اجتماع اسلامی که افراد آن به عنوان برادران ایمانی با یکدیگر ارتباط داشته باشند، با نگاه انسانی و الهی به هم می نگرند، و بجاست که روابطی بر اساس مسائل فقهی و اخلاقی در محدوه عقل و شرع داشته باشند.
با نگاهی سطحی به جوامع اسلامی ،عکس مطلب فوق مشاهده می شود. روابط محرم و نا محرم،مجالس عروسی، روابط تجاری و معاملاتی در بازارها و شرکت ها،ضوابط اخلاقی و قانونی در ادارات، وضع تعلیم و تربیت در خانواده ها و مدارس(ابتدایی ، متوسطه و عالی)وضع حکومت ها و روابط زمامداران با رعیّت و مردم و…..مطابق با شرع انور نیست!البته موارد نادری در برخی مردم متدیّن وجود دارد که این کافی برای تشکیل اجتماع اسلامی و انسانی نیست.
علِت چیست؟
۱-غالب مسلمانان اطلاعی از آداب فردی و اجتماعی و نیز اخلاق اسلامی ندارند.
۲- ظهور دنیا گرایی و تجمّل گرایی حاکم بر زمامداران أمر، در غالب کشورهای اسلامی مردم را به جانب سستی در مذهب کشانده است.
۳- وجود روحانیون درباری در نظام های طاغوتی که توجیه گر نظام ظلم و روش های غلط و جاه طلبانه قشر سلطه گر هستند مانعی عظیم در شناخت اسلام ناب و تقویت ایمان مردم است.
۴- گسترش فساد و بی بند و باری
۵- غلبه تجربه گرایی و ایمان به محسوسات بر ایمان به غیب، عاملی دیگر در جهت نادیده گرفتن روابط ایمانی است.
۶- سودا گرایی حاکم بر روح مردم، روابط اخلاقی را به صورت روابط تجاری و سوداگری در آورده است.
عوامل فوق علّت وضع نابسامان کنونی در میان مسلمانان ،اجتماعات و روابط آنهاست و ریشه اصلی و اساسی را باید در جای دیگر جست و جو کرد وآن ،نفوذ بیگانگان در ممالک اسلامی و تأثیر آنها در أمور فرهنگی، اقتصادی،سیاسی و روابط اجتماعی می باشد.با اینکه قرآن به مسلمانان دستور می دهدکه:مؤمنین نباید کافرین را به دوستی و یاوری بگیرندو آنها را برخودشان ولایت ، نفوذ و سلطه دهند.(آل عمران/۲۸) و مبادا کمتر اعتمادی به ظالم نمایند.(هود/۱۱۳)
مسلمانان علی رغم این دستور، دست استعمار بیگانگان را در میان خود باز گذاشته اند،تا آنگونه که بخواهند،امور جامعه را به نفع خود دگرگون کنند. اگر مسلمانان بخواهند ظرف وجودخویش و اجتماع خویش را جایگاه ایمان، راستی و درستی قرار دهند و روابط انسانی و اسلامی بر اساس ایمان و تقوا با هم داشته باشند،چاره ای ندارندجز اینکه دست پلید دغلبازان و هواپرستان غربی و شرقی را از میانشان قطع کنند و به این ندای قرآن گوش فرا دهند که می فرماید: یا ایُّها الَذینَ آمَنوُا اُدخُلُو فِی السِّلمِ کَافَهً وَلا تَتََّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبیِن؛ای اهل ایمان!همه متّفقا نسبت به اوامر خدا در مقام تسلیم برآیید و از وساوس شیطان پیروی نکنید که او همانا شما را دشمنی آشکار است.(بقره/۲۰۸)
جامعه اسلامی ایران که امروز تحت نظارت ولایت فقیه اداره می شود،کارگزاران و مردمش باید با شناخت صحیح همه اقشار و گروه ها در جامعه،حیات انسانی به وجود آورند تا به حیات طیّبه اخروی نیز نائل شوند.مَن عَمِلَ صَالِحاً مِن ذکَرٍ أو أُُنثیَ وَ هُو مُؤمِنٌ فَلنُحیِیَِّنَهُ حَیاهً طَیِّبَهً؛کسی که از مرد و زن مؤمن عمل صالح انجام دهد، به او حیات طیّبه و زندگانی خوش می دهیم.»(نحل/۹۷)
۲-۱۷-اسلام و زندگی اجتماعی
دین مقدّس اسلام برای زندگی اجتماعی بشر اهمیّت خاصّی قائل شده است.اصولاً ما در اسلام چیزی به عنوان عزلت وگوشه نشینی نداریم(اگرچه در حاشیه برای افرادی خاص آن هم در شرایط خاصّی وجود دارد.)
