ماده ۱۰۸۸ ـ در مورد مادهی قبل اگر یکی از زوجین قبل از تعیین مهر و قبل از نزدیکی بمیرد زن مستحق هیچگونه مهری نیست.
ماده ۱۰۸۹ ـ ممکن است اختیار تعیین مهر به شوهر یا شخص ثالث داده شود در این صورت شوهر یا شخص ثالث میتواند مهر را هر قدر بخواهد معین کند.
ماده ۱۰۹۰ ـ اگر اختیار تعیین مهر به زن داده شود زن نمیتواند بیشتر ازمهرالمثل معیّن نماید.
ماده ۱۰۹۱ ـ برای تعیین مهرالمثل باید حال زن از حیث شرافت خانوادگی و سایر صفات و وضعیت او نسبت به اماثل و اقران واقارب و همچنین معمول محل و غیره در نظر گرفته شود.
ماده ۱۰۹۲ ـ هرگاه شوهر قبل از نزدیکی، زن خود را طلاق دهد زن مستحق نصف مهر خواهدبود واگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلا داده باشد حق دارد مازاد از نصف را عینا یا مثلا یا قیمتا استرداد کند.
ماده ۱۰۹۳ ـ هرگاه مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر قبل از نزدیکی و تعیین مهر زن خود را طلاق دهد زن مستحق مهرالمتعه است و اگربعد از آن طلاق دهد مستحق مهرالمثل خواهد بود.
ماده ۱۰۹۴ ـ برای تعیین مهرالمتعه حال مرد از حیث غنا و فقر ملاحظه شود.
ماده ۱۰۹۵ ـ در نکاح منقطع عدم مهر در عقد موجب بطلان است.
ماده ۱۰۹۶ ـ در نکاح منقطع موت زن در اثنای مدت موجب سقوط مهر نمیشود و همچنین است اگر شوهر تا آخر مدت با او نزدیکی نکند.
ماده ۱۰۹۷ ـ در نکاح منقطع هرگاه شوهر قبل از نزدیکی تمام مدت نکاح را ببخشد باید نصف مهر را بدهد.
ماده ۱۰۹۸ ـ در صورتی که عقد نکاح اعم از دائم یا منقطع باطل بوده و نزدیکی واقع نشده زن حق مهر ندارد و اگر مهر را گرفته شوهرمیتواند آن را استرداد نماید.
ماده ۱۰۹۹ ـ در صورت جهل زن به فساد نکاح و وقوع نزدیکی، زن مستحق مهرالمثل است.
ماده ۱۱۰۰ ـ در صورتی که مهرالمسمی مجهول باشد یا مالیت نداشته باشد یا ملک غیر باشد در صورت اول و دوم زن مستحق مهرالمثل خواهد بود و در صورت سوم مستحق مثل یا قیمت آن خواهد بود مگر اینکه صاحب مال اجازه نماید.
ماده ۱۱۰۱ ـ هرگاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهتی فسخ شود زن حق مهر ندارد مگر در صورتی که موجب فسخ، عنن باشد که در اینصورت با وجود فسخ نکاح، زن مستحق نصف مهر است.
در تبصرهی ماده ۲۳ لایحه حمایت از خانواده میبینیم: “در صورت تعدد ازدواج چنانچه مهریه حال باشد و همسر اول آن را مطالبه نماید، اجازه ثبت ازدواج مجدد منوط به پرداخت مهریه زن اول است". در این جا قدرت زن را میزان مهریه او تعیین میکند و دوباره مسئلهی بین دو انسان به موضوعی اقتصادی تبدیل میشود. نظر خود زن نمیتواند مانع ازدواج مجدد شوهرش شود، ولی میزان مهر او اگر زیاد باشد و شوهرش قادر به پرداخت آن نباشد، نمیتواند ازدواج کند. اما این موضوع نیز در جای دیگر این لایحه محدود شده است؛ چنانچه در ماده ۲۵ میخوانیم: “وزارت امور اقتصاد و دارایی موظف است از مهریههای بالاتر از حد متعارف و غیر منطقی با توجه به وضعیت زوجین و مسایل اقتصادی کشور متناسب با افزایش میزان مهریه به صورت تصاعدی در هنگام ثبت ازدواج مالیات وصول نماید.
۲-۴-۹- مهر در صورت فوت یکی از زوجین
با توجه به ماده ۱۰۸۲ قانون مدنی به مجرد عقد، زن مالک مهر میشود و میتواند هر نوع تصرفی را که بخواهد در آن بنماید، فوت زوج پس از وقوع عقد تاثیری در مالکیت زن بر مهر ندارد و زن میتواند کل مهر را از ماترک شوهر استیفاء نماید و در صورت فوت زن، حق مذکور به ورثه او منتقل میشود (عرفانی، ۱۳۸۷: ۲۷۴). گروهی بر این عقیده اند که چون در قانون مدنی تنصیف مهریه قبل از عمل زناشوئی طبق ماده ۱۰۹۲ صرفا در طلاق بوده و ذکری از فوت یکی از زوجین نشده است، لذا کل مهر به زوجه یا وراث تعلق خواهد گرفت. با توجه به آن که بسیاری از علما معتقدند که نصف مهریه باید پرداخت شود به نظر می رسد که این حکم نیاز به اندیشه و دقت بیشتر دارد. قید نموده اند که مرگ یکی از زوجین تاثیری بر مهر ندارد و تنصیف مهریه را صرفا در طلاق بصورت یک قاعده استثنائی دانسته و با اشاره به نظر بعضی از علمای سابق در تعلق نصف مهر در فوت زوج بیان نموده اند.
با توجه به ماده ۱۰۸۲ قانون مدنی «به مجرد عقد، زن مالک مهر مىشود و مىتواند هر نوع تصرفى که بخواهد در آن بنماید» کلمه “کل مهر” قید نشده است و در واقع اشارهای به میزان آن صورت نگرفته و اگر افرادی استنباط کل از آن داشته باشند، خواهیم دید که در مغایرت صریح با متن قرآن کریم بوده و حتی طبق قانون، بحث تنصیف مهریه در طلاق بدون نزدیکی و سایر موارد زیر سوال خواهد رفت. نکته قابل توجه اینکه اگر به مجرد عقد مالکیت کل مهر از آن زن شود، پس بر پایه چه منطقی در طلاقی که به اختیار و خواست زوج و نه زوجه در قبل از نزدیکی کامل صورت میگیرد، نصف مهر خارج از اختیار و خواست زوجه کسر می شود. - نکته واضح دیگر اینکه هر دو کلمه طلاق و مرگ از ریشه جدایی بوده در صورتی که آنچه باعث تعلق کل مهر خواهد شد از ریشه مقاربت و نزدیکی است. لازم به تاکید است که در اینجا قیاس بین جدائی و نزدیکی است و نه فوت و طلاق (امامی و صفایی، ۱۳۷۰: ۱۶۷).
۲-۴-۱۰- ماهیت مهر
با توجه به اینکه ماهیت مهر قرارداد مالی فرعی است، قراردادی که زن و مرد راجع به مهر میبندند یک قرارداد مالی تبعی است؛ یعنی قراردادی راجع به مال که جدا از اصل نکاح ولی تابع عقد مزبور است، بدین جهت شرایط اساسی صحت معاملات در قرارداد مهر نیز لازم الرعایه است (رفیعی، ۱۳۷۸: ۳۴).
غرض از الزام زوج به دادن مهر به زوجه، تسلیم یا تأدیه آن است و پذیرش تعهد و الزامی که طرفین میدانند که وفای به آن ممکن نیست یا تردید وجود دارد، خلاف سیره عقلا بوده و عرف آن را نمیپذیرد. از طرف دیگر الزام مهر، ناشی از حکم قانون است و تنها تعیین مقدار و نوع مهر به طرفین واگذار شده است (همان: ۱۴۱).
شارع، مهر را الزامی برای زوج قرار داده است و نمیتوان حتی با توافق، جلوی الزام مهر را گرفت، پس هر امری که ایفای تعهدات مهر را زیر سؤال ببرد، محکوم به بطلان است؛ مگر جایی که خود قانونگذار اجمال در مورد تعهد را تجویز نموده باشد، برخی از حقوقدانان نیز به صراحت بیان نمودهاند که شوهر باید قدرت بر تسلیم مهر داشته باشد و گرنه تعیین مهر درست نخواهد بود (مستنبط از ماده ۳۴۸ ق. م).
منظور از قرار دادن مهر در نکاح به دست آوردن آن است، بنابراین چنانچه شوهر مالی را به عنوان مهر به زن تملیک کند که قدرت بر تسلیم آن را ندارد و زن هم قدرت بر تسلیم آن را نداشته باشد، مانند انگشتری که در دریا غرق شده، تملیک بلا اثر خواهد بود. این است که قدرت بر تسلیم، شرط صحت انتقال قرار گرفته است (امامی، ۱۳۷۷: ۴۴۶).
