زمان
زمینه
شرایط مداخلهگر
- فرهنگ آمادهخوری
- ضعف آگاهی مردم
- فقدان امکانات و روابط اعتمادآمیز
راهبردها
-توسعه اعتماد و همبستگی
- توسعۀ فرهنگی
-مشارکت اجتماعی
-رشدامنیتاجتماعی
-اعتماد به سیستمها، نهادها و سازمانها
-نزدیک کردن انسانها به همدیگر
-بالارفتن مشارکت اجتماعی و اقتصادی
- شناخت نیازها و پتانسیلها
-ایجاد تفاهم و حس هم کاریی
پیامدها
نمودار ۴-۵ مدل پارادایمیپدیده « تنبلی، بی خیالی و بدبینی مردم»
پدیده
۴-۲-۲-۴ پدیده «تنبلی، بیخیالی و بدبینی»
مقوله مهم دیگری که در این تحقیق به آن رسیدیم پدیده «تنبلی، بیخیالی و بدبینی » است. این پدیده بیانگر حالتی است که بین مردم یک جامعه با دولت و نهادهای دولتی پیوندهای محکمی وجود نداشته باشد. روابط اجتماعی اعتمادآمیز با اطمینان خاطر در جامعه فراهم نشده باشد. هنگامیکه دولت در جامعه نسبت به نهادها و تشکلهای مدنی بدبین باشد و فکر کند که این نهادها محل توطئه چینی برخلاف دولت هستند نمیتوان انتظار داشت که در آن جامعه مردم از حالت بی خیالی و بدبینی خارج شوند. از طرفی دیگر اگر در جامعهای امکانات و تجهزات مناسب جهت حضور فعال مردم درصحنه اجتماعی مهیا نباشد یا جامعه حلقههای حضور اجتماعی مردم را تنگ کند حالت تنبلی در مردم زیاد میشود. بی خیالی به حالتی گفته میشود که مردم خیالشان راحت باشد که امورات آنها انجام میگیرد و نیاز به حضور آنها نیست یا اینکه به این نتیجه برسندکه حضور یافتنشان با حضور نیافتنشان فرقی ندارد. این عامل باعث میشود که مردم بیشتر به حالت تنبلی خو بگیرند. چلبی[۸۶] معتقد است که « در رابطه با شکاف و فاصله بین دولت و مردم ما از نظر تاریخی مشکل داشتیم. این یک نوع بدبینی است. مردم به دولت و دولت به مردم. ما باید در بحث توسعۀ اجتماعی به بحث نظم اجتماعی توجه بکنیم. چه سیستم و چه کسانی که در رأس قرار دارند باید رابطه نزدیکی با مردم برقرار کنند. اگر فاصله ایجاد بشود و یا بخواهیم به طور دستوری و سیاستی این کار را بکنیم اعتبار آن پایین است. باید اجتماعی باشد. باید روابط اجتماعی در جامعه باشد. نظم ما از نظر تاریخی نظم اجتماعی نبود. ما دارای نظم سیاسی و از بالا بودیم. این نوع نظم شکنندگی مزمن دارد. در خانواده هم همین طور است. اگر اقتدار اخلاقی و اجتماعی باشد نیاز به کنترل نداریم». به هر میزان که حالت پدیده « تنبلی، بی خیالی و بدبینی » در مردم بیشتر شود مشارکت اجتماعی مردم کم رنگ تر میشود و از طرف دیگر بر تمرکزگرایی در جامعه افزوده میشود.
در به وجود آمدن پدیده « تنبلی، بی خیالی و بدبینی » شرایط علّی متعددی تأثیرگذار هستند. اولین علت « تصدی گری دولتی » است. به عبارت دیگر دولت در تمام زمینهها از برنامهریزی و تصمیمگیری گرفته تا نظارت و ارزیابی حضور دارد. این عامل مانعی اساسی هم در توقف توسعۀ اجتماعی است و هم میتواند باعث تنبلی و بی خیالی بیشتر مردم باشد زیرا دولت در تمام حوزهها وجود دارد. به عبارت دیگر در جامعه ما مسائل اجتماعی قبل از این که مسئله مردم باشند مسئله دولت هستند. مردم ما منتظر هستند که دولت یا کارگزاران دولتی همه کارها را انجام دهند. اکبری[۸۷] میگوید « توسعه با سرنوشت مردم ما گره نخورده است چون این اتفاق نیفتاده است مردم وارد صحنه نمیشوند . آنها میگویند وظیفه دولت است که این کار را بکند. مثلاً آشغال در خیابان میریزیم بعد میگوییم وظیفه شهرداری است که آن را تمیز کند». همچنین خانیکی[۸۸] اعتقاد دارد که « گویا برنامههای توسعه فقط برنامههای دولتی هستند. گویا اگر دولت خودش را با توسعه وفق بدهد جامعه هم توسعه پیدا میکند. در حالی که واقعیت غیر از این است. وجود دولت توسعه یافته شرط لازم برای توسعه است نه شرط کافی. شرط کافی قوت و قدرت جامعۀ مدنی است. فهم دولتی از توسعه منجر به این کار میشود که گویا توسعه یک ضرورتی است که تنها با تمرکز دولتی پیش میرود در حالی که دولت قدرتمند بدون جامعه قدرتمند اصلاً نمیتواند شکل بگیرد. توانایی جامعه ذیل تقویت جامعۀ مدنی است».