اسلام به عنوان یک برنامه عمومی با گوشه گیری و کنار گرفتن از جامعه مخالف است.لذا علاوه بر تأکید بر اجتماعی بودن و گریز از گوشه گیری وتنهایی ، مسئولیّت های سنگین اجتماعی بر دوش مسلمانان گذاشته ودستورات أکید اجتماعی متوجّه آنان گردیده است تا آنجا که گفته شده:«مَن أصبَحَ ولَم یَهتَمَّ بِأمُورِ المُسلِمینَ فَلیسَ بِمُسلِ؛مسلمان نیست کسی که صبح از خواب بر خیزد و نسبت به امور مسلمانان بی اعتنا باشد.(اصول کافی-ج۲ ،ص۱۶۳)
نیاز هر فرد به دیگری فقط در نیازهای مادّی خلاصه نمی شود بلکه انسانها فطرتاً به گونه ای خلق شده اند که روح آنها به یکدیگر متمایل وعلاقه مند است«بشر خود را نیازمند به داشتن نوعی ارتباط با دیگران می بیند به طوری که بدون ارتباط با دیگران قادر به ادامه حیات به شکل مطلوب نیست.حکایت جعفربن جُعفی گویای این مطلب است ،جعفر یکی از ارادتمندان اهل بیت علیه السّلام می باشد،وی نزد امام باقر علیه السّلام شرفیاب شد و سؤال کرد:یابن رسول الله گاه بی آنکه سبب را بدانم یا مصیبتی برایم پیش آید دچار غم و اندوه می شوم وچنان متأثّر می گردم که زن و فرزند و دوستانم آثار آن را در چهره ام مشاهده می کنند؛ علّت چیست؟امام باقر علیه السّلام فرمود:ای جعفر خداوند تبارک وتعالی همه برادران ایمانی را از یک روح و از یک ریشه آفریده است وآنها را نسبت به هم برادر گردانیده واز جهت روحی و معنوی چنان ارتباطی نیرو مند در میانشان ایجاد نموده که هر گاه یکی از آنان در شهری غمگین شود ، برادران دیگرش در اثر ناراحتی او در هر جا که باشند، دچار غم و اندوه می شوند.این روایت حاکی از آن است که مؤمنان و مسلمانان آنقدر به هم نزدیکند که حتّی حالات روحی و روانی دوستان خود را درک می کنند.»(آثار شهید مطهری،۱۳۸۲:ص۴۸)
۲- ۱۸-اسلام و دوستی:در هیچ مکتبی به اندازه اسلام به دوستی و محبّت و صلح وصفا در زندگی و داشتن جامعه ای همراه با مودّت و برادری سفارش نشده است . این تنها مکتب انسان ساز است که پایه و استوانه دین و دینداری را محبّت قرار داده است و دوستی و ارادت را یک ضرورت اجتماعی دانسته به گونه ای که در حدیث شریف آمده است: غریب کسی است که دوستان شایسته ای نداشته باشد ودر روایات فراوانی دوستی را بر خویشاوندی باهمه اهمیّتش مقدّم دانسته است.
در این قبیل احادیث نه تنها ضرورت و اهمیّت دوستی گوشزد شده بلکه با ایجاد انگیزه های جذّاب دنیوی و اخروی ،مسلمانان به داشتن رفیقان لایق و شایسته ترغیب و تشویق می شوند از میان احادیث و روایات فراوانی که در این خصوص داریم به دلیل اهمیّت موضوع و به عنوان تبرّک و کسب فیض از آستان عترت شریف یک روایت را به عنوان نمونه ذکر می کنیم.