آثار و احکام عدم قدرت بر تسلیم مهر
بررسی آثار عدم قدرت بر تسلیم مهر بر روابط زوجین و عقد مهر حائز اهمیت است. تعیین مهریههای سنگین و قبول این تعهد گزاف از سوی زوج از منظر قانونگزار شایان توجه و بررسی است. از اولین آثار عدم توان مرد در پرداخت مهریه بطلان عقد مهر است. آیا میتوان عقد مهر را به علت عدم قدرت زوج بر تسلیم واقعی باطل دانست؟ اگر باطل است معیار جایگزینی آن چیست؟ مهرالمثل، مثل یا قیمت؟ کلام صریحی در این خصوص در قانون و نیز فقه دیده نمیشود، ولی برخی قواعد عمومی و مبانی قانونی دال بر این مدعا است و به نظر میرسد با این نظریه، تا حد ممکن از تعهدهای گزاف زوج و سوء استفاده زوجه کاسته شده و نیز عاملی غیرمستقیم در استحکام بنیان خانواده به وجود آید. البته برخی حقوقدانان شرط قدرت بر تسلیم مهر را از سوی زوج از شرایط صحت عقد مهر میدانند. قواعد عمومی تعهدات و معاملات نیز بر این مطلب صحه میگذارند که تعهد گزاف که علیالقاعده و عرفا خارج از توان و قدرت متعهد است، قابل اجرا نیست و قانون نمیتواند از آن حمایت نماید و بر عکس در این مقام، قانون دستاویزی برای سوء استفاده خواهد شد. از طرف دیگر تراضی و توافق طرفین بر امری در همه جا قاطع نفوذ عقد یا تعهد نیست؛ بلکه باید این تراضی در چهارچوب قانون بوده و مخالف قواعد و مقررات امری قانونگذار نباشد. این مطلب در عقد نکاح اهمیت بیشتری مییابد؛ زیرا قواعد و مقررات حاکم بر عقد نکاح عموما امری است و قانونگذار نمیگذارد مخالف و متضاد با حقوقی که در عقد نکاح برای زوج یا زوجه وضع شدهاست، به نحوی از انحاء تراضی و توافقی شود. بنابراین قانونگذار باید برای مهر تعیینی قواعدی وضع نماید که منجر به نقض غرض نشود و به نظر میرسد ماده ۱۰۸۰ ق. م که تعیین مقدار مهر را به عهده طرفین گذاشتهاست، بنابر فرض ما استثنائی بر قواعد عمومی و مبانی قانونی نیست. بعلاوه قبلا هم بیان شد که شرط قدرت بر تسلیم، خاص عقد بیع یا خاص عقود معاوضی نیست و در ثبوت تمامی تعهدات نقشی اساسی دارد. وقتی این شرط در ذیل شرایط صحت شرط ضمن عقد لحاظ شود، به طریق اولی در خصوص مهر و حتی با فرض عقد بودن مهر، باید مورد توجه باشد؛ چرا که الزام به تسلیم مهر از ناحیه شارع و قانونگذار است و اصلا وضع طرفینی ندارد و طرفین تنها مقدار آن را با توجه به قواعد قانونی و حقوقی تعیین مینمایند. دلایلی را که برای بطلان چنین مهر تعیینی میتوان بر شمرد، عبارتاند از:
۱ـ «بطلان کل عقد بتعذر الوفاء بمضمونه»
این قاعده که توسط برخی از فقها بیان شده است، بهاین معنی است که هر گاه اجرای عقد به هر دلیلی مقدور نباشد، وفا به مضمون عقد متعذر خواهد بود که نتیجه آن بطلان عقد است؛ به عبارت دیگر هر عقدی که وفا به مضمون آن متعذر باشد، باطل است. حال باید دید که آیا مفاد قاعده بر عقد مهر تطبیق میکند یا خیر؟ اولاـ این قاعده در جمیع عقود و معاملات جاری است ثانیاـ مقصود از «وفا به مدلول عقد» عمل کردن به تعهدی است که در اثر وقوع عقد صحیح میان طرفین، بر عهده هر یک یا یکی از آنها قرار گرفته است؛ ثالثا ـ منظور از واژه «بطلان» در قاعده مذکور به معنی اعم بطلان است که موارد بطلان ذاتی و ابتدایی عقد و هم چنین موارد انفساخ را نیز شامل میشود و علاوه بر این، کلیه مواردی را که بطلان یا انفساخ عقد، در اثر تعذر دائم وفا به مدلول عقد است، هم در بر میگیرد؛ خواه این امر ناشی از عدم قدرت بر تسلیم یا تأدیه موضوع عقد باشد که به اعتباری از شرائط صحت معامله است، خواه در نتیجه تلف شدن موضوع عقد پس از وقوع صحیح عقد (محقق، ۱۳۸۰: ۱۴۰-۱۴۴).
۲- غرر
همان طور که قبلا نیز بیان شد، غرر مطلقا منفی است، مگر در مواردی که قانونگذار مسامحه را تصریح نموده باشد؛ لذا با توجه به اینکه قبلا بر این مبنا اعتبار وجود شرط قدرت بر تسلیم در زوج به اثبات رسیده، بنابراین نتیجه عدم وجود چنین شرطی، بطلان قرارداد مهریه میباشد(همان).
۳ـ غیرعقلایی و سفهی بودن تعهد و عدم مالیت
میتوان از جمله دلایل بطلان قرارداد مهر را غیر عقلایی و سفهی بودن تعهد و عدم مالیت دانست (همان).
۲-۴-۱۰- معیار جایگزین مهرالمسمی در صورت بطلان
در صورتی که به علت عدم قدرت بر تسلیم یا تأدیه مهر، مهرالمسمی باطل باشد، معیار جایگزینی مهر چیست؟ برای جایگزینی آن سه نظر به طور کلی قابل ذکر است که باید دید کدامیک با فرض مسأله صدق میکند:
۱ـ مهرالمثل درصورت وقوع نزدیکی
در این حالت چون توافق درباره مهر باطل است، در نظر قانون مثل موردی است که مهر در عقد معین نشده است. پس زن در صورتی حق گرفتن مهر را دارد که بین او و شوهر نزدیکی واقع شود. شیخ طوسی در «الخلاف» و نیز ابن حمزه در «الوسیله» قائل بهاین نظر هستند؛ لذا مهرالمثل در صورت وقوع نزدیکی طبق این قول ثابت میشود. قانون مدنی نیز در ماده ۱۱۰۰ میگوید در صورتی که مهرالمسمی مجهول باشد، زن مستحق مهرالمثل خواهد بود(همان).
۲ـ مهرالمثل به مجرد وقوع عقد
در چنین حالتی زن استحقاق گرفتن مهرالمثل را دارد و الزام مرد منوط به وقوع نزدیکی نیست. دین مرد در دادن مهرالمثل در برابر وقوع نزدیکی نیست، بلکه نتیجه تراضی آنان به وقوع در برابر مهر است. بنابراین اگر پیش از وقوع نزدیکی، زن طلاق داده شود، باید نیمی از مهر را به او داد برخی از فقهای عامه نیز بر این مبنا استدلال میکنند که وقتی قبل از قبض مهر از سوی زوجه، مهر تلف شود، به مهرالمثل یا بدل مهر رجوع میشود؛ لذا وقتی مهر به علت تلف شدن وجود نداشته باشد، حکم بر وجوب مهرالمثل میگردد. در موردی هم که مورد تعهدی، نمیتواند مهر قرار گیرد، همین حکم جاری است. ولی با توجه بهاینکه مشهور فقهای امامیه معتقدند که مهرالمثل با نزدیکی واجب میشود، قول اول صحیح خواهد بود. البته ممکن است با توجه به اطلاق ماده ۱۱۰۰ قانون مدنی تصور شود که در صورت بطلان مهر حتی قبل از نزدیکی، زن مستحق مهرالمثل است، لیکن بنابر قول [مشهور] فقهای امامیه «نزدیکی»، شرط استحقاق مهرالمثل است (صفائی، ۱۳۷۸: ۱۸۳).
۳ـ قیمت مهر تعیینی
در این گونه موارد احترام به قصد طرفین ایجاب میکند که اگر عین مهر به دلیلی به ملکیت زن در نیاید، قیمت آن پرداخته شود. منتهی این نظر در جایی که مهر مالیت ندارد یا مجهول است، قابل اجرا به نظر نمیرسد در موردی که مهر مالیت ندارد که مسأله روشن است. در مورد مهر مجهول نیز اگر مورد مهر عین باشد و اگر مجهول بودن مورد مهر ناشی از جهل به اوصاف مهر است به گونهای که قابل تقویم نیست، مهرالمثل جایگزین خواهد شد؛ ولی اگر جهل مربوط به عدم قدرت بر تسلیم از سوی زوج باشد، قیمت آن باید داده شود. بنابراین قاعده اولی در جایگزینی این است که قائل به قیمت مهر شویم؛ زیرا به تراضی طرفین نزدیکتر است و اگر قابل تقویم نباشد، مهرالمثل جایگزین خواهد شد (کاتوزیان، ۱۳۷۱: ۱۴۴).
۲-۴-۱۱- حق حبس
با توجه به ماده ۱۰۸۵ ق. م که میگوید «زن میتواند تا مهر به او تسلیم نشده است، از ایفای وظایفی که نسبت به شوهر دارد امتناع کند» میتوان حق حبس را در عقد مهر جاری دانست، ولی باید به دنبال تعیین نوعی تقابل تعهد در آن بود و اینکه زوجه تعهد به چه امری را میتواند حبس کند، تا مهر به او تسلیم شود. از طرف دیگر آیا زوجه در صورت بطلان عقد مهر دارای حق حبس هست یا نه؟حق حبس حق امتناعی است که هر یک از طرفین معاملـه در صورت عدم تسلیم مورد تعهد از طرف دیگر دارد. در عقد نکاح نیز تا زمانی که زن مهر خود را قبض نکرده، قادر به عدم تمکین در قبال امور زناشویی یا عدم ایفای کلیه وظایفی که در مقابل شوهر دارد، میباشد و شوهر نمیتواند وی را در این مورد مجبور کند. مبنا و ماهیت حق حبس نیز در تعهدات متقابل عیان میگردد؛ بهاین معنا که یک طرف عقد برای رسیدن به مورد تعهد از سوی طرف دیگر عقد، انجام تعهد خود را معلق و منوط به انجام تعهد از سوی طرف مقابل می کند (آراد، ۱۳۴۱: ۶۸).
