نفوذ مستمر کارکردگرایی و روان شناسی گشتالت بر دانش روان شناسی غیر قابل انکار است(دلاروزا،۱۹۸۸)،ولی رویدادهای خارج از حوزه روان شناسی نیز در جلسه علاقه روان شناسی به مقوله شناخت مؤثر بوده است.مهمترین رویداد در این زمینه طراحی کامپیوترهای با سرعت بالا در سالهای ۱۹۴۰ بود.دی وستا(دی وستا،۱۹۸۷) معتقد است که کامپیوتر سه تأثیر مهم در جنبش جدید شناختی داشته است:
۱)کامپیوتر به عنوان الگوی پردازش اطلاعات در ذهن انسان عمل کرده است،
۲)کامپیوتر شبیه سازی فکر انسان،در آزمایش نظریه های شناختی مورد استفاده قرار گرفته است و
۳)مطالعه هوش مصنوعی (مانند کامپیوترهای شطرنج باز) الهام بخش روان شناسان شناختی شده است.اضافه بر این،پیشرفت های سایر رشته ها،به خصوص زبان شناسی(مطالعه زبان) و نظریه اطلاعات در ریاضیات روش های جدیدی را برای تفکر درباره شناخت وجود آورده اند(هیز،زیرچاپ).
در حالی که سایر علوم به پیشرفت های مهمی دست یافته بودند،روان شناسی رفتاری در پاسخگویی به مسائل مهمی چون زبان و حل مسئله ناتوان مانده بود و بدین ترتیب عدم رضایت روان شناسان موجب شد که روان شناسی شناختی،همچون جایگزین قوی برای رفتار گرایی،مجدداً وارد صحنه شود(دی وستا،۱۹۸۷).اگرچه رفتار گرایی هنوز نفوذ خود را در روان شناسی در آمریکا از دست نداده است،اما بسیاری از روان شناسان و مربیان تعلیم و تربیت روان شناسی شناختی را برای مطالعه فرآیندهای مهم ذهنی در تدریس و یادگیری،مفیدتر می دانند.هر مکتب روان شناسی،شناختی رفتاری جنبه های مختلف فعالیت انسان را مدنظر قرار می دهد.توجه روان شناسان شناختی به فرآیندهای ذهنی انسان است و توجه روان شناسی رفتاری به تأثیراتی است که رویدادهای خارجی در رفتار افراد دارد.البته این کانون های توجه استثنا بردار است و از پیروان هر دو مکتب می توان افرادی را یافت که عقایدی منطبق با اصول مکتب دیگر دارند.در روان شناسی تربیتی،هر دو مکتب روان شناسی رفتاری و شناختی اطلاعات ذیقیمتی را برای تدریس موفق در اختیار معلم قرار می دهند.
کاربرد در تدریس:دیدگاهی شاختی درباره یادگیری دانش آموز
هیچ یک از مکاتب روان شناسی،هرچند هم که جالب باشد،مفید نخواهد بود،مگر آنکه بتوان آنها را با موقعیتهای واقعی ارتباط داد.بنابراین،باید پرسید که «روان شناسی شناختی،فرایند تدریس و یادگیری را چگونه می بیند؟».با انطباق برخی از اصول روان شناسی شناختی بر فرایند یادگیری،می توان مجموعه ای از مطالب را در مورد دانش آموزان و بهترین روش یادگیری ایشان تدوین کرد.
۱.دانش آموزان،پردازشگران فعال اطلاعات هستند.دانش آموزان به صورت فعال اطلاعات را پردازش می کنند.آنها قالب یا ظرف نیستند که دانش و اطلاعات داخلشان ریخته شود،بلکه هر چیز جدیدی را که می بیند و یا می شنوند با آنچه از قبل می دانند مرتبط می کنند.دانش آموزان اطلاعات را طلبقه بندی می کنند،گمان می زنند،فرضیه می سازند،تفسیر می کنند و مابین خطوط ا می خوانند.