قال علی (ع) «أعجَزُ النَّاسِ مَن عَجَزَعَن اِکتسَابِ الاِخوان ِوَ أَعجَزُ مِنهُ مَن ضَیَّعَ مَن ظفِرَ بِه مِنهُم؛عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست عاجز باشد و از اوعاجز تر کسی است که دوستان به دست آورده را از دست بدهد.»(نهج البلاغه، حکمت۱۲)
۲-۱۹-روابط اجتماعی ازدیدگاه اسلام، قرآن وحدیث
آنچه موجب زندگی اجتماعی می شود؛ وجود نیازهایی است که به طور فطری و غریزی در نفس گذاشته شده است. این نیازها به دو دستۀ کلّی «مادّی و معنوی» تقسیم می شوند؛ ارضای غریزۀ جنسی از قسم اوّل و از قسم دوم ارضای عواطف است.
«امام صادق (ع) پس از آنکه مردم را به حضور در اجتماعات و ارتباط حسنه با مردم و … سفارش و تشویق می کردند چنین فرمودند: «إنّ أحدً لا یَستَغنیُ عَنِ النّاسِ حَیاتُهُ وَ النّاس لابُدَ لِبَعضِهِم مِن بَـعض؛ به راستی، هیچ فردی در زندگی اش از مردم بی نیاز نیست و مردم ناچارند که برخی با برخی دیگر مراوده داشته باشند (تا نیازهایشان مرتفع شود).» (وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۳۹۹).
«آن گاه که ابوعبیده در محضر امام صادق علیه السّلام دعا کرد که: خدایا روزیهای مرا در دست های مردم و بندگانت قرار مده؛ امام (ع) فرمودند: خدای متعال چنین چیزی را نخواسته و قرار نداده است؛ «إلّا أن یَجعَلُ اَرزاقَ العِبادِ بَعضَهُم مِن بَعض» جز اینکه روزی های برخی را در دست بعضی دیگر قرار داده است .»(تحف العقول، ص ۳۷۹).
خدا را بخوان که روزی تو را در دست بندگانی قرار دهد که سعادتمند هستند نه در دست بندگانی که موجب بدبختی هستند. هر چند عامل نیاز به زندگی اجتماعی، امری تکوینی است؛ ولی اجتماعی زندگی کردن و در رابطه با مردم بودن، أمری اختیاری بوده و از دیدگاه اسلام، از ارزش اخلاقی مثبت برخوردار است چنانکه آن را تأیید کرده و از کناره گیری و رهبانیت شدیداً منع کرده است. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عثمان بن مظعون فرمودند:
«یَا عُثمانُ إنَّ اللهَ تَبارَک و تَعالَی لَم یَکتُب عَلَینا الرُّهبانِیهَ إنّما رُهبانته أُمَّتی الجَهاد فِی سَبیلِ اللهِ»
«ای عثمان! همانا خدای تبارک و تعالی رهبانیت و گوشه نشینی را، برای ما نپسندیده است؛ رهبانیت امّت من، جهاد در راه خداست.» (بحارالانوار، ص ۱۵، ج ۷۳).
شرط اصلی در پیوند فرد با اجتماع این است که شخص، معاشرتی نیکو با اجتماع داشته باشد؛ معاشرت نیکو این است که رابطه او با مردم به خاطر امور مادّی و بهره های دنیوی نباشد؛ بلکه جامعه را چون خانواده خویش بپندارد. رابطه انسان و اجتماع، از مسائل فرعی بسیاری برخوردار است که هر کدام احتیاج به بابی جداگانه و بحثی مستقل دارد؛ رابطه پدر با فرزندانش، با همسرش؛ زن با مرد؛ محرم با نامحرم؛ دو دوست با یکدیگر؛ رئیس با مرئوس؛ مرئوس با رئیس؛ معلّم با دانش آموز و برعکس؛ رهبر با رعیّت و مردم؛ مردم و رعیّت با دولت، عالم با جاهل و برعکس؛ رابطه با کافر، مرتد، منافق، مجرم، بیمار روانی، بیمار جسمی و … از جمله روابط اجتماعی هستند که به لحاظ قضاوت آنها با یکدیگر، هر کدام در بابی خاص باید مورد بررسی دقیق قرار گرفته؛ و علاوه بر نکات اخلاقی، به نکات حقوقی و فقهی آنها نیز توجّه شود. به هر حال، اصل «عدالت» اقتضا می کند، رابطه خاص و مناسب با هر فرد و گروه با توجّه به شرایط روحی و احیاناً مادّی حاکم بر او باشد و به حکم آیه ۹۰ از سوره نحل به دنبال اصل عدالت، باید به اصل «احسان» نیز توجّه داشته باشیم و رابطه با اطرافیان را بر اساس آن دو تنظیم کنیم.
