تیـــغ را دیـدم نهــان کـردن ســـــزا
تـا کــه ابـغـض للهاید کـــام مــن
تـا کــه امـســک للهاید بـود مـن
جـمـلــــه للهام نـیــــــم مـن آن کـس
نیست تخییـل و گمان جـز دید نیست
آسـتـیـــن بـر دامـن حــق بستهام
ور همــی گـــردم همـــی بینـــم مـدار
ور کـشـــــم بـاری بـدانـــمتـا کـجـــا
بنـــده حـقــــــم نـه مـامــور تـنـــــم
فعل من، بـر دیـن مـن، باشـد گـــوا
من چو تیغـــم، و آن زنـنـــده آفتاب
غیــــر حـق را مـن عــدم انگاشتـــم
حـاجـبــــم مـن نیستــم او راحجـاب
زنـده گـردانـــم نـه کـُشتـه در قتال
بـاد از جـا کــی بـردمـیــــــغ مـرا
کـوه را کـِـــی در رباید تـنـــد بـاد
زان که بـاد نـامـوافـق خود بسیاست
بـرد او را که نـبـــود اهــل نـمــــاز
ورشـوم چـون کـاه بـادم یـاد اوست
نیست جـز عشق احــد سر خیل من
خشـم حق بر من چو رحمت آمدست
غـرق نــورم گـرچه شد سقفم خراب
چـون درآمـــد علتـــی انــدرغـــــزا[۸۸]
تـا احـب لله آیــــــــــدنــــــــام مــن
تـا کــه اعطــا للهاید جود مـن
بـخـــــل مــــن لله عـطـــالله و بـس
وانچـــه لله میکنم تـقـلـیــد نیست
زاجـتـهــاد و از تحـــریرسـتـــه ام
گــــر هـمــــی پـرم هـمــیبینم مطار
مـاهـــــم و خـورشـیـــد پـیـشــم پیشوا[۸۹]
ابیات مذکور بیانگر عشق و ارادت مولانا به حضرت امیر المومنین علی (علیهالسلام) است او که شیعه و سنی به او ارادتمند است و صوفی مثل مولوی در تلاش است محبوب مشترک را بستاید تا غبار تاریکی و کدورت موجود میان مذاهب اسلامی از بین برود. اینجاست که نقش مولانا در تقریب بین مذاهب آشکار میگردد.
از دیدگاه مولوی، تنها کسی که صلاحیت مولویت برای تمام مسلمانان و بلکه تمام انسانها را دارد، امام علی (علیهالسلام) است؛ زیرا ایشان به مقام شامخ آزادی و آزادسازی رسیده است. به همین سبب، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فقط او را جانشین خود ساخت.
عرفا اگر از عارفی نام میبرند، معمولاً در حدّ تکریم او و ذکر کمالات وی سخن میگویند. اما وقتی سخن به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و حضرت علی (علیهالسلام) رسد، عنان سخن از کف میدهند و با پای دل به میدان آمده، میدانداری میکنند؛ در اینجا، سخن به دست عشق میافتد و کلام عاشقانه میگردد. این نقشِ منحصر به فرد مختص پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و حضرت علی (علیهالسلام) است.
مولوی، امام علی (علیهالسلام) را به خورشید تشبیه کرده است که نورش از خودش میباشد، ولی ستارگان دیگر نورشان از خورشید است. انسان کامل خورشید است و عارفان و سالکان و عالمان الهی همه ستارگان آسمان ولایتند.
از جهت دیگر، خورشید بر بسیاری از چیزها تأثیر مستقیم دارد و در چیزهای فراوانی هم تأثیر غیرمستقیم. امام همانند خورشید است؛ بعضیها را مستقیماً هدایت میکند و بعضیها را غیرمستقیم؛ همانگونه که نور خورشید در جنین انسانی، تأثیر غیرمستقیم دارد، ولی در خود انسان تأثیر مستقیم.
گفت: فرما، یا امیرالمؤمنین تا بجنبد
چون جنین را نوبت تدبیر او
ونک وقتاید که گیرد جان جنین
این چنین در جنبشاید زافتاب
از دگر انجم به جز نقشی نیافت
از کدامین ره تعلّق یافت او
از ره پنهان که دور از حسّ ماست