فرد در خلال مرحله شکل گیری هویت احتمال دارد شدیدتر از زمان دیگر چه در گذشته و چه در آینده از نوعی سردرگمی و آشفتگی نقشها یا همان چیزی که اریسکون همان آشفتگی هویت می نامد رنج ببرد این حالت سبب می شود وی احساس کند منزوی ، مضطرب و مردد شده است. احساس می کند که باید تصمیمهای مهمی بگیرد لیکن قادر به انجام دادن این کار نیست احساس می کند که جامعه به او فشار می آورد تا تصمیم هایی اتخاذ کند اما او مقاومت می کند در طی آشفتگی هویت ، فرد ممکن است اساس کند به جای آنکه در حال پیشرفت باشد دچار پس روی است ( شرفی ،۱۳۸۰).
بنیان های هویتی :
۱ ـ تاریخ : فرایند شکل گیری هویت فردی و جمعی در طول زمان نه در یک لحظه صورت می پذیرد به عبارتی مجموعه حوادث و اتفاقاتی که در طول زمان برای یک قومم یا ملت واقع شده و باعث ایجاد حافظه تاریخی معین در میان آنان گردیده باعث ایجاد هویت ملی قومی واحد میان افراد آن مجموعه می گردد .
۲ ـ زبان : طبیعی است که اگر زبان و تاریخ ملتی را از او بگیریم هویت آن ملت در مدت زمان کمی از بین خواهد رفت و فرد دچار از خود بیگانگی می شود زبان نه تنها وسیله انتقال از فردی به فرد دیگر و از نسلی به نسل دیگر است بلکه تاثیر اساسی در طرز اندیشیدن فرد و ساختار ذهنی او دارد .
۳ ـ بعد اجتماعی : تفاوت در هویت افراد و گروه ها تاثیر بسزایی در تعاملات اجتماعی آنان دارد به گونه ای که در صورت خلاف پارامتر هویت امکان شناسایی وجود نخواهد داشت . و اجتماع و ساختارهای جامعه از هم فرو خواهد پاشید نظام ارزشی ، هنجارها ، اصول اخلاقی و قوانین عرفی ما که با پیروی از آنان قوام اجتماعی میسر و زندگی فرد در جامعه مقدور می گردد نشات گرفته از لایه های مختلف هویتی از هویت فردی و خانوادگی و طبقاتی گرفته ، هویت شعری و ملی و قومی و منطقه ای و جهانی می باشد
۴ ـ بعد فلسفی هویت : همواره ذهن انسان سوالاتی از قبیل : من که هستم از کجا آمده ام به کجا خواهم رفت هدف از آفرینش من چیشت ؟ و مطرح است پاسخ دهی به کیستی و چیستی انسان و جایگاه او در جهان هستی و یافتن دلیل زیستی او به عنوان یک انسان بدون درک هویت و هستی معنوی و فرهنگی فرد و درک موقعیت او در جامعه و نسبت او با پیرامونش کاری تقریبا غیر ممکن است .
این مسئله چنان مهم است که در مکتب اگزیستا نسیالیسم ( اصالت وجود )
ابتدا موقعیت فرد هویت او در جامعه شناخته شده و سپس بر اساس هویت وجودی آن فرد و کیستی درک شرایط اهداف مطلوب برای او توسط خود او تعریف می گردد .
۵ ـ بعد سیاسی : با نگاه به اتحادیه های ایجاد شده در جهان از جمله اتحادیه کشورهای عرب زبان،اتحادیه اروپا ، اتحادیه کشورهای آمریکای لاتین و . . . مشاهده می کنیم که وجود هویت واحد عربی اروپایی یالاتین تاثیر بسزایی در ایجاد این اتحادیه های سیاسی داشته و یکی از مهم ترین پارامترها در روابط و تعاملات سیاسی ملل و کشورهای جهان می باشد .
وقوع جنگ های ملی قومی در جهان حرکت های استقلال طلبانه وجود تبعیض نژادی ایجاد جنبش های فاشیستی و . . . همه موید تاثیر اساسی پارامتر هویت در معاملات سیاسی جهان می باشد و گذرزمان و ورود به هزاره سوم نه تنها از اهمیت این مسئله نکاسته بلکه مشاهده مسائل و تنش های ملی قومی از کانادا ، و آمریکای شمالی و اروپای توسعه یافته گرفته تا آفریقای عقب مانده و آسیا همگی نشانگر این مسئله است که بی توجهی به هویت و نادیده گرفتن یا تکذیب و تخریب مرزهای هویتی می تواند آثار زیان باری در پی داشته باشد .
جنبش های آزادی خواهانه و هویت طلبانه ملل تحت ستم در خاورمیانه همه موید اهمیت بعد سیاسی مقوله هویت می باشد .
۶ ـ بعد فرهنگی : طبیعتا جوامع مختلف اعم از ملی یا قومی تا حدود زیادی تحت تاثیر همین مقوله فرهنگی و وجود مرزهای فرهنگی شان از هم متمایز گشته اند .
هویت طی زمان به شکل مداوم تحت تاثیر اتفاقات مختلف شکل می گیرد و آرام نیز تغییر می یابد و هرگز ثابت و راکد نمی باشند در حالت فرمان این تحولات آرام و قابل کنترلند و مشکل ایجاد نمی شود (مقدم فر ، ۱۳۸۸ ) .
نظریه رشد روانی ، اجتماعی اریسکون
یکی از معروف ترین نظریه های شخصیت در روانشناسی است اریکسون نیز همانند فروید اعتقاد داشت که شخصیت هر فرد طی مراحلی رشد می یابد یکی از عناصر اصلی در نظریه مراحل روانی ـ اجتماعی اریکسون رشد هویت خود egoidentity است .
هویت خود حس آگاهانه خود است که ما از طریق اجتماع رشد می دهیم . به گفته اریکسون هویت خود ما با هر تجربه جدیدی که در تعاملات روزانه خود با دیگران به دست می آوریم دائما تغییر می کند اریکسون همچنین عقیده داشت که علاوه بر هویت خود یک حس صلاحیت نیز انگیزه رفتار و اعمال ما را تشکیل می دهد هر مرحله در نظریه اریکسون به صلاحیت یافتن و شایسته شدن در یک محدوده ۱۰ مرحله ای زندگی مربوط است . اگر یک مرحله به خوبی پشت سر گذاشته شود شخص احساس تسلط خواهد کرد و اگر یک مرحله به طور ضعیفی مدیریت شود حس بی کفایتی در شخص پدید خواهد آمد . اریکسون عقیده داشت که افراد در هر مرحله با یک تضاد رو به رو می شود که نقطه عطفی در پروسه رشد خواهد بود . به عقیده اریکسون این تضادها بر به وجود آوردن یک کیفیت روانی یا ناکامی در به وجود آوردن آن کیفیت متمرکزند . در خلال این دوره هم زمینه برای رشد شخصی بسیار فراهم است و هم از سوی دیگر برای شکست و ناکامی .
مرحله ۱ رشد روانی ـ اجتماعی اعتقاد در برابر بی اعتمادی :
ـ نخستین مرحله نظریه رشد روانی اجتماعی اریکسون بین تولد تا یک سالگی پدید می آید و بنیادی ترین مرحله در زندگی است .
ـ به دلیل آن که نوزاد به طور وابسته است رشد اعتماد در او به کیفیت و قابلیت اطمینان کسی که از او پرستاری می کند بستگی دارد .
ـ اگر اعتماد به نحو موفقیت آمیزی در کودک رشد یابد او در دنیا احساس امنیت خواهد کرد اگر پرستار ناسازگار پس زننده یا از نظر عاطفی غیر قابل دسترسی باشد به رشد حس بی اعتمادی در کودک کمک می کند عدم توفیق در رشد اعتماد به ترس و باور این که دنیا ناسازگار و غیر قابل پیش بینی است منجر می گردد .
مرحله ۲ رشد روانی ـ اجتماعی : خودگردانی و اتکا به نفس در برابر شرم و شک
ـ دومین مرحله نظریه رشد روانی ـ اجتماعی اریکسون در دوران اولیه کودکی صورت می گیرد بر شکل گیری و رشد حس عمیق تری از کنترل شخصی در کودکان تمرکز دارد .
ـ اریکسون همانند فروید عقیده داشت که آموزش آداب دستشویی رفتن بخش حیاتی و ضروری این فرایند است اما استدلال اریکسون کاملا با فروید متفاوت بود اریکسون عقیده داشت که یادگیری کنترل کارکرد بدن به پیدایش حس کنترل و استقلال می انجامد .
ـ رویدادهای مهم دیگر در این مرحله شامل به دست آوردن کنترل بیشتر بر انتخاب غذا ، اسباب بازی و لباس است .
ـ کودکانی که این مرحله را با موفقیت پشت سر بگذارند احساس امنیت و اطمینان می کنند در غیر این صورت حس بی کفایتی و شک به خود در آنها باقی می ماند .
مرحله ۳ رشد روانی ـ اجتماعی : ابتکار در برابر گناه
ـ در خلال سال های قبل از مدرسه ، کودکان شروع به قدرت نمایی و اعمال کنترل بر دنیای خود از طریق برخی بازی ها و سایر تعاملات اجتماعی می کنند .
ـ کودکانی که این مرحله را با موفقیت بگذارنند حس توانایی شخصی و قابلیت رهبری دیگران را پیدا می کنند و آن هایی که در به دست آوردن این مهارتها ناکام می مانند حس گناه شک به خود و کمبود ابتکار در آنها باقی می ماند .
مرحله ۴ رشد روانی ـ اجتماعی : کوشایی در برابر حقارت :
ـ این مرحله سال های اول مدرسه ، تقریبا از ۵ سالگی تا ۱۱ سالگی را در بر می گیرد .
ـ کودکان از طریق تعاملات اجتماعی شروع به رشد حس غرور نسبت به دستاوردها و توانایی خود می کنند .
ـ کودکانی که توسط والدین یا معلمان تشویق و هدایت می شوند حس کفایت صلاحیت و اعتقاد به توانایی های خود در آنها به وجود می آید
ـ آنهایی که از سوی والدین ، معلمان یا هم سن و سال های خود به قدر کافی مورد تشویق قرار نمی گیرد به توانایی خود برای موفقیت شک خواهند کرد .
مرحله ۵ رشد روانی ـ اجتماعی : هویت در برابر گم گشتگی :
ـ در دوران نوجوانی ، کودکان به کشف استقلال خود می پردازند و به عبارت دیگر خود را حس می کنند .
ـ آن هایی که از طریق کاوش های شخصی تشویق و پشتیبانی مناسبی دریافت کنند این مرحله را با حس استقلال و کنترل و نیز حسی قوی نسبت به خود پشت سر می گذارند و کسانی که نسبت به باورها و تمایلات خود نامطمئن بمانند درباره خود و آینده نیز نامطمئن و گم گشته خواهند بود .
مرحله ۶ رشد روانی ـ اجتماعی : تعلق در برابر انزوا :
ـ در این مرحله دوران اولیه بزرگسالی یعنی زمانی که افراد به کشف روابط شخصی می پردازند را در بر می گیرد .
ـ اریکسون عقیده داشت که برقرار کردن روابط نزدیک و متعهدانه با دیگران ضرورت دارد کسانی که در این مرحله موفق باشند روابط مطمئن و متعهدانه ای را به وجود خواهند آورد .
ـ به یاد داشته باشید که هر مرحله بر پایه مهارت های یادگرفته شده در مراحل قبل بنا می شود اریکسون عقیده داشت که حس قوی هویت شخصی برای ایجاد روابط صمیمانه و همراه با تعلق خاطر اهمیت دارد مطالعات نشان داده اند که کسانی که حس ضعیفی نسبت به خود دارند در روابطشان نیز تمایل به تعهدپذیری کمتری دارند و بیشتر در معرض انزوای عاطفی تنهایی و افسردگی قرار دارند .
مرحله ۷ رشد روانی ـ اجتماعی : فعالیت در برابر رکود :
ـ در دوران بزرگسالی ما به ساختن زندگی خود ادامه می دهیم و تمرکزمان بر روی شغل و خانواده قرار دارد .
ـ کسانی که در این مرحله موفق باشند حس خواهند کرد که از طریق فعال بودن در خانه و اجتماع خود در کار جهان مشارکت دارند آنهایی که در به دست آوردن این مهارت ناموفق باشند حس غیرفعال بودن رکود و درگیر نبودن در کار دنیا را پیدا خواهند کرد .
مرحله ۸ رشد روانی ـ اجتماعی : یکپارچگی در برابر ناامیدی
ـ این مرحله مربوط به دوران کهنسالی است و بر بازتاب فعالیت های گذشته تمرکز دارد .
ـ آنهایی که در این مرحله ناموفق هستند حس خواهند کرد که زندگیشان تلف شده است و بر گذشته افسوس خواهند خورد .
در این حالت است که فرد با حس ناامیدی و ناخشنودی روبه رو خواهد شد .
ـ کسانی که از دستاوردهای گذشته خود در زندگی احساس غرور داشته باشند حس یکپارچگی درستی و تشخص خواهند کرد .
با موفقیت پشت سرگذاشتن این مرحله یعنی نگاه به گذشته با اندکی تاسف و احساس رضایت کلی . این افراد کسانی هستند که خردمندی به دست می آورند حتی در مواجهه با مرگ ( اریکسون،۱۹۶۸) .
دیدگاه لووینگر :
لووینگر[۱۰۳] (۱۹۸۵ ) در نظریه خود از اصطلاح تحول من استفاده کرده است این واژه در نظریه او بر عوامل درگیر در تحول شخصیت نظیر انگیزش قضاوت اخلاقی پیچیدگی شناختی و شیوه های درک خود و دیگری دلالت دارد اصطلاح من در روان تحلیل گری به گونه های مختلفی مورد استفاده قرار گرفته است ولی لووینگر آن را در معنای متفاوتی به کار می گیرد زیرا او بر خلاف نظر اشپیتز تحول من را فقط محدود به دوره اولیه زندگی نمی داند و برمن[۱۰۴] (۲۰۰۴ ) در این نظر که تحول من در یک فضای خالی از تعارض صورت می گیرد مخالف است به همین دلیل نظریه او در مورد من و تحول آن بیشتر با نظریه اریکسون قابل مقایسه می باشد ( کراگر[۱۰۵] ۱۹۹۷ ، لووینگر[۱۰۶] ،۱۹۸۵ به نقل از کراگر ۱۹۹۷ ).
دانلود مقالات و پایان نامه ها با موضوع بررسی نقش دانشگاه در شکل گیری هویت دانشجویان سال ...