از جمله مسائل اساسی که انسان در رابطه با اجتماع اطرافیانش باید رعایت کند؛ مسأله «تقدّم معنویت بر مادیّت» است. آنچه در وجود انسان اصل است حقیقت و بعد معنوی اوست و برای اینکه اجتماع، جایگاه خوبی برای رشد معنوی انسان باشد؛ باید مسائل معنوی بر مسائل مادّی غلبه داشته و در همه جا مسائل معنوی مقدّم بر مسائل مادّی باشد.
«فَعَاشِرِ الخَلقَ ِلله» برای خدا با خلق خدا معاشرت داشته باش «طُوبَی لِلمُتَحابِینَ مِنَ الله» سعادت و برکت برای آنانی است که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند.» (بحارالانوار، ص ۳۹۲، ج ۱۷).
اگر جوامع امروز درآتش کینه، تزویر، حق کشی،خودمحوری، عدم ا عتماد و … می سوزند و روابط انسانها با یکدیگر بر اساس سودجویی و منافع فردی یا گروهی است؛ بدان جهت است که حاکمیت اصل معنوی نادیده گرفته شده و محبّت ها و معاشرت ها برای خدا نیست؛ و لذا عدالت، احسان، تعاون، پیوند انسانی و … بی معنا و بی مفهوم گشته است.
انسان موجودی است که نیازمند روابط اجتماعی است و بدون حضور در اجتماع، هیچ گاه از عهده پاسخ گویی به نیازهای متنوّع زندگی خویش بر نمی آید. طبیعی است که پذیرفتن هر محیط و اجتماعی به معنای متعهد شدن نسبت به شرایط و مقرّرات ویژه آن محیط است. زندگی اجتماعی نیز بر محور اصول، آداب، روابط و قوانینی تنظیم شده است. اسلام نیز به عنوان دینی که پاسخگوی نیازهای ضروری روحی و جسمی انسانها در تمام عصرها و مکان هاست نه تنها روابط سازنده اجتماعی را مورد تأیید قرار داده و امضا کرده است بلکه با پایه گذاری برخی از اصول در روابط اجتماعی اهمیّت آنها را به جامعه ایمانی گوشزد می کند.
از آیات کریمه قرآن استفاده می شودکه اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرینش او پی ریزی شده است. در سوره مبارکه حجرات آیه ۱۳ می فرماید: «یَا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعلَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلیمٌ خبیرٌ» ای مردم! شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملّت ها و قبیله ها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را باز شناسید نه اینکه به این وسیله بر یکدیگر تفاخر کنید. همانا گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. دراین آیه کریمه، ضمن یک دستور اخلاقی به فلسفه اجتماعی آفرینش خاصّ انسان، اشاره می کند به این بیان که انسان به گونه ای آفریده شده که به صورت گروه های مختلف ملّی و قبیله ای درآمده است، با انتساب به ملّیت ها و قبیله ها، بازشناسی یکدیگر که شرط قطعی زندگی اجتماعی است صورت می گیرد، یعنی اگر این انتساب ها که از جهتی وجه اشتراک افراد و ازجهتی وجه افتراق افراد است نبود، بازشناسی ناممکن بود و در نتیجه زندگی اجتماعی که بر اساس روابط انسانها با یکدیگر است، امکان پذیر نبود.