به عبارت دقیقتر باید یک نوع معاوضهای تعریف شود تا حق حبس معنا شود. برخی معتقدند که نکاح دارای دو جنبه است: جنبه عمومی که عبارت از رابطه زوجیت است و جنبه خصوصی که عبارت از مهر و جنبه مالی نکاح است و نقشی را که مهر بهاین اعتبار در نکاح بازی می کند، به وسیله قواعد معاوضه تنظیم میشود و لذا موقعیت مهر که جنبه فرعی را در نکاح داراست، از نظر فن حقوقی مانند موقعیت عوض در عقد معوض است و به اعتبار رابطه وابستگی که بین مهر و بضع موجود است، قاعده حبس که از خصایل عقود معوض است بر آن دو جاری میشود (امامی، ۱۳۷۷: ۴۵۹-۴۶۰).
بعضی دیگر نیز عقد نکاح را به صراحت معاوضه به شمار میآورند و میگویند مبنای حق حبس این است که نکاح در فقه اسلامی یک عقد معاوضی یا شبه معاوضی به شمار آمده و در معاوضات هر یک از طرفین میتوانند از اجرای تعهد خود امتناع کنند، تا طرف دیگر تعهد خود را انجام دهد که اگر این نظر را بپذیریم، میتوانیم بگوییم برای زوج نیز حق حبس باید وجود داشته باشد. معاوضی دانستن عقد نکاح به اعتبار مهر از سوی بسیاری از فقها به صراحت بیان شدهاست؛ گرچه آن را معاوضه حقیقیه ندانستهاند، ولی نوعی معاوضه را به اعتبار مهر در عقد نکاح تعریف نمودهاند ولی در واقع امر باید گفت که اصولا عقد نکاح را که یک قرارداد شخصی و هدف اساسی آن شرکت زندگی است، نباید یک قرارداد معاوضی یا حتی شبه معاوضی تلقی کرد و احکام ویژه قراردادهای مالی معوض را درباره آن جاری نمود (صفائی، ۱۳۷۸: ۱۷۹).
با توجه بهاینکه موقعیت عقد نکاح در بین سایر عقود خاص است و اهمیت ویژهای در تحکیم آن، مورد نظر قانونگذار میباشد، بعید به نظر میرسد که بتوان ماده ۱۰۸۵ ق. م را با ماده ۳۷۷ به لحاظ ملاک واحد قیاس کرد و حکم بیع را در نکاح جاری دانست از طرف دیگر الزام زن به تمکین از شوهر نیز به طور مستقیم از قانون ناشی میشود و سبب آن را نباید توافق زن و مرد پنداشت. بنابراین رابطه مهر با تمکین زن را نمیتوان رابطه عوض و معوض در قراردادهای مالی قیاس کرد. البته در پارهای از موارد مانند حق حبس، الزامهای زن و شوهر شبیه به تعهدات متقابل در عقود معوض است؛ ولی از این شباهت نباید نتیجه گرفت که مهر درعقد نکاح در برابر تمکین زن قرارگرفته و قواعد سایر معاملات بر تنظیم این رابطه حکمفرماست. به همین جهت است که بطلان و فسخ مهر، عقد نکاح را از بین نمیبرد و زن را از انجام وظایفی که بر عهده دارد معاف نمیکند (مواد ۱۰۸۱ و ۱۱۰۰ ق. م) بنابراین بین الزام مرد به دادن مهر و پیوند زناشویی رابطه علیت وجود ندارد مضاف بر اینکه قانونگذار در مقام بیان، از ذکر حق شوهر در امتناع از دادن مهر و منوط گردانیدن آن به تمکین زن خودداری کردهاست، در صورتی که در حق حبس برای متبایعین در عقد بیع، هر یک از طرفین دارای حق حبس هستند (قنبری، ۱۳۷۲: ۱۰۴).
۲-۴-۱۲- حق حبس در صورت بطلان عقد مهر
آیا در مـوردی که مـهر در عقد نکاح تعیین نشده باشد یا عدم تعیین مهر شرط شده یا در صورتی که مهر تعیینی باطل باشد، حق حبس برای زوجه باقی است یا خیر ؟
اگر جایگزین مهر باطل، قیمت مهر باشد، حق حبس برای زوجه باقی است و میتواند تا زمان تأدیه قیمت مهر، تمکین ننماید ولی اگر مهرالمثل جایگزین شود مسأله متفاوت است. برخی گفتهاند که اگر مهر ضمن عقد نکاح تعیین نشود، حق حبس زوجه از بین نمیرود و کماکان ذیحق است و میتواند برای مطالبه مهرالمثل تمکین ننماید. یعنی حتی زن در نکاح مفوضه، خواه مفوضهی البضع باشد خواه مفوضهی المهر, میتواند از تمکین امتناع نماید تا مهر به او تسلیم شود. البته حکم ماده ۱۰۸۵ ق. م در مورد نکاحی است که در آن مهر ذکر شده، ولی با توجه به وحدت ملاک و تحلیل عقلی که از طبیعت حقوقی نکاح به عمل آمده، حکم ماده مزبور در مورد نکاح مفوضه نیز جاری میشود. به نظر میرسد که اتخاذ نظر خلاف و ندادن حق حبس به زن در نکاح مفوضه دور از انصاف قضایی و روش تحلیل حقوقی است. از اطلاق ماده مذکور نیز میتوان این نظر را استنباط کرد (صفائی، ۱۳۷۸: ۱۸۰).
ولی این گفته در صورتی قوی است که سبب استحقاق زن در گرفتن مهر المثل، عقد نکاح باشد نه نزدیکی؛ در حالی که از احکام نکاح به خوبی بر میآید که «نزدیکی» تمام یا جزئی از حق زن بر مطالبه مهرالمثل است البته برخی از فقهای شافعی وجوب مهرالمثل را با انعقاد عقد نکاح دانستهاند، ولی اکثر فقهای شیعی وجوب آن را با نزدیکی میدانند. قرینه بر این مطلب نیز این است که اگر نکاح پیش از نزدیکی به طلاق منتهی شود, زن حقی بر مهرالمثل ندارد. همچنین انحلال نکاح در اثر فوت نیز هیچ حقی برای او ایجاب نمیکند. وانگهی بر طبق قواعد عمومی معاوضه، حقی مبنای ایجاد حق حبس میشود که قابل مطالبه باشد. [لذا] حق زن بر مهرالمثل منوط بر وقوع نزدیکی است و درجهای ضعیفتر از مهر مؤجل دارد. پس میتوان ادعا کرد که الزام بـه تمکین زن, منوط بـه ایفای حقی است که خود معلق بر وقوع تمکین شده است (کاتوزیان، ۱۳۷۱: ۱۶۱).
این نظر در حقوق جدید هم قابل قبول است. چه حق حبس یک قاعده استثنایی است که نباید آن را به موارد مشکوک گسترش داد. وانگهی میتوان گفت ماده ۱۰۸۵ ق.م منصرف به موردی است که مهر در نکاح تعیین شده باشد و مواردی که مهر در عقد تعیین نشده باشد, از شمول این ماده خارج است. شرط حال بودن مهر هم دلیل بر آن است که قانونگذار موردی را در نظر داشته که مهر در نکاح تعیین شده باشد همین حکم در موردی هم که مهر به جهت جهالت باطل باشد، جاری است. زیرا وقتی مهر به جهتی باطل باشد, مانند این است که اصلا مهر در عقد نکاح تعیین نشده باشد (صفائی، ۱۳۷۸: ۱۸۰).
۲-۴-۱۳- آثار و کارکردهای اجتماعی مهریه
دورکیم میان پیامدهای کارکردی و انگیزشهای فردی، آشکارا تمایز قائل میشود.در تبیین واقعیت اجتماعی، نشان دادن علت آن کافی نیست، بلکه ما باید در بیشتر موارد، کارکرد آن واقعیت را در تثبیت سازمان اجتماعی نشان دهیم. ممکن است افرادی با انگیزههایی مشخص اقدام به کارهایی خاص کنند؛ ولی پیامد رفتار آنها مورد تاییدشان نباشد. بنابراین باید میـان کارکردهای افزایش مهریه و دلایل افزایش آن تمایز قائل شده و هر کدام را به طور جداگانه بررسی نمود. در مواردی کارکرد مهریه همان است که افراد در پی آن هستند؛ ولی مواردی نیز وجود دارد که افزایش مهریه پیامدهایی داشته است که برای هیچکس مشخص نیست. رابرت مرتن این نوع کارکردها را کارکردهای پنهان نام نهاده است. کارکردهای پنهان بر نتایج نامرئی و آثار غیرمنتظره و غیرقابل رؤیت عادات و رسوم اجتماعی دلالت دارند. وجود کارکردی پنهان حاکی از این است که دگرگونی و انسجام اجتماعی حداقل تا حدودی غیر قابل کنترل و طرح ریزی است و تشخیص آن ساده نیست؛ زیرا هر کجا کارکردی نامرئی وجود داشته باشد، میتواند آثار و نتایج شناخته شده را دگرگون کند و آثار دیگری به جز آثار مورد نظر به بار آورد (توسلی، ۱۳۷۶: ۲۲۳-۲۲۲).
