارزیابی تشخیصی کامل باشد. همچنین، طرح درمانی باید نه تنها به علائم فعلی، بلکه به رفاه کلی بیمار معطوف باشد(۴). در این رابطه تا به امروز روش های درمانی مختلفی مانند روان درمانی، دارو درمانی، و درمان شناختی و غیره در بهبود افراد مبتلا به اختلال افسردگی به کار گرفته شده است. هر چند در گذشته ترکیب روان درمانی و دارو درمانی از مؤثرترین راه درمان اختلال افسردگی اساسی بوده است، امروزه، بر روش های دیگر از جمله گروه درمانگری شناختی- رفتاری بیشتر تمرکز می شود.
۲-۳. پیشینهی پژوهشی
۲-۳-۱. پیشینهی داخلی
- امیدعلی و همکاران(۱۳۸۹) در تحقیقی با عنوان تاثیر تمرینات پیلاتس بر روی فشارخون و برخی فاکتورهای فیزیکی در زن هایی با اضافه وزن به این نتیجه دست یافتند که بر اثر تمرینات ۸ هفته ای پیلاتس کاهش معنی داری در محیط کمر و درصد چربی بدن در گروه تجربی مشاهد شده است که به ترتیب ۵/۸ درصد از چربی، ۳/۷ درصد از توده چربی بدن و ۶/۴ آن درصد از محیط کمر آنها کاسته شده بود. همچنین در تست انعطاف پذیری گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل ۲۸ درصد پیشرفت نشان دادند، ولی تفاوت معنی داری در فشارخون سیستولی و دیاستولی در بین دو گروه کنترل و تجربی مشاهده نشد. آزمودنی های این تحقیق نیمه تجربی، ۳۰ نفر از دانشجویان دختر غیر ورزشکار دارای اضافه وزن با میانگین شاخص توده بدنی ۲۵/۲۶ کیلوگرم بر متر مربع بودند که به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تجربی و شاهد تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تجربی به مدت ۸ هفته، ۳ جلسه در هفته و هر جلسه یک ساعت در تمرینات پیلاتس شرکت کردند. گروه شاهد تمرین خاصی را انجام ندادند و به همان روند قبل از تحقیق خود ادامه دادند. قبل و بعد از دوره تمرینی ویژگیهایی شامل: وزن، شاخص توده بدنی، درصد چربی (ضخامت چربی زیر پوستی ۴ ناحیه: سه سر بازو، شکم، فوق خاصره، ران)، توده چربی، توده بدون چربی، محیط کمر، توان هوازی، فشارخون سیستول و دیاستول در زمان استراحت، قدرت دست برتر، استقامت عضلانی شکم و انعطاف پذیری (بشین و برس و خیزتنه) اندازه گیری شد(۸).
- علیزمانی و همکاران(۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان تأثیر تمرینات پیلاتس بر بیماران زن مبتلا به کمردرد مزمن نشان دادند که پس از شش هفته درمان، میانگین شاخص درد و ناتوانی گروه تجربی کمتر از گروه کنترل بود(۰۵/۰>P). همچنین، میانگین میزان استقامت عضلات خم کننده و بازکنندهی تنه گروه تجربی نیز بیشتر از گروه کنترل بود. باتوجه به یافتههای این پژوهش، تمرینات پیلاتس در بهبود درد، ناتوانی و افزایش استقامت عضلات خم کننده و بازکننده ی تنه مؤثرتر از روشهای درمانی رایج برای بیماران مبتلا به کمردرد مزمن است. در این تحقیق تعداد ۲۸ بیمار زن مبتلا به کمردرد مزمن در دو گروه تجربی(۱۵ نفر) و کنترل(۱۳ نفر) قرار داده شدند. از پرسشنامه ی ناتوانی استوستری و آزمون ایتو برای اندازه گیری متغیرهای این تحقیق استفاده شد(۲۳).
- آصفی و همکاران(۱۳۹۰) در تحقیقی تحت عنوان تاثیر یک دوره تمرین کوتاه مدت و بلند مدت پیلاتس بر دامنه حرکتی مفاصل زنان سالم غیر ورزشکار ۳۵-۲۵ سال دریافتند که تمرینات کوتاه مدت و بلند مدت پیلاتس بر دامنه حرکتی مفاصل زنان سالم غیر ورزشکار ۳۵-۲۵ سال به لحاظ آماری تاثیر دارد. در این تحقیق نتیجه گیری شد که تمرینات کوتاه مدت در هیچ یک از موارد اندازه گیری شده تفاوتی به لحاظ آماری به وجود نیاورد. اما تمرینات بلند مدت پیلاتس در فلکشن زان و پلنتار فلکشن مچ پا اندازه گیری شده تفاوت را به لحاظ آماری به وجود آورد(۳).