خداوند در مورد کنترل چشم ها در روابط اجتماعی و پرهیز از زمینه سازی برای گناه در سوره نور آیات ۳۰ و ۳۱ می فرماید: «به مؤمنان بگو چشم های خود را از نگاه هوس آلود فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت جز آن مقدار که نمایان است آشکار ننمایند و اطراف روسری خود را بر سینه خود افکنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدرشوهرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیششان یا بردگانشان (خدمتکاران زن) یا افراد سفیه که تمایل به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی و مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانشان دانسته شود و صدای خلخال که بر پا دارند به گوش رسد و همگی به سوی خدا باز گردید و توبه کنید ای مؤمنان تا رستگار شوید.»
راجع به پرهیز از آسیب پذیر کردن روابط سالم اجتماعی در سوره حجرات آیه ۱۱ می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! نبایدگروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی، زنان دیگر را شایدآنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان، نام کفرآمیز بگذارد و آنها که توبه کنند ظالم و ستمگرند.»
یعنی انسان با ایمان و جامعه ایمانی باید از هر کاری که حاکمیت دوستی و صمیمیت و اعتماد متقابل را از بین می برد یا آسیب پذیر می کند با جدّیت پرهیز کند و در صورت گرفتاری به این ناپاکی روحی از آن توبه کند تا عنایت الهی و رحمت بی کران حق مجدّداً شامل حال آنها شود.
در سوره مبارکه زخرف آیه۳۲ می فرماید«أهُم یَقسِمُونَ رَحمَه رَبَّکَ؟ نحنُ قَسَمنَا بَینَهُم مَعیشَتَهُم فِی الحَیوهِ الدُّنیا وَ رَفَعنَا بَعضَهُم فوقَ بَعضٍ دَرجاتٍ لِیتَّخِذَ بَعضُهُم بَعضاً سُخرِیَّا و رَحمَتُ رَبِّکَ خیرٌ مِمَّا یَجمَعُون؛آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟(آیا کار خلقت به آنها واگذار شده که هر چه را به هر که خواهند بدهند و از هر که نخواهند باز گیرند؟)ما مایه های معیشت و وسایل زندگی(امکانات و استعدادها را میان آنها در زندگی دنیا تقسیم کردیم برخی را بر برخی دیگر از نظر امکانات و استعدادها درجات برتری دادیم تا به این وسیله،و به صورت متقابل ،برخی برخی دیگر را مسخّر خود قرار دهند همانا رحمت پروردگارت (موهبت نبوّت) از آنچه اینها گرد می آورند بهتر است.
به طور خلاصه می توانیم بگوییم مفاد آیه کریمه این است که انسانها از نظر امکانات و استعدادها به صورت یکسان آفریده نشدند که اگر چنین آفریده شده بودند،هر کس همان را داشت که دیگری دارد و همان را فاقد بود که دیگری فاقد بود و طبعاً نیاز متقابل و پیوند ی و خدمت متقابلی در کار نبود.
«خداوند، انسانها را از نظراستعدادها،امکانات جسمی،روحی،عقلی وعاطفی مختلف و متفاوت آفریده است، بعضی رادر بعضی از مواهب بر بعضی دیگر به درجاتی برتری داده است و احیاناً آن بعض دیگر را بر این بعض، در بعضی دیگر از مواهب برتری داده است به این وسیله همه را بالطبع نیازمند و مایل پیوستن به هم قرار داده و به این وسیله زمینه زندگی و به هم پیوستن اجتماعی را فراهم نموده است. این آیه کریمه نیز دلالت دارد بر اینکه زندگی اجتماعی انسان أمری طبیعی است نه صر فاً قراردادی و انتخابی و نه اضطراری و تحمیلی.
محورهایی که در موضوع مؤمن و روابط اجتماعی از دیدگاه قرآن مطرح است عبارتند از:
*مؤمن و التزام به آداب در مجالس عمومی
*مؤمن ،تعاون و همکاری بر نیکی و تقوا
*مؤمن و کنترل چشم ها در روابط اجتماعی پرهیز از زمینه سازی برای گناه
*مؤمن و تلاش برای وحدت،پرهیز از تفرقه،أمر به معروف و نهی از منکر
*مؤمن و پرهیز از ناهماهنگی در گفتار و رفتار
*مؤمن و پرهیز از آسیب پذیر کردن روابط سالم اجتماعی
منابع پایان نامه در مورد بررسی روابط اجتماعی در آثار سعدی و ...