-مهریه به عنوان بیمه اجتماعی
عدهای مهریه را وسیلهای میدانند که در صورت وقوع طلاق میتواند مدت زمانی مشکلات ناشی از طلاق را جبران کند. زنان در جامعه ما بیش از مردان از طلاق متضرر میشوند؛ زیرا آنها در مقایسه با مردان بسیار کم امکان ازدواج مجدد دارند و معمولا از منابع مالی یا شغلی سودآور برخوردار نیستند و از طرف دیگر زنان دارای هیچ گونه بیمه اجتماعی نیستند. در این شرایط، وصول مهریه، به خصوص اگر مبلغ قابلتوجهی باشد، تا حدودی میتواند از مشکلات بعد از طلاق بکاهد. تمایل زیاد برخی از خانوادهها به مهریه زیاد ممکن است به همین علت باشد. مهریه یک پشتوانه اجتماعی برای زن محسوب میشود زیرا در صورت جدایی زن و مرد، زن متحمل خسارت بیشتری میشود زیرا مرد طبق استعداد خاص بدنی معمولا در اجتماع نفوذ و تسلط بیشتری دارد و هم چنین مردان برای انتخاب همسر مجدد امکانات بیشتری دارند ولی زنان بیوه با از دست رفتن سرمایه جوانی و زیبایی، امکاناتشان برای انتخاب همسر جدید کمتر است. مهریه چیزی به عنوان جبران خسارت برای زن و وسیلهای برای تأمین زندگی آینده اوست (اعزازی، ۱۳۷۶: ۱۰۳).
جدول( ۲‑۳) مزایا و معایب هر یک از اشکال غشاهای مورد استفاده در MBR
شکل | مزایا | معایب |
Plate & frame | امکان جدا کردن اجزا جهت شستشو | طراحی پیچیده و غیرقابل بکواش |
Spiral-wound | هزینه انرژی کم، قوی و متراکم | شستشوی مشکل و غیرقابل بکواش |
Hollow fiber | قابلیت بکواش، طراحی متراکم | حساس نسبت به شوکهای فشار |
انواع غشا از لحاظ جنس
غشاها را از لحاظ جنس مصالح تشکیل دهنده آنها میتوان به دو دسته غشاهای آلی و غیر آلی تقسیم بندی کرد. که غشاهای آلی(پلیمری) به طور وسیعی در آب و فاضلاب کاربرد دارند زیرا دارای انعطاف پذیری بیشتری بوده و میتوانند در یک مدول متراکم با مساحت سطحی بالا قرار گیرند. غشاهای آلی میتوانند از سلولز و تمام پلیمرهای مصنوعی( که دارای دوام شیمیایی، مکانیک و دمایی نسبتاً مناسبی بوده و خصوصیات بهتری را برای گرفتگی غشا فراهم میکند) ساخته شود. در حالی که غشاهای غیر آلی(سر باره های فلزی و سرامیک) دارای استقامت شیمیایی، مکانیکی و دمایی بهتر میباشند اما دارای ضعف شکنندگی بالا و هزینه بالاتر نسبت به غشاهای آلی هستند.]۲۲[
انواع غشا از حیث کاربری فیلتراسیون
انواع غشاها را از لحاظ کاربری فیلتر میتوان به دو دسته فیلتراسیون Dead-end و فیلتراسیون Cross-flow تقسیم بندی نمود. در فیلتراسیون Dead-end ذرات درشت تا چند میکرومتر بدست میآید. ذرات توسط فیلتر در فیلتراسیون Dead-end نگهداری میشود که با مرور زمان لایه کیک مانند تشکیل شده و موجب افزایش مقاومت در برابر فیلتراسیون میگردد که این نیازمند شستشوی متناوب و یا جایگزینی فیلترها میباشد. در فیلتراسیون Cross-flow جریان سیال به صورت مماسی بر غشا وارد میشود که اختلاف فشاری ایجاد شده و در دو سوی غشا موجب میشود بعضی از ذرات از غشا عبور نمایند و ذرات باقی مانده جریان را از این سو به آن سوی غشا را ادامه دهند. در مقایسه فیلتراسیون Dead-end استفاده از جریان موازی از تشکیل لایه ضخیم ذرات ( که باعث تشکیل کیک بر روی فیلتر میشود ) با سرعت گرادیانی بالا در نزدیکی سطح غشا جلوگیری می کند که به کاهش گرفتگی و اثرات دوقطبی سازی کمک میکند.]۲۵[
شکل( ۲‑۹) انواع غشا از حیث کاربری فیلتراسیون
انتخاب غشا
غشاهای میکرو فیلتر یا الترافیلتر معمولاً در سیستم بیوراکتور غشایی بکار میروند. در انتخاب غشا، هزینه به عنوان مهمترین فاکتور، اندازه منفذ غشا، شارژ سطحی، آب گریزی، پایداری شیمیایی، قدرت مکانیکی، چگالی تراکم و موارد دیگر باید مد نظر قرار گیرند. در انتخاب مواد غشا (تعیین شارژ سطحی، آب گریزی، پایداری شیمیایی) و اندازه منفذ میتواند گرفتگی غشا را تحت تأثیر قرار دهد. منظور از اندازه بهینه منفذ غشا این است که اندازه منفذ نباید آنقدر بزرگ باشد که انسداد منفذ را تسهیل نماید و همچنین نباید آنقدر کوچک باشد که نفوذ پذیری غشا را کاهش دهد. همچنین توزیع باریک اندازه منافذ میتواند گرفتگی را کاهش دهد.]۲۶[
گرفتگی غشا
گرفتگی غشا باعث کاهش فلاکس نفوذ کننده به آن میگردد که افزایش مقاومت جریان، انسداد تمرکز دوقطبی تشکیل کلیه کیک را نتیجه میدهد. بسیاری از فاکتورها مانند انباشتگی ذرات لجن، چسبندگی میکرو مولکولها به سطح غشا و انسداد منافذ با مولکولها، از عوامل موثر در تشکیل لایه کیک میباشند در گرفتگی غشا نقش دارند. گرفتگی غشا زمانی که فلاکس زیر فلاکس بحرانی حفظ گردد مورد توجه نخواهد بود. اما فراتر از این مقدار بحرانی، ذرات شروع به انباشته شدن بر روی سطح غشا به عنوان لایه کیک میکنند. این لایه کیک به آسانی توسط شستشوی فیزیکی قابل حذف خواهد بود، که به عنوان گرفتگی قابل برگشت طبقه بندی میشود. در سوی دیگر گرفتگی داخلی که توسط چسبندگی مواد محلول در منفذ غشا میباشد، ایجاد میگردد و انسداد منفذ به صورت غیر قابل برگشت مورد توجه قرار میگیرد که عموماً توسط شستشوی شیمیایی حذف میگردد. علاوه بر این تشکیل لایه ژل بر روی سطح غشا معمولاً غیر قابل برگشت است. اگرچه به صورت تئوری قابل برگشت فرض میشود این مسئله باعث تشکیل لایه کیک و کاهش عمر غشا میشود.
مکانیزمهای گرفتگی
چهار نوع مکانیزم گرفتگی غشا وجود دارد که عبارتند از:
انسداد کامل (A) Complete Blocking
انسداد استاندارد (B) Standard Blocking
انسداد متوسط © Intermediate Blocking
فیلتراسیون کیک (D) Cake Filtration
شکل( ۲‑۱۰) شکل شماتیک انواع مکانیزمهای گرفتگی
انسداد کامل: زمانی فرض میگردد که هر یک ذره ورودی به غشا، تعدادی از منافذ را بدون برهم قرار گرفتن سایر ذرات مسدود نماید. ذراتی که در انسداد کامل شرکت مینمایند باید دارای حداقل اندازه قابل با اندازه منافذ غشا باشند.
انسداد استاندارد: زمانی فرض میشود که هر ذره ورودی به غشا در دیواره ورودی منفذ ذخیره گردد تا منجر به کاهش حجم منفذ گردد. بنابراین، ذراتی در انسداد استاندارد شرکت میکنند، شامل کلوئیدهای کوچک با ماکروملکولهای آلی هستند که جهت ورود به منافذ غشا به قدر کافی ریز هستند. علاوه بر این مواد کلوئیدی و سطح تماس غشا در اینجا نقش مهمی را ایفا میکنند.
انسداد متوسط: یک مرحله میانی بین انسداد کامل و فیلتراسیون کیک میباشد که در آن فرض میشود که هر ذره میتواند بر روی سایر ذراتی که قبلاً وارد غشا شدهاند یا توانستهاند به طور مستقیم بخشی از مساحت غشا را مسدود کنند، قرار بگیرد. امکان انسداد منفذ به نسبت منافذ در دسترس به کل منافذ بستگی دارد.
