جامعه شناسی
ویلیام گود
نقش نهاد خانواده در پرورش شخصیت و رفتار فرد و تاثیرش بر کیفیت زندگی
جامعه شناسی
گیدنز
انتخاب آگاهانه افراد در مورد کیفیت زندگی
جامعه شناسی
هومنز
نقش مبادلات اجتماعی بر کیفیت زندگی
جامعه شناسی
ریچارد کوینی
تاثیر تضاد اجتماعی و تضاد طبقاتی بر کیفیت زندگی
واژهی کیفیت در لاتین (Qual) به معنی چیزی و چه و Quality به مفهوم چگونگی آمده و Qol از منظر واژگانی به معنی چگونگی زندگی و دربرگیرنده تفاوتهای آن است که برای هر فرد، ویژه و یگانه، و متفاوت با دیگران است(کرد زنگنه، ۱۳۸۵).
بر طبق گفته «فینویک، ناگلیر و برون (۱۹۶۶)»، کیفیت زندگی مفهومی اجتماعی است و خود معنایی واقعی ندارد بلکه صرفاً افراد به آن معنا میبخشند. براساس برداشت کامپ و همکاران، مفهوم کیفیت زندگی به طور عمیقی از تفکر مرتبط با سلامت نشأت میگیرد و دیدگاه واحدی درباره علت آن وجود ندارد(کامپ و همکاران[۶۱]، ۲۰۰۳). براساس دیدگاه پال، کیفیت زندگی به عنوان معیاری برای سنجش میزان برآوره شدن نیازهای روحی- روانی و مادی جامعه تعریف گردیده و در این زمینه از کیفیت زندگی روستایی نیز به مفهوم چگونگی شرایط و وضعیت زندگی خانوادههای روستایی یاد شده است(پال[۶۲] و کامر[۶۳]،۲۰۰۵).
با توجه به آنچه که ذکر گردید، میتوان گفت که در زمان حاضر اتفاق نظر چندانی در زمینه مفهوم کیفیت زندگی وجود ندارد، ولی اگر مشترکات این تعاریف مد نظر قرار گیرد، در آن صورت میتوان گفت که کیفیت زندگی عبارت است از شرایط بهتر زندگی که در آن توازن، هماهنگی، مطلوبیت و برابری عادلانه نهادینه شده یا زمینههای لازم برای زندگی همراه با سلامت، امنیت، آسایش، آرامش، نشاط، خلاقیت و زیبایی پدید آمده باشد(یوسفی:۱۳۸۱).
به سخن دیگر، به رغم اختلاف نظرهایی که در تعریف کیفیت زندگی وجود دارد، اما توافقی ادراکی نیز در بین متخصصان به چشم میخورد که بر مبنای آن بیشتر آنها کیفیت زندگی را مشتمل بر ابعاد مثبت و مفهومی چند بعدی میدانند. آنچه که در این ادراک مسلم به نظر میرسد، این است که تمامی مطالعات کیفیت زندگی تحت دو سرفصل شاخصهای عینی و شاخصهای ذهنی صورت میگیرند (آلن[۶۴]، وگت[۶۵] و کوردز[۶۶]، ۲۰۰۲). بنابراین یکی از مشخصات اصلی و بنیادین کیفیت زندگی، چندبعدی بودن آن است (کرد زنگنه، ۱۳۸۵).
بیشتر محققان و صاحبنظران این حوزه معتقدند که کیفیت زندگی دارای ابعاد فیزیکی، اجتماعی، روان شناختی، محیطی و اقتصادی است. در بعد فیزیکی، پرسشهای مربوط به ابعاد جسمانی انسان- شامل، قدرت، انرژی و توانایی انجام فعالیت های روزمره- و خود مراقبتی و همچنین علائم بیماری مانند درد، مورد تفسیر و سنجش قرار میگیرند. در بعد اجتماعی، احساس بهتر بودن و کیفیت ارتباطات افراد با خانواده، دوستان، همکاران و اجتماع تبیین میشود. این در صورتی است که در بعد روانشناختی بیشتر نشانههای روانی شامل اضطراب، افسردگی، ترس و میزان محرومیت نسبی سنجیده می شود. در بعد محیطی، کیفیت محیط پیرامون زندگی بشر برای زیست مورد واکاوی قرار میگیرد؛ و در بعد اقتصادی مؤلفههایی چون میزان رضایت از درآمد، نوع شغل و یا رضایت شغلی ارزیابی میشوند(دهداری، ۱۳۸۱).