فرض کنید دانش آموزان کلاس نهم در درس ادبیات فارسی قسمتهای زیر را از شعر فردوسی به صورت گروهی می خوانند:
بیاراست رستم یکی رزمگاه
که از گرد اسبان جهان شد سیاه
چو افراسیاب آن سپه را بدید
که سالارشان رستم آمد پدید
غمی گشت و پوشید خفتان چنگ
سپه را بفرمود کردن درنگ
برابر به آیین صفی برکشید
هوا نیلگون شد زمین ناپدید
فروکوفت بر پیل رویینه خم
دمیدند شیپور با گاو دم
بجنبید دشت و بتوفید کوه
زبانگ سواران هر دو گروه
به هر سو که رستم برافکند رخش
سران سواران همی کرد پخش
به چنگ اندرون گررزه گاو سار
به سان هیونی گسسته مهار
به قلب اندرون بیژن تیز چنگ
همی بزمگاه آمدش جای جنگ
همه رزمگه سر به سر جوی خون
درفش سپهدار توران نگون
جهاندار چون بخت برگشته دید
دلیران توران همه کشته دید
بیافکند شمشیر هندی زدست
یکی اسب آسوده ر برنشست
خودو سرکشان سوی توران شتافت
کزایرانیان کام و کینه نیافت
برفت از پسش رستم شیر گیر
ببارید بر لشکرش گرز و تیر
سواران جنگی زتوران هزار
گرفتند زنده پس از کارزار.
هر خواننده ای اطلاعات موجود در این اسطوره را به روش خاص خود پردازش می کند.برخی ممکن است به اسامی ناآشنا بیندیشند و یا وقت خود را برای درک معنای کلمه خاصی صرف کنند.بعضی دیگر بند بند اشعار را حفظ می کنند یا در مورد سراینده شعر و سابقه او به تفر خواهند نشست.حتی تعدادی از دانش آموزان ممکن است نتوانند از چنین اشعاری استفاده کنند،زیرا احتمالاً برای آنها کاملاً بی معناست.
با تفکر درباره انواع مختلف شیوه های پردازش اطلاعات احتمالاً می توان دریافت که آنچه دانش آموز فرا می گیرد نه تنها بستگی به محتوای مواد آموختنی دارد،بلکه در عین حال به آنچه وی از قبل می دانسته و روش پردازش اطلاعات توسط او نیز وابسته است.معلم نه تنها می تواند بر انتخاب محتوی تأثیر بگذارد،بلکه بر دو عامل دیگر نیز موثر است.معلم موفق محتوایی را انتخاب می کند که برای دانش آموز بامعناباشد.فعالیت های یادگیری را نیز می توان با مهارت به سمت روشهایی چون سؤال و جواب و یا بازی نقش هدایت کرد تا دانش آموز از طریق آن جریان تحقیق و اطلاعات اولیه را فرا گیرد.
۲.دانش قبلی دانش آموز بر همه فرآیندهای شناختی او تأثیر می گذارد.آنچه دانش آموزان مورد توجه قرار می دهند،درک می کنند،به خاطر می سپارند،یا طریقی که با آن مسائل خود را حل می کنند و یا اثری را می آفرینند،و شیوه ای که برای خواندن متون انتخاب می کنندهمگی،تحت تأثیر دانش قبلی ایشان است.امکان یادگیری زمانی افزایش می یابد که اطلاعات ورودی جدید به ذهن دانش آموز با اطلاعاتی که وی از قبل می دانسته است مرتبط باشد.معلمان باید روشهایی را (مانند پیش سؤال امتحانی، پرسشنامه،تکالیف نوشتنی کوتاه)،طراحی کنند تا دانش قبلی دانش آموزان در زمینه های مختلف را مشخص و آموختنی های جدید را با دانسته های قبلی ایشان مرتبط سازند.معلمان موفق آنچه را دانش آموزان می دانند کشف و تدریس خود را با آن هماهنگ می کنند.