فیلتر کیک: زمانی فرض میگردد که هر ذره بر روی تپه ذراتی که قبلاً نفوذ کرده و بعضی از منافذ را مسدود نمودهاند قرار میگیرد. در این مورد فضایی برای ذرات جهت انسداد سطح غشا وجود ندارد.]۲۷[
در فرایند فیلتراسیون واقعی، چهار مکانیزم گرفتگی ممکن است به صورت همزمان اتفاق بیفتد و یا یک مکانیزم در مراحل مختلف فیلتراسیون حاکم باشد. گرفتگی غشا همیشه از تمرکز دو قطبی آغاز میگردد. در مرحله اول فیلتراسیون، مکانیزم انسداد کامل ممکن است حاکم باشد که از انسداد استاندارد و انسداد متوسط پیروی میکند. با پیشرفت فیلتراسیون و انباشت ذرات، سطح غشا غالباً توسط لایه ذرات انباشت شده کاملاً پوشیده میگردد و فضایی جهت انسداد مستقیم باقی نمانده و لایه ضخیم کیک مانند شکل میگیرد. در چنین شرایطی فیلتراسیون کیک در مرحله نهایی فیلتراسیون حاکم میگردد. در شکل زیر یک غشاء هالوفایبر بعد از گرفتگی نمایش داده شده است.]۲۸[
راهکارهای کاهش گرفتگی غشا:
در واقع کاهش گرفتگی موجب کاهش نیاز به شستشو میگردد.شستشو (پاکسازی) غشا به ۳ صورت : هیدرولیکی، شیمیایی و مکانیکی میباشد. برخی از راهکارهای کاهش گرفتگی به شرح زیر است:
با مطالعات صورت گرفته مشخص شد که رسالت مدیریت دانش عمدتاً در ارتباط با اطلاعات، دانش و توانا ساختن فرد چه از نظر روحی و چه از نظر فرهنگی برای به اشتراک گذاشتن دانش است(قربانیزاده و فرجینیا، ۱۳۸۸؛ پرویز و سالم، ۲۰۱۱). از آنجا که یکی از عوامل موثر بر توانمند سازی، خلق و تسهیم دانش، تغییر نگرش و… میباشد(بابایی و همکاران، ۱۳۸۱) با توجه به اهمیت مدیریت دانش در ذخیرهسازی و انتقال دانش کارکنان و مدیران در سازمان، میتواند به بهبود توانایی های کارکنان سازمان کمک شایانی نماید و به توانمندشدن آنها بیانجامد؛ لذا میتوان ادعا نمود که مدیریت دانش بر توانمندسازی کارکنان تاثیرگذار است(پرویز و سالم، ۲۰۱۱؛ حسنی، ۲۰۱۲؛ جده و ملهم، ۲۰۱۱ ) بنابراین مسئلهی اصلی این تحقیق بررسی ارتباط بین مدیریت دانش و توانمندسازی کارکنان سازمان میباشد. یعنی مسئله اینست که چگونه مدیریت دانش باعث توانمندسازی کارکنان سازمان میشود؟
هدف اصلی تحقیق این است که میزان ارتباط بین مدیریت دانش و مولفه های آن و توانمندسازی کارکنان را مورد بررسی قرار دهد. با مطالعات نظری که صورت گرفت مشخص شد که در مورد عوامل موثر و تشکیل دهنده توانمندسازی روانشناختی نظرات متفاوتی وجود دارد؛ در اکثر تحقیقات چهار بعد برای توانمندسازی روانشناختی به صورت مشترک و مشابه دیده می شود. مطالعات اسپریتزر (۱۹۹۴)نیز چهار بعد توانمندسازی روانشناختی را ارائه میکند. در این تحقیق برای بررسی فرضیات خود از مدل مدیریت دانش نوناکا و تاکوچی که شامل چهار بعد خلق دانش، تسهیم دانش، بکارگیری و ذخیرهسازی آن می باشد استفاده شد که در این تحقیق به نامهای زیرساختهای خلق دانش، فرهنگ/ساختار تسهیم دانش، بهرهبرداری از دانش و فرآیندهای ذخیرهسازی نامگذاری شدهاند. همچنین برای سنجش متغیر توانمندسازی کارکنان از مدل توانمندسازی روانشناختی توماس و ولتهوس(اسپریتز) بهره برده شده است که دربرگیرنده ۴ بعد احساس معنیداری در شغل، احساس شایستگی در شغل، احساس داشتن حق انتخاب، احساس مؤثر بودن و احساس مشارکت با دیگران میباشد استفاده میشود
روششناختی تحقیق:
این تحقیق از لحاظ هدف، کاربردی بوده و از لحاظ استراتژی از نوع تحقیق های کمی و به روش پیمایشی و از نوع مقطعی میباشد(داناییفرد و همکاران، ۱۳۸۳:ص۳۵)؛ همچنین برای بررسی توزیع ویژگیهای یک جامعه آماری از روش پیمایشی استفاده می شود.
تحقیق بدنبال بررسی ارتباط بین مدیریت دانش و توانمندسازی کارکنان میباشد که این موضوعات را از دید کارکنان دانشگاه تربیت مدرس مورد بررسی قرار میدهد. لذا جامعه آماری این تحقیق، کارکنان دانشگاه تربیت مدرس تهران با سطح تحصیلات کارشناسی و بالاتر میباشند که این مجموعه در برگیرنده کارکنان دانشگاه میباشد. با توجه اینکه حجم جامعه آماری تحقیق مورد نظر محدود میباشد، از میان ۲۳۹ نفر دارای مدرک کارشناسی و بالاتر، نمونه آماری در این تحقیق با بهره گرفتن از فرمول گرجسی و مورگان (۱۹۷۰) محاسبه شد و تعداد ۹۳ نفر انتخاب گردید. در این تحقیق از روش آماری توصیفی و روش آماری استنباطی استفاده میشود(آذر،مومنی،۱۳۸۳،ج۱،ص۵).
بحث و بررسی نتایج تحقیق
در این قسمت به بحث و بررسی نتایج حاصل از تحقیق، در دو بخش نتایج آمار توصیفی و نتایج آمار استنباطی پرداخته می شود.
بحث و بررسی نتایج آمار توصیفی
جنسیت :
نمونه آماری دربرگیرنده کارکنان با مدرک کارشناسی و بالاتر دانشگاه تربیت مدرس می باشد که شامل ۷۳ نفر مرد و ۲۵ نفر زن است. بررسی و تجزیه و تحلیل جدول فوق نشان می دهد که از نظر جنسیت بیشترین فراوانی (حدود ۷۴٫۵% درصد پاسخ دهندگان) را آقایان تشکیل میدهند این در حالی است که ۲۵٫۵% درصد مابقی پاسخدهندگان را خانمها تشکیل می دهند.
سن :
بیشترین فراوانی از نظر سن، به رده سنی میانسالان با حدود سن ۴۰-۳۰ سال با میزان ۱/۵۳% تعلق دارد. این در حالی است که گروه سنی بیشتر از ۵۰ سال با اختصاص ۸٫۲% درصد از پاسخ دهندگان به خود، از کمترین فراوانی برخوردار میباشد. این آمارها بیانگر جوان و فعال بودن نیروی انسانی دانشگاه میباشد چرا که تقریبا ۶۳% پاسخدهندگان سنی کمتر از ۴۰ سال دارند.
سطح تحصیلات :
بررسی نشان میدهد که پاسخ دهندگان با مدرک تحصیلی لیسانس با حدود ۶۱٫۲% درصد دارای بیشترین فراوانی و گروه با مدرک تحصیلی دکتری با ۸٫۲ % درصد دارای کمترین فراوانی میباشند. این آمارها نشان داده که از نظر سطح تحصیلات نیز این دانشگاه دارای شرایط مطلوب بوده و دارای نقطه قوت میباشند.
سابقه کار:
نتایج نشان داده که پاسخ دهندگان با سابقه کار بین ۱۰ تا ۲۰ سال با حدود ۵۲% درصد دارای بیشترین فراوانی و گروه با سابقه کار کمتر از ۵ سال با ۶٫۱ % درصد دارای کمترین فراوانی میباشند. تقریبا بیش از ۶۵% کارکنان دارای سابقه بیشتر از ده سال هستند. بالا بودن سابقه و تجربه کارکنان بیانگر مزیت رقابتی برتر و تجربه بالای آنها می باشد.
بررسی ابعاد مدیریت دانش
-
- خلق دانش :
بررسی نشان میدهد که تقریبا ۵۰% پاسخ دهندگان معتقدند که خلق دانش در این سازمان بالاتر از متوسط میباشد. همچنین میزان شاخص مرکزی میانگین برای خلق دانش برابر ۳٫۳۸۱۴ است و انحراف معیار آن ۱٫۳۸۷۷ میباشد.
-
- تسهیم دانش :
بررسی نشان میدهد که تقریبا ۶۱% پاسخدهندگان معتقدند که تسهیم دانش بالاتر از حد متوسط قرار دارد. همچنین میزان شاخص مرکزی میانگین برای تسهیم دانش برابر ۳٫۷۰۶۳ است و انحراف معیار آن ۱٫۲۴۷۵ میباشد.
-
- بکارگیری دانش :
بررسی جدول و نمودار زیر نشان میدهد که تقریبا ۷۰% پاسخدهندگان معتقدند که بکارگیری دانش بالاتر از حد متوسط قرار دارد. همچنین میزان شاخص مرکزی میانگین برای بکارگیری دانش برابر ۴٫۰۱۰۳ است و انحراف معیار آن ۱٫۱۸۵ میباشد.
-
- ذخیرهسازی دانش :
نتایج نشان میدهد که تقریبا ۸۵% پاسخدهندگان معتقدند که ذخیرهسازی دانش بالاتر از حد متوسط قرار دارد. همچنین میزان شاخص مرکزی میانگین برای ذخیره دانش برابر ۴٫۳۳۶۷ است و انحراف معیار آن ۰٫۸۹۶۰ میباشد.
-
- اولویت ابعاد مدیریت دانش :
برای اولویت بندی ابعاد مدیریت دانش از دیدگاه پاسخدهندگان، از میانگین جوابهای داده شده استفاده شد. با توجه به نتایج تحقیق، مشخص شد که بُعد بکارگیری دانش از همه مهمتر است و سایر ابعاد به ترتیب اهمیت عبارتند از: ذخیرهسازی دانش، تسهیم دانش و خلق دانش.
