۲-۲-۳- کودتای سوم اسفند :
این کودتا در تاریخ معاصر ایران اهمیت ویژه ای دارد در اینجا هدف ما بررسی و چگونگی وقوع این حرکت نیست بلکه انعکاس آن در شعراین دوره مورد بررسی قرار می گیرد. در این مورد تنها به ذکرهمین نکته اکتفا می گردد که در آغاز این حرکت نام سیدضیاالدین به عنوان شخصیت سیاسی کودتا، برجسته تراز نام رضاخان بود و سرایندگان بیشتر به نام او حساسیت نشان می دادند.
سیدضیا که نقش منجی ایران را بازی می کرد، در آغازوزارت خود بسیاری از شخصیت ها ورجال نامی ایران را زندانی نمود از میان شخصیّت های سیاسی قوام السلطنه و از میان ادبا بهار و فرخی یزدی از برجسته ترین افراد زندانی شده بودند، این حرکت سیدضیاء بسیاری از شخصیت ها و شاعران را فریب داد به گونه ای که حتی عده ای اورا نیز مدح کردند، در این میان ملک الشعرابهار یکی از شاعرانی است که کودتا و سیدضیاء برای او بسیار ناخوشایند بود. به خصوص این که از همان ابتدا به وسیله او زندانی هم شد، بهار که مخالف افکار و مشی سیاسی سیدضیاء بود قصیده(هیجان روح) را در زندان سرود :
ای خامه دوتا شو و به خط مگذر ای فکر، دگر به هیچ ره مگرای |
و ی نامه دژم شو وزهم بر در و ی وهم دگربه هیچ سو مگذر |
در این قصیده طولانی، بهار بعد از شکایت از اوضاع زمانه، به ذکر کین توزی به مردمان دانشور و بیان ظلم و ستم کودتا گران از این حرکت و سران آن اظهار یأس و نا امیدی می کند و زبان به اعتراض می گشاید :
نه زور رضات می کند یاری گیرند و زرت به سخره بستانند وانگه به کلاتت اندر اندازند |
نه نور ضیات می شود رهبر آنان که توشان همی کنی تسخر آنجا که عقاب افکند شهپر (بهار، ۱۳۸۷ : صص۲۷۹-۲۸۱) |
در این میان تنها بهار نبود که فریب مردان سیاسی و نظامی کودتا را نخورد ، فرخی نیز همچنان با اشعارش به رسواگری می پرداخت، وی در غزلی مخالفت خود را با سید ضیاء و کابینه اش چنین ابراز می کند :
با آنکه گشت((قبطی)) گیتی غریق((نیل)) کابینه ها عموم، سیاه است زآنکه هیچ ای شیخ! از حصیر، فریبم مده به زرق مالک، غریق نعمت و جاه و جلال و قدر |
در مصر ما ((فراعنه)) فرمانروا هنوز کابینه سفید ندیدیم ما هنوز کاید زبوریای تو، بوی ریا هنوز زارع، اسیر زحمت و رنج و بلا هنوز |
(مسرت،۱۳۸۴: ۱۲۰)
نکته قابل ذکر در این دوره حمایت برخی از شاعران از کابینه سیدضیا است، مثلا عارف و میرزاده عشقی کابینه سیدضیاء را مدح گفتند به نظر می رسد که حرکت های عوام فریبانه سیدضیاء آنها را کاملا” تحت تاثیر قرار داده بود که حتی برخی از آنها بعد از سقوط کابینه، مدام خواستار بازگشت سیدضیاء بودند((میرزاده عشقی در هنگام کودتا جوانی بیست و هفت ساله بود که نه چون بهار مرد منطق و سیاست بود نه چون عارف اهل عمل و حضور در صحنه ها و نه چون فرخی کوشنده ایدئولوژی امّا از همه این خصلت ها، سایه ای در شخصیت او هست)) (سپانلو،۱۳۶۹ : ۱۹۱).
بی تجربگی سیاسی و سادگی عشقی باعث شده بود تا جریان های روز کشور را به خوبی درک نکند و از مسائل پشت پرده سیاست آگاهی نداشته باشد((عشقی در زمانه ای چپ و راست خود را شناخت که دادو ستدهای سیاسی در بالاترین سطوح حکومت روح ایمان و اعتماد را در جامعه ی ایرانی کشته بود)) (همان :۱۹۴ ) به خاطر همین بی تجربگی است که کابینه سیدضیاء را ناجی ایران می دانست و در قصیده((سایه یزدان)) به مدح او پرداخت: