امیرالمؤمنین۷ نیز در مواجهه با تخلّفات کارگزاران از روش سرزنش استفاده کرده است و با توجه به نوع تخلّف و به تناسب روحیات و شخصیت کارگزاران خاطی، به سرزنش و توبیخ آنان پرداخته است. حال گاهی به سرزنش و توبیخ بسنده کرده است و گاهی در کنار توبیخ، مجازاتها دیگری نیز اِعمال شده است.
امروزه نیز در ادارات دولتی، از روش توبیخ برای مجازات کارمندان خاطی استفاده میشود[۷۴۹] امّا آنچه که شیوهی حضرت را از دیگر شیوهها متمایز میکند این است که حضرت برای سرزنش کارگزاران خاطی از الفاظ خشک و بی محتوا استفاده نمیکند بلکه با بیان سخنانی ضمن سرزنش افراد، لغزشگاههایشان را نیز به آنان نشان میدهد و بدینوسیله سعی در اصلاح رفتارهای نادرست آنان دارد.
-
- سرزنش کمیل
کمیل بن زیاد نخعی کارگزار أمیرالمؤمنین۷ در شهر هیت بوده است.[۷۵۰] مأمورین معاویه به اطراف عراق یورش میبردند ولی کمیل جلوی آنها را نمیگرفت و ضعف خود را با حمله به سرحدّات تحت سلطه معاویه جبران میکرد؛ مثل حمله به قرقیسیا و اطراف آن از روستاهای اطراف فرات. حضرت امیر۷ این روش کمیل را نمیپسندید و طی نامهای ضمن سرزنش وی، او را از این کار بازداشت، زیرا حضرت معتقد بود که وظیفهی یک کارگزار، حفظ حوزهی مأموریت اوست، نه این که بخواهد به مناطق دیگر حمله کند و در همان حال حوزهی مأموریت او مورد تعرّض قرار بگیرد.[۷۵۱]
کمیل در هنگام یورش سفیان بن عوف به شهر انبار، هیت را رها کرده بود و سفیان از این شهر، خود را به انبار رسانده بود. کمیل به ناحیهی قرقیسیا رفته بود تا با گروهی که تصوّر میکرد قصد یورش به شهر هیت و نواحی اطراف آن را دارند، درگیر شود. سفیان وارد هیت شد و عدهای را کشت و شهر را غارت کرد و سپس به انبار رفت و آنجا را نیز غارت کرد وقتی این خبر به گوش حضرت امیر۷ رسید طی نامهای، اقدام کمیل در حمله به قرقیسا و نسنجیده رها ساختن حوزه مأموریتش را نکوهش کرد و فرمود :
«اقدام تو به تاراج مردم قرقیسا در مقابل رها کردن پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشهای باطل است. تو در آنجا پلی شدهای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را میتوانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را میتوانی در هم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت میکنی، و نه امام خود را راضی نگه میداری».[۷۵۲]
۴ـ تهدید
تهدید، وعدهی انجام عمل یا اعمالی است که باعث ضرر جانی، مالی و یا حیثیتی به کسی میشود که گاه به خاطر انگیزههای شخصی مانند انتقام و گاه برای وادار کردن شخص به انجام و یا ترک عملی صورت میپذیرد.
تهدید، دو جنبهی مثبت و منفی دارد؛ جنبهی منفی آن، استفادهی نادرست از تهدید برای رسیدن به خواستههای نامشروع است که امروزه در برخی از موارد، در قانون مجازات اسلامی جرم محسوب میشود و با مرتکبِ آن طبق قانون برخورد میشود. جنبهی منفی تهدید از بحث ما خارج است. امّا تهدید افراد برای وادشتن آنها به انجام تکالیف و یا جلوگیری آنها از ارتکاب اعمال ناشایست جنبهی مثبتِ استفاده از تهدید است.
تهدید، زمانی مؤثر خواهد بود که در تهدید شونده بیم بر جان یا مال یا عِرض خود یا خویشاوندان ایجاد کند و شخص تهدید شده به توانائی تهدید کننده در اجرای تهدید خود آگاه باشد و در غیر این صورت تأثیر چندانی نخواهد داشت.
حضرت امیر۷ در مواجهه با تخلّفات کارگزاران، به تناسب روحیات و شخصیت کارگزار خاطی از شیوهی تهدید استفاده کرده است.
-
- تهدید زیاد بن ابیه
زیاد بن ابیه کارگزار حضرت امیر۷ در منطقهی فارس بود. او قصد داشت بخشی از خراج را برای حضرت نفرستد از اینرو به فرستادهی حضرت گفت عدهای از اکراد، سرکشی و طغیان کرده و خراج خود را نپرداختهاند و کمبود از این ناحیه میباشد. وقتی این خبر به حضرت رسید طی نامهای به زیاد ضمن متهم کردن وی به دروغگویی، او را تهدید کرد که اگر خراج را نفرستد به او سخت خواهد گرفت. در بخشی از این نامه آمده است :
«یا زیاد! و أقسم بالله انّک لکاذب و لئن لم تبعث بخراجک لأشدن علیک شده تدعک قلیل الوفر، ثقیل الظهر، إلا أن تکون لما کسرت من الخراج محتملا».[۷۵۳]
«ای زیاد! به خدا قسم میخورم که تو دروغ میگویی و اگر خراج آنجا را نفرستی، بر تو سخت خواهم گرفت؛ آن چنان که تو را کم مایه و گران پشت گرداند؛ مگر این که برای کمبود خراجت، دلیلی داشته باشی».
-
- تهدید اشعث بن قیس
اشعث بن قیس کارگزاران عثمان در آذربایجان بود که حضرت امیر۷ تا مدتی او را از منصبش برکنار نکرد.[۷۵۴]
اشعث در دوران زمامداریاش صدهزار درهم اندوخته بود. امام۷ فرمان داد تا آن را پس دهد. او گفت این ثروت را در دوران حکومت شما به دست نیاوردهام. حضرت فرمود :
«والله لئن أنت لم تحضرها بیت مال المسلمین لأضربنک بسیفی هذا أصاب منک ما أصاب».[۷۵۵]
«به خدا سوگند، اگر آن را در بیت المال مسلمانان حاضر نسازی، این شمشیر را چنان بر تو فرود آورم که هر چه خواست، از تو باز ستانَد».
به نقل دیگر حضرت به اشعث فرمود :
«أد و إلا ضربتک بالسیف فأدی ما کان علیه، فقال له من کان علیک لو کنا ضربناک بعرض السیف؟ فقال إنک ممن إذا قال فعل».[۷۵۶]
«آنچه بر عهدهی توست، ادا نما؛ وگرنه تو را با شمشیر خواهم زد. او نیز آنچه بر عهدهاش بود ادا کرد. آنگاه حضرت به وی فرمود چه کسی از تو نگهداری میکرد، اگر بدون پرس و جو و بررسی تو را با شمشیر میزدیم؟ اشعث گفت تو از کسانی هستی که وقتی سخن میگوید، انجام میدهد».
-
- تهدید یکی از کارگزاران[۷۵۷]
حضرت امیر۷ طی نامهای به یکی از کارگزارانش که در بیت المال خیانت کرده بود ضمن انتقاد شدید از وی، او را این چنین تهدید میکند :
«فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَی هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّک إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْکنَنِی اللَّهُ مِنْک لَأُعْذِرَنَّ إِلَی اللَّهِ فِیک وَ لَأَضْرِبَنَّک بِسَیْفِی الَّذِی مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِی فَعَلْتَ مَا کانَتْ لَهُمَا عِنْدِی هَوَادَهٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّی بِإِرَادَهٍ حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِیحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا»[۷۵۸]
«از خدا پروا کن و به این قوم اموالشان را برگردان، که اگر بر نگردانی و خداوند به من قدرت دست یابی به تو را بدهد تو را کیفر خواهم کرد که نزد خدا عذرخواه من باشد، و با شمشیرم تو را میزنم؛ شمشیری که احدی را با آن نزدم جز اینکه وارد جهنّم شد. به خدا قسم اگر حسن و حسینم۸ آنچه را تو انجام دادی انجام میدادند، از من نرمشی نمیدیدند، و به مرادی نمیرسیدند، تا اینکه حق را از آنان باز ستانم، و باطلی را که از ستمشان به وجود آمده نابود سازم».
۵ـ نفرین
انسانها به طور طبیعی نسبت به خوبیها و زیباییها، واکنش مثبت نشان میدهند و با گفتن آفرین و دعای نیک و خیر، سرور و خوشحالی خویش را هویدا میسازند؛ چنان که با دیدن زشتیها و بدیها، با فرستادن لعن و نفرین ابراز انزجار و تنفّر میکنند.
گاهی انسان با بهره گرفتن از روش های عادی قادر به مجازات شخص ظالم نیست از اینرو به خدا پناه میبرد و با لعن و نفرین ستمگر، مجازات عمل او را به خداوند واگذار میکند.
-
- مفهوم نفرین
«نفرین»، به معنای دعای بد برای مرگ، ناکامی و بدبختی کسی یا چیزی است.[۷۵۹] به عبارت دیگر، دعا بر دو نوع است؛ دعای مثبت که همان دعای معروف و شناخته شده است و دعای منفی و بر علیه کسی، که نفرین باشد. نفرین، به معنای لعن، لعنت، ذم، تقبیح و نکوهش نیز آمده است.[۷۶۰]
-
- جایگاه نفرین در اسلام
در آموزههای دین مبین اسلام، موضوع لعن و نفرین به عنوان یک مسئلهی جدی تلقی شده است؛ به گونهای که در قرآن کریم[۷۶۱] و در روایات اهل بیت، بعضی از اشخاص، گروه ها، اعمال، افکار و عقاید، مورد لعن و نفرین خدا، انبیا و امامان معصوم قرار گرفتهاند[۷۶۲] و برای برخی از لعنها ثواب و پاداش الهی نیز در نظر گرفته شده است.[۷۶۳]
-
- آثار نفرین
لعن و نفرین و دعا بر علیه دیگران، آثار دنیوی و اخروی دارد و تأثیرات شگرفی به جا میگذارد و این گونه نیست که آن را صرفاً یک لقلقهی زبان بدانیم. به دیگر سخن، نفرینِ حق و به جا، تنها یک واکنش بی تأثیر نیست، بلکه واکنشی است با آثار و تبعات سخت و شدید که شخص باید مواظب باشد تا گرفتار آن نشود.
در قرآن کریم نمونههایی از نفرین انبیا وجود دارد که مورد اجابت خداوند قرار گرفته است مثل نفرین حضرت نوح در مورد کفار و مشرکان که منجر به غرق شدن آنها گردید و همهی آنها را هلاک کرد.[۷۶۴]
خداوند سبحان در آیاتی از سورهی یونس[۷۶۵] تباهی اموال و بهره نبردن از آنها را از پیامدهای نفرین حق میشمارد و در این آیات گزارش میدهد که چگونه نفرین حضرت موسی۷ موجب شد تا فرعون و فرعونیان نتوانند از همه نعمتها و مواهبی که در اختیار داشتند بهره ببرند و خود و اموالشان تباه شود.
همچنین سرگردانی انسانها نیز از آثار نفرین است چنانکه نفرین حضرت موسی۷ موجب سرگردانی یهودیان به مدت چهل سال شد.[۷۶۶]