توانمندسازی کارکنان :
نتایج نشان میدهد که تقریبا ۶۸% پاسخدهندگان معتقدند که توانمندسازی کارکنان بالاتر از حد متوسط قرار دارد. همچنین میزان شاخص مرکزی میانگین برای توانمندسازی کارکنان برابر ۳٫۹۳۸۱ است و انحراف معیار آن ۱٫۲۰۶ میباشد.
بحث و بررسی نتایج آمار استنباطی
این تحقیق میزان اهمیت و نقش مدیریت دانش را در توانمندسازی کارکنان مورد مطالعه قرار داده است. در این قسمت نتایج حاصله از تحقیق بیان می شود:
به منظور پیبردن به رابطه میان بین مدیریت دانش و ابعاد آن با توانمندشدن کارکنان از آزمون همبستگی استفاده شد. با توجه به نتایج تحقیق میتوان گفت که ضریب همبستگی میان متغیرهای زیرساختها/ تکنولوژی( ۵۸/۰)؛ فرهنگ/ ساختار سازمانی(تسهیم دانش=۵۸۲/۰)؛ بهرهبرداری از دانش(بکارگیری دانش=۳۵/۰)؛ فرآیندهای سازمانی مبتنی بر دانش( ذخیرهسازی دانش=۶۴۲/۰)؛ مدیریت دانش(۶۲۳/۰) و توانمندشدن کارکنان است که نشان داده که رابطه معناداری میان آنها با توانمندسازی کارکنان وجود دارد چرا که سطح معناداری کمتر از ۰۵/۰ بیانگر معناداری رابطه و تایید فرضیات تحقیق است.
یافته های حاصل از فرضیه اول نشان می دهد که ارتباط معناداری میان زیرساختها(خلق دانش) با توانمندسازی کارکنان وجود دارد. یعنی هر چه زیرساختهای خلق دانش در دانشگاه بیشتر فراهم باشد کارکنان توانمندتر خواهند شد.
نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان می دهد که فرضیه دوم تحقیق تایید شده یعنی ارتباط معناداری میان فرهنگ/ ساختار سازمانی(تسهیم دانش) با توانمندسازی کارکنان وجود دارد.یعنی دانشگاه باید فرهنگ مشارکتی را فراهم کرده و ساختار سازمانی را به سوی کارهای تیمی سوق دهد چرا که با این عمل امکان تسهیم دانش بالاتر رفته و تجربیات آنها میان دیگر کارکنان به اشتراک گذاشته می شود و توانمندی آنها بیشتر می شود.
یافته های فرضیه سوم نشان می دهد که میان بهرهبرداری از دانش(بکارگیری دانش) با توانمندسازی کارکنان ارتباط معناداری وجود دارد. یعنی دانشگاه با فراهم سازی زمینه بکارگیری دانش و تجربیات کارکنان، به توانمندسازی آنها کمک نماید.
نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان می دهد که فرضیه چهارم تحقیق تایید شده یعنی ارتباط معناداری میان فرآیندهای سازمانی مبتنی بر دانش( ذخیرهسازی دانش) با توانمندسازی کارکنان وجود دارد. در واقع با فراهم سازی زمینه و زیرساخت ذخیره سازی دانش و تجربه قبلی کارکنان و حفظ و بهینه سازی آنها، کارکنان توانمندتر می شوند و با و جود کارکنان توانمند می توان به دستیابی به اهداف سازمان و بهبود عملکرد آن امیدوار بود.
همچنین بر طبق پیشینه تحقیق نیز میتوان گفت که نتایج این تحقیق موید نتایج تحقیقات گذشته: حسنزاده(۱۳۸۳)، حسنی(۲۰۱۲)، جده و ملهم(۲۰۱۱)، کیتازاوا و سارکی(۲۰۰۰)، رابینز و همکاران(۲۰۰۲) و شورهوفر وپشل(۲۰۰۵) مبنی بر تاثیر مدیریت دانش و ابعاد آن بر توانمندشدن کارکنان است که به نوعی گویای همخوانی نتایج این تحقیق با آنها هستند.
همچنین از دیدگاه موسوی ۱۳۹۰، مهمترین عامل از میان عوامل کلیدی موفقیت بکارگیری مدیریت دانش، عوامل پشتیبانی و تعهد مدیریت عالی میباشد اما در تحقیق حاضر، بعد بکارگیری دانش دارای ارتباط متوسط با توانمندسازی است که درجهای از تفاوت را نشان میدهد البته شایان ذکر است که وجود ارتباط بین این عوامل تایید شده اما ارتباط چندان قوی نبود.
پیشنهادات تحقیق
پیشنهادات تحقیق شامل دو بخش پیشنهادات کاربردی و پیشنهادات تحقیقی می شود که در زیر به آنها پرداخته می شود.
پیشنهادات کاربردی
فرد در خلال مرحله شکل گیری هویت احتمال دارد شدیدتر از زمان دیگر چه در گذشته و چه در آینده از نوعی سردرگمی و آشفتگی نقشها یا همان چیزی که اریسکون همان آشفتگی هویت می نامد رنج ببرد این حالت سبب می شود وی احساس کند منزوی ، مضطرب و مردد شده است. احساس می کند که باید تصمیمهای مهمی بگیرد لیکن قادر به انجام دادن این کار نیست احساس می کند که جامعه به او فشار می آورد تا تصمیم هایی اتخاذ کند اما او مقاومت می کند در طی آشفتگی هویت ، فرد ممکن است اساس کند به جای آنکه در حال پیشرفت باشد دچار پس روی است ( شرفی ،۱۳۸۰).
بنیان های هویتی :
۱ ـ تاریخ : فرایند شکل گیری هویت فردی و جمعی در طول زمان نه در یک لحظه صورت می پذیرد به عبارتی مجموعه حوادث و اتفاقاتی که در طول زمان برای یک قومم یا ملت واقع شده و باعث ایجاد حافظه تاریخی معین در میان آنان گردیده باعث ایجاد هویت ملی قومی واحد میان افراد آن مجموعه می گردد .
۲ ـ زبان : طبیعی است که اگر زبان و تاریخ ملتی را از او بگیریم هویت آن ملت در مدت زمان کمی از بین خواهد رفت و فرد دچار از خود بیگانگی می شود زبان نه تنها وسیله انتقال از فردی به فرد دیگر و از نسلی به نسل دیگر است بلکه تاثیر اساسی در طرز اندیشیدن فرد و ساختار ذهنی او دارد .
۳ ـ بعد اجتماعی : تفاوت در هویت افراد و گروه ها تاثیر بسزایی در تعاملات اجتماعی آنان دارد به گونه ای که در صورت خلاف پارامتر هویت امکان شناسایی وجود نخواهد داشت . و اجتماع و ساختارهای جامعه از هم فرو خواهد پاشید نظام ارزشی ، هنجارها ، اصول اخلاقی و قوانین عرفی ما که با پیروی از آنان قوام اجتماعی میسر و زندگی فرد در جامعه مقدور می گردد نشات گرفته از لایه های مختلف هویتی از هویت فردی و خانوادگی و طبقاتی گرفته ، هویت شعری و ملی و قومی و منطقه ای و جهانی می باشد
۴ ـ بعد فلسفی هویت : همواره ذهن انسان سوالاتی از قبیل : من که هستم از کجا آمده ام به کجا خواهم رفت هدف از آفرینش من چیشت ؟ و مطرح است پاسخ دهی به کیستی و چیستی انسان و جایگاه او در جهان هستی و یافتن دلیل زیستی او به عنوان یک انسان بدون درک هویت و هستی معنوی و فرهنگی فرد و درک موقعیت او در جامعه و نسبت او با پیرامونش کاری تقریبا غیر ممکن است .
این مسئله چنان مهم است که در مکتب اگزیستا نسیالیسم ( اصالت وجود )
ابتدا موقعیت فرد هویت او در جامعه شناخته شده و سپس بر اساس هویت وجودی آن فرد و کیستی درک شرایط اهداف مطلوب برای او توسط خود او تعریف می گردد .
۵ ـ بعد سیاسی : با نگاه به اتحادیه های ایجاد شده در جهان از جمله اتحادیه کشورهای عرب زبان،اتحادیه اروپا ، اتحادیه کشورهای آمریکای لاتین و . . . مشاهده می کنیم که وجود هویت واحد عربی اروپایی یالاتین تاثیر بسزایی در ایجاد این اتحادیه های سیاسی داشته و یکی از مهم ترین پارامترها در روابط و تعاملات سیاسی ملل و کشورهای جهان می باشد .
وقوع جنگ های ملی قومی در جهان حرکت های استقلال طلبانه وجود تبعیض نژادی ایجاد جنبش های فاشیستی و . . . همه موید تاثیر اساسی پارامتر هویت در معاملات سیاسی جهان می باشد و گذرزمان و ورود به هزاره سوم نه تنها از اهمیت این مسئله نکاسته بلکه مشاهده مسائل و تنش های ملی قومی از کانادا ، و آمریکای شمالی و اروپای توسعه یافته گرفته تا آفریقای عقب مانده و آسیا همگی نشانگر این مسئله است که بی توجهی به هویت و نادیده گرفتن یا تکذیب و تخریب مرزهای هویتی می تواند آثار زیان باری در پی داشته باشد .
جنبش های آزادی خواهانه و هویت طلبانه ملل تحت ستم در خاورمیانه همه موید اهمیت بعد سیاسی مقوله هویت می باشد .