به نظر میرسد که هم سو با «ناگلیر»، که در سال ۱۹۹۶ تعدادی فرض مرتبط با کیفیت زندگی را به عنوان اصول راهنما برای روند مطالعه مسائل کیفیت زندگی به شرحی که در ادامه می آید میتوان به مقدمه کیفیت زندگی که تحقیق نیز آن را مبنا قرار داده است، نزدیک شد. فرضهای یاد شده، اینها هستند:
۱-کیفیت زندگی مفهومی چند بعدی است؛
۲- هر فرد ماهیتی زیستی، اجتماعی و روانی دارد که در تعامل مستمر با محیط اوست؛
۳- کیفیت زندگی برخاسته از پیچیدگی کنش متقابل شخص با محیط است؛
۴- ابعاد کیفیت زندگی همراه با توانایی یا عدم توانایی مردم، برای همه یکسان است؛ و
۵- اگرچه ابعاد اساسی کیفیت زندگی برای همگان یکسان است اما کیفیت زندگی با درجات مختلف در افراد گوناگون متفاوت است (آیو[۶۷]،۲۰۰۵).
دو رویکرد کاملاً مجزا در تحقیقات کیفیت زندگی وجود دارد که هر کدام از این رویکردها به شیوه متفاوت و در تقابل با یکدیگر به مقوله کیفیت زندگی می کنند. این دو رویکرد را بطور کلی رویکرد اسکاندیناوی در مقابل رویکرد آمریکایی را شامل می شود.
۱- رویکرد اسکاندیناوی: این رویکرد در کشورهای اروپایی دنبال می شود و توسط جان درینوسکی و ریچارد تیتموس شکل گرفته است. بر مبنای آن به شرایط عینی زندگی و تعیین کنندههای مرتبط با آنها تأکید شده و ارضای نیازهای اولیه و عینی افراد را بیشتر مورد تأکید دارند.
۲- رویکرد آمریکایی: بیشتر تحقیقاتی که در این رویکرد انجام شده، محققان بیشتر به تجارب ذهنی افراد در زندگی توجه کرده و بر معرفهای ذهنی تأکید کرده اند. از تأثیرگذاران این رویکرد میتوان به روانشناسی اجتماعی توماس اش
اره نمود. کمپل به عنوان یکی از طرفداران این دیدگاه معتقد است که شهروندان خود بهترین قضاوت کنندگان در خصوص موقعیت زندگی خود میباشند. به طور کلی در این رویکرد رضایتمندی و خوشبختی به عنوان معرف اصلی سنجش به کار برده می شود. به عبارت دیگر توجه به وجه ذهنی در تحقیقات آمریکایی در مقابل تحقیقات کیفیت زندگی در کشورهای اروپایی بسیار مورد توجه بوده است(فرخی، ۱۳۸۶).
تحصیل کامل از کیفیت زندگی نیازمند بررسی ذهنی- درونی و عینی- بیرونی مؤثر بر رضایت است و تکیه صرف بر نظریهای خاص تبین کاملی از رضایت را ارائه نمیکند.
در این پژوهش برای سنجش و ارزیابی کیفیت زندگی (متغیر وابسته) از یک پرسشنامه ترکیبی، مرکب از سبک زندگی فرهنگی و چهارچوب مفهومی و پرسشنامهای که سازمان بهداشت جهانی تهیه کرده است.
با توجه به مطالب عنوان شده فرضیههای زیر ارائه شده است:
کیفیت زندگی و ابعاد آن براساس منطقه محل سکونت (فضای زیست) افراد متفاوت است.
کیفیت زندگی و ابعاد آن در گروه های سنی مختلف متفاوت است.
کیفیت زندگی و ابعاد آن بر اساس میزان تحصیلات متفاوت است.
کیفیت زندگی و ابعاد آن براساس نوع شغل افراد متفاوت است.
کیفیت زندگی و ابعاد آن در زنان با مردان متفاوت است.
بین سبک زندگی و مؤلفههای آن با کیفیت زندگی رابطه وجود دارد.
بین اعتماد اجتماعی و کیفیت زندگی رابطه وجود دارد.
بین کیفیت زندگی و پایگاه اجتماعی رابطه وجود دارد.
مدل نظری تحقیق