- جعفری و رمضانی(۱۳۹۱) به منظور بررسی اثر هشت هفته تمرین همزمان استقامتی تناوبی و مقاومتی و استقامتی تداومی و مقاومتی بر قدرت، ترکیب بدنی و پروفایل های لیپید در پسران غیرورزشکار ۱۴ تا ۱۷ سال دارای اضافه وزن به این نتیجه رسیدند که در هر دو گروه آزمایشی افزایش معنیدار در قدرت عضلانی بالا تنه و پایین تنه و کاهش معنی دار درصد چربی بدنی و تری گلیسرید به وجود آمد(۰۱/۰>P). در این پژوهش با توجه به اهداف، ۴۰ نوجوان پسر غیرورزشکار دچار اضافه وزن با میانگین سنی ۳۳/۱۵ سال انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. همچنین، گروه آزمایش ۱۴ نفر و گروه کنترل ۱۲ نفر بودند. در این تحقیق نتیجه گیری شد که تمرینات همزمان استقامتی تناوبی یا تداومی و مقاومتی موجب بهبود قدرت، بیشینه اکسیژن مصرفی بدن، درصد چربی بدنی و پروفایلهای لیپید خون در نوجوانان پسر غیرورزشکار دچار اضافه وزن می شود(۱۳).
- افضل پور و همکاران(۱۳۹۱) در پژوهش خود تحت عنوان مقایسه ی تأثیر تمرینات پیلاتس و ایروبیک بر عملکرد تنفسی پویا در دانشجویان دختر دارای اضافه وزن، نتیجه گرفتند که شش هفته تمرین ایروبیک و پیلاتس با تکرار چهار جلسه در هفته موجب بهبود شاخص های عملکرد تنفسی در زنان دارای اضافه وزن نمی شود و نمی توان بین تأثیر دو نوع تمرین بر شاخص های عملکرد تنفسی تفاوتی قائل شد. در این تحقیق ۴۵ دانشجوی دختر دارای اضافه وزن با میانگین شاخص توده ی بدنی ۸۱/۱±۰۵/۲۵ به صورت تصادفی به سه گروه ایروبیک، پیلاتس و کنترل تقسیم شدند و شش هفته تمرین را با تکرار چهار
جلسه در هفته اجرا کردند. تمرینات ایروبیک شامل حرکات جهشی و پرشی از تمرینات با تماس پایین به تمرینات با تماس و تمرینات پیلاتس شامل حرکات ارّه، گربه، کشش تک پا، شیرجهی فرشته، پیچ ستون مهره ها و … بودند که با شدت ۱۷ تا ۲۷ درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره ی افراد به اجرا درآمدند. عملکرد تنفسی با شاخص های ظرفیت حیاتی با فشار (FVC) ، حجم بازدمی با فشار در ثانیه ی اول (FEV1) و نسبت حجم بازدمی در ثانیه ی اول به ظرفیت حیاتی با فشار (FEV1/FVC) بودند که با بهره گرفتن از دستگاه اسپیرومتری مدل ST- 90 و اجرای مانورهای تنفسی متداول اندازه گیری شدند(۷).
- امیدعلی و همکاران(۱۳۹۱) در تحقیقی با عنوان تأثیر تمرینات پیلاتس بر روی برخی عوامل فیزیولوژیکی و آمادگی جسمانی زنان غیر ورزشکار دارای اضافه وزن، دریافتند که درصد چربی، توده چربی بدن و محیط کمر در گروه تجربی پس از دوره تمرینی به طور معنی داری کاهش یافته بود(۰۵/۰>P). همچنین، توان هوازی، استقامت عضلات شکم، انعطا فپذیری و قدرت دستبرتر گروه تجربی به طورمعنی داری بیشتر از گروه شاهد بود(۰۵/۰>P). اما وزن کل بدن، شاخص توده ی بدنی، توده ی بدون چربی و فشارخون سیستول و دیاستول گروه تجربی تفاوت معنیداری را نسبت به گروه شاهد نشان نداد(۰۵/۰<P). در این تحقیق، فقط شرکت کنندگان گروه تجربی به مدت ۸ هفته، و هر هفته ۳ جلسه ی یک ساعته در تمرینات پیلاتس شرکت کردند(۵۸).