۳.یادگیری زمانی رخ می دهد که اطلاعات جدید برای دانش آموز بامعنا باشد.روان شناسان مدتهاست که میان انواع محرکها تمیز قایل شده اند.محرک های سطح ابتدایی، رویدادهایی هستند که راهنما یا انگیزاننده فعالیت های یاد گیرنده اند مانند دستوری که معلم به شاگردان خویش می دهد که،برای مثال،یک برگه کاغذ را آماده کنند،یا توزیع متون مکتوب بین دانش آموزان برای مطالعه و یا سؤالات پایان درس.از سوی دیگر برای هر محرک تفسیری وجود دارد.دستور معلم به دانش آموزان برای آماده ساختن یک ورقه کاغذ ممکن است از سوی برخی از دانش آموزان به دلیل آنکه در حفظ مطالب ضعیف هستند تنبیه تلقی شود.همچنین احتمال دارد طرح یک سؤال برخی از دانش آموزان را به فکر جدی وادارد،ولی در دیگران کمترین علاقه را به تفکر ایجاد نکند.روان شناسان شناختی بر تفسیر یادگیرنده از محرک تأکید دارند،یعنی معنایی که یادگیرنده به محرک نسبت می دهد و نه خود محرک.
از دیدگاه شناختی،یادگیری و حافظه را خود یادگیرنده باید شکل بدهد.یادگیری مؤثر با تأثیر متقابل و تفسیر همراه است و نه صرفاً برخورد انفعالی و دریافت کننده.معنا چیزی نیست که «در آنجا باشد»،یعنی در درس معلم و یا در کتاب درسی قرار داشته باشد.معنا در اثر پردازش اطلاعات شنیده شده و یا خوانده شده توسط یاد گیرنده به وجود می آید.چندین عامل در تشخیص معنادار بودن اطلاعات مؤثر هستند.برخی از این عوامل به خود دانش آموز برمی گردد.آیا دانش آموز اطلاعات قبلی در زمینه مورد نظر دارد؟آیا می تواند اطلاعات جدید را با دانسته های قبلی خود مرتبط کند؟آیا موضوع در حد توانایی ذهنی اوست؟آیا برایش بسیار دشوار است یا بسیار ساده؟از جمله عوامل دیگر اقدامات معلم برای ایجاد علاقه در دانش آموز و درگیر ساختن اوست،بدین مفهوم که آیا معلم می تواند موضوع درس را به علایق دانش آموز پیوند دهد؟آیا امکان دارد که اطلاعات در جریان فعالیت های چون انجام پروژه و مسابقه، در اختیار دانش آموز لذت بخش باشد و یا اطلاعات به صورتی نوشته شود که علاقه دانش آموز را جلب کند؟معنا از ترکیب موضوع،فعالیت ها و دانش قبلی یادگیرنده پدید می آید.یادگیرنده و معلم توأماً معنا را می سازند.
۴.نحوه یادگیری دانش آموزان به اندازه آنچه یاد می گیرند اهمیت دارد.اگر شما از برخی از مردم بپرسید که تعلیم و تربیت چیست آنها خواهند گفت تعلیم و تربیت «انتقال اطلاعات» است،یعنی هر نسل جدید اطلاعاتی را که نسل های قبلی کشف کرده اند می آموزد.روان شناسان شناختی به طور جدی با این نظر مخالف اند.
تمرین ۲ – ۲ معناداری و یادگیری
همان طور که گذشت یکی از اصول مهم روان شناسی شناختی این است که اگر اطلاعات بامعنا باشد،بهتر آموخته و نگهداری می شود.اگر مواد خواندنی،مانند فهرستی از کلمات،معناری خاصی نداشته باشند،اغلب افراد به طور خودکار کاری انجام می دهند که آنها را با معناتر سازند.
آزمایش زیر که می توان آن را در ذهن خویش انجام داد برای درک این مفهوم جالب است.برای انجام این آزمایش به سه إلی چهار نفر و این کلمات احتیاج دارید:
دانلود پژوهش های پیشین در رابطه با بررسی رابطه بین امکانات رفاهی و افت تحصیلی ...