۶ ـ بعد فرهنگی : طبیعتا جوامع مختلف اعم از ملی یا قومی تا حدود زیادی تحت تاثیر همین مقوله فرهنگی و وجود مرزهای فرهنگی شان از هم متمایز گشته اند .
هویت طی زمان به شکل مداوم تحت تاثیر اتفاقات مختلف شکل می گیرد و آرام نیز تغییر می یابد و هرگز ثابت و راکد نمی باشند در حالت فرمان این تحولات آرام و قابل کنترلند و مشکل ایجاد نمی شود (مقدم فر ، ۱۳۸۸ ) .
نظریه رشد روانی ، اجتماعی اریسکون
یکی از معروف ترین نظریه های شخصیت در روانشناسی است اریکسون نیز همانند فروید اعتقاد داشت که شخصیت هر فرد طی مراحلی رشد می یابد یکی از عناصر اصلی در نظریه مراحل روانی ـ اجتماعی اریکسون رشد هویت خود egoidentity است .
هویت خود حس آگاهانه خود است که ما از طریق اجتماع رشد می دهیم . به گفته اریکسون هویت خود ما با هر تجربه جدیدی که در تعاملات روزانه خود با دیگران به دست می آوریم دائما تغییر می کند اریکسون همچنین عقیده داشت که علاوه بر هویت خود یک حس صلاحیت نیز انگیزه رفتار و اعمال ما را تشکیل می دهد هر مرحله در نظریه اریکسون به صلاحیت یافتن و شایسته شدن در یک محدوده ۱۰ مرحله ای زندگی مربوط است . اگر یک مرحله به خوبی پشت سر گذاشته شود شخص احساس تسلط خواهد کرد و اگر یک مرحله به طور ضعیفی مدیریت شود حس بی کفایتی در شخص پدید خواهد آمد . اریکسون عقیده داشت که افراد در هر مرحله با یک تضاد رو به رو می شود که نقطه عطفی در پروسه رشد خواهد بود . به عقیده اریکسون این تضادها بر به وجود آوردن یک کیفیت روانی یا ناکامی در به وجود آوردن آن کیفیت متمرکزند . در خلال این دوره هم زمینه برای رشد شخصی بسیار فراهم است و هم از سوی دیگر برای شکست و ناکامی .
مرحله ۱ رشد روانی ـ اجتماعی اعتقاد در برابر بی اعتمادی :
ـ نخستین مرحله نظریه رشد روانی اجتماعی اریکسون بین تولد تا یک سالگی پدید می آید و بنیادی ترین مرحله در زندگی است .
ـ به دلیل آن که نوزاد به طور وابسته است رشد اعتماد در او به کیفیت و قابلیت اطمینان کسی که از او پرستاری می کند بستگی دارد .
ـ اگر اعتماد به نحو موفقیت آمیزی در کودک رشد یابد او در دنیا احساس امنیت خواهد کرد اگر پرستار ناسازگار پس زننده یا از نظر عاطفی غیر قابل دسترسی باشد به رشد حس بی اعتمادی در کودک کمک می کند عدم توفیق در رشد اعتماد به ترس و باور این که دنیا ناسازگار و غیر قابل پیش بینی است منجر می گردد .
مرحله ۲ رشد روانی ـ اجتماعی : خودگردانی و اتکا به نفس در برابر شرم و شک
ـ دومین مرحله نظریه رشد روانی ـ اجتماعی اریکسون در دوران اولیه کودکی صورت می گیرد بر شکل گیری و رشد حس عمیق تری از کنترل شخصی در کودکان تمرکز دارد .
ـ اریکسون همانند فروید عقیده داشت که آموزش آداب دستشویی رفتن بخش حیاتی و ضروری این فرایند است اما استدلال اریکسون کاملا با فروید متفاوت بود اریکسون عقیده داشت که یادگیری کنترل کارکرد بدن به پیدایش حس کنترل و استقلال می انجامد .
ـ رویدادهای مهم دیگر در این مرحله شامل به دست آوردن کنترل بیشتر بر انتخاب غذا ، اسباب بازی و لباس است .
ـ کودکانی که این مرحله را با موفقیت پشت سر بگذارند احساس امنیت و اطمینان می کنند در غیر این صورت حس بی کفایتی و شک به خود در آنها باقی می ماند .
مرحله ۳ رشد روانی ـ اجتماعی : ابتکار در برابر گناه
ـ در خلال سال های قبل از مدرسه ، کودکان شروع به قدرت نمایی و اعمال کنترل بر دنیای خود از طریق برخی بازی ها و سایر تعاملات اجتماعی می کنند .
ـ کودکانی که این مرحله را با موفقیت بگذارنند حس توانایی شخصی و قابلیت رهبری دیگران را پیدا می کنند و آن هایی که در به دست آوردن این مهارتها ناکام می مانند حس گناه شک به خود و کمبود ابتکار در آنها باقی می ماند .
مرحله ۴ رشد روانی ـ اجتماعی : کوشایی در برابر حقارت :
ـ این مرحله سال های اول مدرسه ، تقریبا از ۵ سالگی تا ۱۱ سالگی را در بر می گیرد .
ـ کودکان از طریق تعاملات اجتماعی شروع به رشد حس غرور نسبت به دستاوردها و توانایی خود می کنند .
ـ کودکانی که توسط والدین یا معلمان تشویق و هدایت می شوند حس کفایت صلاحیت و اعتقاد به توانایی های خود در آنها به وجود می آید
ـ آنهایی که از سوی والدین ، معلمان یا هم سن و سال های خود به قدر کافی مورد تشویق قرار نمی گیرد به توانایی خود برای موفقیت شک خواهند کرد .
مرحله ۵ رشد روانی ـ اجتماعی : هویت در برابر گم گشتگی :
ـ در دوران نوجوانی ، کودکان به کشف استقلال خود می پردازند و به عبارت دیگر خود را حس می کنند .
ـ آن هایی که از طریق کاوش های شخصی تشویق و پشتیبانی مناسبی دریافت کنند این مرحله را با حس استقلال و کنترل و نیز حسی قوی نسبت به خود پشت سر می گذارند و کسانی که نسبت به باورها و تمایلات خود نامطمئن بمانند درباره خود و آینده نیز نامطمئن و گم گشته خواهند بود .
مرحله ۶ رشد روانی ـ اجتماعی : تعلق در برابر انزوا :
ـ در این مرحله دوران اولیه بزرگسالی یعنی زمانی که افراد به کشف روابط شخصی می پردازند را در بر می گیرد .
ـ اریکسون عقیده داشت که برقرار کردن روابط نزدیک و متعهدانه با دیگران ضرورت دارد کسانی که در این مرحله موفق باشند روابط مطمئن و متعهدانه ای را به وجود خواهند آورد .
ـ به یاد داشته باشید که هر مرحله بر پایه مهارت های یادگرفته شده در مراحل قبل بنا می شود اریکسون عقیده داشت که حس قوی هویت شخصی برای ایجاد روابط صمیمانه و همراه با تعلق خاطر اهمیت دارد مطالعات نشان داده اند که کسانی که حس ضعیفی نسبت به خود دارند در روابطشان نیز تمایل به تعهدپذیری کمتری دارند و بیشتر در معرض انزوای عاطفی تنهایی و افسردگی قرار دارند .
مرحله ۷ رشد روانی ـ اجتماعی : فعالیت در برابر رکود :
ـ در دوران بزرگسالی ما به ساختن زندگی خود ادامه می دهیم و تمرکزمان بر روی شغل و خانواده قرار دارد .
ـ کسانی که در این مرحله موفق باشند حس خواهند کرد که از طریق فعال بودن در خانه و اجتماع خود در کار جهان مشارکت دارند آنهایی که در به دست آوردن این مهارت ناموفق باشند حس غیرفعال بودن رکود و درگیر نبودن در کار دنیا را پیدا خواهند کرد .
مرحله ۸ رشد روانی ـ اجتماعی : یکپارچگی در برابر ناامیدی
ـ این مرحله مربوط به دوران کهنسالی است و بر بازتاب فعالیت های گذشته تمرکز دارد .
ـ آنهایی که در این مرحله ناموفق هستند حس خواهند کرد که زندگیشان تلف شده است و بر گذشته افسوس خواهند خورد .
در این حالت است که فرد با حس ناامیدی و ناخشنودی روبه رو خواهد شد .
ـ کسانی که از دستاوردهای گذشته خود در زندگی احساس غرور داشته باشند حس یکپارچگی درستی و تشخص خواهند کرد .
با موفقیت پشت سرگذاشتن این مرحله یعنی نگاه به گذشته با اندکی تاسف و احساس رضایت کلی . این افراد کسانی هستند که خردمندی به دست می آورند حتی در مواجهه با مرگ ( اریکسون،۱۹۶۸) .
دیدگاه لووینگر :
لووینگر[۱۰۳] (۱۹۸۵ ) در نظریه خود از اصطلاح تحول من استفاده کرده است این واژه در نظریه او بر عوامل درگیر در تحول شخصیت نظیر انگیزش قضاوت اخلاقی پیچیدگی شناختی و شیوه های درک خود و دیگری دلالت دارد اصطلاح من در روان تحلیل گری به گونه های مختلفی مورد استفاده قرار گرفته است ولی لووینگر آن را در معنای متفاوتی به کار می گیرد زیرا او بر خلاف نظر اشپیتز تحول من را فقط محدود به دوره اولیه زندگی نمی داند و برمن[۱۰۴] (۲۰۰۴ ) در این نظر که تحول من در یک فضای خالی از تعارض صورت می گیرد مخالف است به همین دلیل نظریه او در مورد من و تحول آن بیشتر با نظریه اریکسون قابل مقایسه می باشد ( کراگر[۱۰۵] ۱۹۹۷ ، لووینگر[۱۰۶] ،۱۹۸۵ به نقل از کراگر ۱۹۹۷ ).