- سراج و همکاران (۱۳۹۲) در پژوهشی تحت عنوان تاثیر تمرینات پیلاتس بر روی ترکیب بدنی و انعطاف پذیری زنان غیر ورزشکار، به این نتیجه رسیدند که یک دوره تمرینات پیلاتس بر درصد BF زنان غیر ورزشکار تاثیر معنیداری دارد. اما یک دوره تمرینات پیلاتس بر WHR زنان غیر ورزشکار تاثیر معنی داری نداشت. همچنین، یک دوره تمرینات پیلاتس بر BMI زنان غیرورزشکار تأثیر معنی داری نداشت. براساس نتایج این پژوهش، یک دوره تمرینات پیلاتس بر انعطاف پذیری زنان غیر ورزشکار تاثیر معنی داری دارد. در این تحقیق که روی زنان غیرورزشکار ۳۵-۲۵ ساله انجام گردید. ۱۵ زن با میانگین سن ۹/۳۰، وزن ۹۳/۵۹، و قد ۱۶۵ سانتی متر به عنوان گروه مورد، تحت ۸ هفته تمرینات پیلاتس قرار گرفتند و ۱۰ زن با میانگین سن ۳/۳۱، وزن ۶۳/۵۹، و قد ۳/۱۶۲ سانتی متر به عنوان گروه کنترل هیچ تمرین پیلاتسی انجام ندادند(۱۹).
- مختاری و همکاران(۱۳۹۲) در پژوهشی با عنوان تأثیر برنامه تمرین پیلاتس بر میزان افسردگی و بهبود تعادل زنان سالمند نشان دادند که برنامه ۱۲ هفته ای ورزش پیلاتس بر کاهش افسردگی و بهبود تعادل زنان سالمند مقیم خانه ی سالمندان اصفهان تأثیر داشته و موجب کاهش افسردگی و تقویت فاکتور تعادل در آنها گردیده است. در این تحقیق ۳۰ زن سالمند به عنوان گروه تجربی(۱۵ زن) و گروه کنترل(۱۵ زن) انتخاب شدند. برای ارزیابی متغیرهای این تحقیق از تست افسردگی بک و آزمون تعادل(نشستن و برخاستن) استفاده شد. در نتیجه گیری، این تحقیق تمرینات پیلاتس را برای تخفیف افسردگی و پیشرفت تعادل مربوط به افتادن توصیه کرده است(۵۷).
- رشیدی و همکاران(۱۳۹۲) با هدف بررسی اثر تمرینات هشت هفته ای پیلاتس برکاهش افسردگی در زنان یائسه نشان دادند که تفاوت معناداری در میزان افسردگی در گروه آزمون در مقایسه با گروه شاهد، پس از ۸ هفته وجود داشت(۰۵/۰>P). در این تحقیق ۱۰۰ زن مبتلا به افسردگی در سال به طور تصادفی در دو گروه آزمون(۵۰ نفر) و شاهد(۵۰ نفر) قرار گرفتند. گروه آزمون در یک برنامه ی ۸ هفته ای ورزش ایروبیک(هرهفته ۳ جلسه ی یک ساعته) شرکت نمودند، ولی برای گروه شاهد هیچ گونه مداخلهای انجام نشد. اطلاعات توسط پرسشنامه ی افسردگی بِک[۸۰] قبل و بعد از انجام ورزش ایروبیک جمع آوری شد. در این پژوهش نتیجه گیری شد که تمرینپیلاتس میزان قدرتعضلانی و عزتنفس بیماران را افزایش و باعث کاهش میزانافسردگی در آنها می شود. همچنین، این ورزش سیستم قلبی- عروقی و تنفس را تعلیم می دهد و بازدهی اکسیژن را می گیرد و به قسمت های مختلف بدن می دهد و موجب کنترل فشار خون و کم کردن وزن اضافی بدن می شود. بنابراین، به نظر می رسد که استفاده از این تمرینات به عنوان یک روش درمانی مکمل سودمند است(۱۵).
مطالب پژوهشی درباره : اثر یک دوره برنامه تمرینی پیلاتس بر آمادگی جسمانی، ترکیب بدنی ...