شکل ۴-۱۰ الف، طیف FTIR مربوط به VLLP-1
شکل ۴-۱۰ ب، طیف FTIR مربوط به VLLP-2
شکل ۴-۱۰ ج، طیف FTIR مربوط به VLLP-3
شکل ۴-۱۰ د، طیف FTIR مربوط به VLLP-4
۴-۸ بررسی خواص ضد اکسایشی پلیساکارید هفتکول
فعالیت بیولوژیک پلیساکارید به چند عامل بستگی دارد. برخی از این فاکتورها ترکیب شیمیایی، وزن مولکولی، نوع ساختار و روش استخراج میباشند (منگ و همکاران، ۲۰۱۵).
ارتباط شدیدی بین توانایی مهار رادیکال آزاد و ترکیب مونوساکاریدی پلیساکارید وجود دارد (دا، ۲۰۱۴؛ سان، ۲۰۱۴؛ منگ، ۲۰۱۵). مونوساکاریدها در پلیساکارید عوامل کاهشی پرقدرتی هستند و میتوانند تأمین کننده هیدروژن لازم برای ترکیب با رادیکال آزاد و تشکیل یک ترکیب پایدار باشند (سان، ۲۰۱۴). در این راستا منگ (۲۰۱۵) اثر حضور مونوساکاریدهای مختلف را به این صورت شرح داد که محتوای مانوز ارتباط شدیدی با فعالیت آنتیاکسیدانی دارد، این در حالی است که حضور گلوکز ارتباطی معنیدار و معکوس بر خاصیت آنتیاکسیدانی نشان داده است. همچنین منگ (۲۰۱۵) تأثیر حضور گالاکتوز را غیر معنیدار گزارش کرد. پژوهشگران عامل مؤثر دیگر بر خاصیت آنتیاکسیدانی را وزن مولکولی پلیساکارید میدانند به طوری که با کاهش آن، افزایش اثر آنتیاکسیدانی دیده می شود (شنگ[۱۵۷]، ۲۰۱۴). این در حالی است که منگ (۲۰۱۵) نتایج متفاوتی به دست آورده است. از سویی دیگر سان (۲۰۱۴) و لیو (۲۰۱۵) محتوای اورونیک اسید بیشتر در ساختار پلیساکارید را از عوامل مؤثر بر افزایش خاصیت آنتیاکسیدانی دانسته اند. همچنین لازم به ذکر است، پلیساکارید خام به دلیل دارا بودن مقادیری پروتئین، ترکیبات پلیفنولی و مواد معدنی در ساختمان خود، دارای خاصیت آنتیاکسیدانی بیشتری نسبت به پلیساکارید خالص میباشد (لیو، ۲۰۱۵).
۴-۸-۱ بررسی نتایج آزمون قدرت مهار رادیکال هیدروکسیل توسط پلیساکارید هفتکول
رادیکال هیدروکسیل یکی از واکنشپذیرترین رادیکالهای آزاد است که با تمام ماکرومولکولها در سلولهای زنده واکنش میدهد (زیانگ، ۲۰۱۴). سه مکانیزم انتقال الکترون (·OH + R → OH−+ R+)، جذب هیدروژن (RH + ·OH → R· + H2O) و اتصال به حلقه آروماتیک (·OH + R = R → HO-R-R·) برای مهار رادیکال هیدروکسیل پیشنهاد شده اند و پیش بینی می شود که کربوهیدراتها، رادیکالهای آزاد را از طریق انتقال هیدروژن (آزاد کردن هیدروژن از (C-H، مهار می کنند (شنگ، ۲۰۱۴).
نمودار ۴-۴ مقایسه درصد مهار رادیکال هیدروکسیل توسط پلیساکارید خام (VLLP) و آسکوربیک اسید
در نمودار ۴-۴ شاهد مقایسه درصد مهار رادیکال هیدروکسیل توسط پلیساکارید خام هفتکول و اسید آسکوربیک (شاهد) میباشیم. در غلظت ۲ میلیگرم بر میلیلیتر درصد مهار رادیکال هیدروکسیل برای پلیساکارید خام و اسید آسکوربیک به ترتیب ۲۱% و ۸% میباشد. اما در فاصله غلظتهای ۳ تا ۵ میلیگرم بر میلیلیتر آسکوربیک اسید بر پلیساکارید غلبه کرده و در بیش از این غلظت شاهد افزایش محسوس قدرت مهار رادیکال هیدروکسیل توسط پلیساکارید میباشیم به طوری که در غلظت mg/ml10 درصد مهار رادیکال هیدروکسیل توسط پلیساکارید ۹۵% و برای آسکوربیک اسید ۷۷% میباشد.
در جدول ۴-۵ مقایسه ای میان درصد رادیکالهای هیدروکسیل و DPPHمهار شده توسط فراکسیونهای خالص شده پلیساکارید صورت گرفت. همان طور که در جدول ۴-۵ دیده می شود با افزایش غلظت پلیساکارید، شاهد افزایش درصد مهار رادیکال هیدروکسیل هستیم و این افزایش در تمام فراکسیونهای پلیساکارید هفتکول قابل مشاهده است. این نتیجه با نتایج به دست آمده با دیگر پژوهشها همخوانی دارد (دا، ۲۰۱۴؛ سان، ۲۰۱۴؛ زیانگ، ۲۰۱۴؛ منگ، ۲۰۱۵ و لیو، ۲۰۱۵). تنها در VLLP-1 بین غلظتهای ۱۶ و ۲۰ میلیگرم بر میلیلیتر شاهد روند آرام کاهش میباشیم که میتوان آن را به اثر معکوس غلظت بر خاصیت آنتیاکسیدانی در برخی آنتیاکسیدانها و تبدیل آنها به پراکسیدان نسبت داد (کرکو و فریرا ، ۲۰۱۳).
در غلظت mg/ml 4، درصد مهار رادیکال هیدروکسیل برای VLLP-1، VLLP-2، VLLP-3، VLLP-4 به ترتیب ۶/۱۰، ۶/۱۱، ۶/۲۱ و ۷/۱۵ درصد میباشد. همانگونه که در نمودار ۴-۵ مشاهده می شود VLLP-3 پتانسیل بالاتری در مهار رادیکال هیدروکسیل دارد.
نمودار ۴-۵ مقایسه درصد مهار رادیکال هیدروکسیل توسط فراکسیونهای VLLP
با توجه به اینکه بر اساس آنالیز طیف FTIR به نظر میرسد محتوای اورونیک اسید هر ۴ فراکسیون پلیساکارید هفتکول یکسان باشد و با توجه به سطوح زیر پیک کروماتوگرامهای حاصل، بیشترین قند شرکت کننده در VLLP-3، گالاکتوز بوده و فاقد قند مانوز میباشد، بنابراین این نتیجه با گزارش منگ و همکاران (۲۰۱۵) مبنی بر اثر حضور مانوز بر افزایش قدرت مهار رادیکال آزاد مطابقت ندارد.
۴-۸-۲ بررسی نتایج آزمون قدرت مهار رادیکال DPPH توسط پلیساکارید هفتکول
رادیکال DPPH یک رادیکال پایدار نیتروژن محور است که جذب مشخصه آن در طول موج ۵۱۷ نانومتر صورت میگیرد (شنگ، ۲۰۱۴). در این مورد نیز با افزایش غلظت، شاهد افزایش قدرت مهار رادیکالهای آزاد میباشیم. در نمودار ۴-۶ مقایسه ای میان درصد مهار رادیکال DPPH توسط پلیساکارید خام و آنتیاکسیدان BHT (شاهد) صورت گرفته است. در غلظت کم، پلیساکارید خام نسبت به BHT قدرت بیشتری در مهار رادیکال DPPH نشان داده است (در غلظت mg/ml 2 درصد مهار رادیکال DPPH توسط پلیساکارید خام و BHT به ترتیب ۲۴% و ۱۳% به دست آمد). اما با افزایش غلظت، توانایی BHT نسبت به پلیساکارید در مهار رادیکال DPPH افزایش یافت.
نمودار ۴-۶ مقایسه درصد مهار رادیکال DPPH توسط VLLP خام و BHT
نمودار ۴-۷ مقایسه درصد مهار رادیکال DPPH توسط فراکسیونهای VLLP
در غلظت mg/ml 4، درصد مهار رادیکال DPPH برای VLLP-1، VLLP-2، VLLP-3، VLLP-4 به ترتیب
۸/۱۲، ۷/۲۲، ۹/۲۴ و ۸/۱۰ درصد میباشد. در غلظت mg/ml 8 درصد مهار رادیکال DPPH برای VLLP-
جدول ۴-۵ خاصیت ضداکسایشی VLLP-1، VLLP-2، VLLP-3، VLLP-4
مهار رادیکال DPPH (%) | مهار رادیکال هیدروکسیل (%) |
غلظت (mg/ml) |
نوع پلیساکارید |
eBC33/1± ۸/۱۲ | cC8/0± ۶/۱۰ | ۴ | VLLP-1 |
dC56/1± ۷/۲۴ | bB56/1± ۵/۲۱ | ۸ | |
cC55/1± ۸/۴۵ | aB55/1± ۵/۷۳ | ۱۲ | |
bC68/1± ۷/۵۴ |