عامل دیگر که در به وجودآوردن پدیده « تنبلی، بی خیالی و بدبینی » دخالت دارد « تبعیض و نابرابری » است. تبعیض جوانههای اعتماد اجتماعی و به تبع آن توسعۀ اجتماعی را میخشکاند. فلسفه توسعه احتماعی این است که با افزایش آگاهی مردم و وقوف دولتها باید نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، اجتماعی، دینی و قومی از جامعه برداشته شود. در این صورت تمام گروههای اجتماعی میتوانند در کنار یکدیگر برای اعتلای با هم تلاش و همفکری داشته باشند. تبعیض باعث واگرایی در جامعه میشود و مانع ایجاد میکند ولی اگر تبعیضها و نابرابریها از بین بروند میتوانیم احتمال موفقیت توسعۀ اجتماعی را افزایش بدهیم. تاریخ نشان داده هر زمان تبعیضها و نابرابریها بیشتر باشد توقف در برنامههای توسعهای بیشتر بود یا دست کم پیاده کردن آنها با مشکلات بیشتری همراه خواهد بود. راودراد[۸۹] اعتقاد دارد « مرزنشینان امکانات کمتری دارند. هرچه از پایتخت دورتر برویم به امکانات کمتری بر میخوریم. اگر توسعۀ فرهنگی به نحوی باشد که عدالت به طور واقعی توزیع شود این اجحاف نسبت به قومیتها کاهش پیدا میکند. ولی یک بعداین قومیتها مسائل رسانههای است. بحث بازنمایی قومیتها در رسانهها مهم است. اکثر فیلمها شهرنشین و پایتخت محور هستند. باید این نگرشها عوض شود تا همبستگی بین گروها در جامعه افزایش پیدا کند. »
علت سومیکه پدیده « تنبلی، بی خیالی و بدبینی » را تشدید میکند « نبود امنیت » در جامعه است. امنیت در تمام ابعاد فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و روانی سرمایه اجتماعی بسیار مهمی است که باید در جامعه برای مردم تأمین شود و اگر تأمین شود گام بسیار مهمی از یک طرف در زمینه رفع بدبینی و بی خیالی مردم و از طرف دیگر از آن جایی که شاخص اساسی در توسعۀ اجتماعی است میتواند در بسترسازی برای آن بسیار مهم باشد. اگر امنیت فراهم شود و مردم با امنیت خاطر برای برطرف کردن نیازهایشان تلاشکنند زمینه حضور ذهنی و روانی مردم در صحنههای اجتماعی را ایجاد کردیم. « مردم باید امنیت را ببینند، تا آن را مشاهده نکنند و سیگنالهای ثبات را نبینند وارد عمل نمیشوند مثلاً در بحث سرمایهگذاری چون مردم میخواهند پول خود را وسط بیاورند باید رگههای امنیت در جامعه را ببینند و البته حق دارند[۹۰]».
عامل علّی دیگر در این زمینه « احساس ناتوانی مردم » است. احساس ناتوانی به این اشاره دارد که مردم فکر میکنند برای فعالیت در صحنه اجتماعی تواناییهای لازم را ندارند. باید در جامعه مهارت عملی و نظری افراد و کنشگران اجتماعی را بالا ببریم تا از طریق توانمندسازی مردم زمینه حضور و مشارکت آنها را در عرصههای مختلف بالا ببریم. یکی از دلایل ایجاد احساس ناتوانی در مردم مفهوم آگاهی و وقوف است. ضعیف بودن و آگاهی اندک مردم باعث میشود از یک طرف آنها رغبت و انگیزه لازم برای مشارکت را نداشته باشند و از طرف دیگر موجب تشدید احساس ناتوانیآنها میشود. غفاری[۹۱] معتقداست که « توسعۀ اجتماعی نیازمند یک ذهنیت نسبت به مسئولیتپذیری و تعهد است که باید در بین همظکنشگران اجتماعی وجود داشته باشد یعنی سوای اینکه یک عزم حکومتی و دولتی را میطلبد نیازمند عزم ملی مبتنی بر همکاری در داخل و بین مردم هم هست. به همین خاطر میگویند توسعۀ اجتماعی محصول همافزایی بین آحاد و عوامل مختلف هم عوامل حاکمیتی و هم عوامل غیرحاکمیتی است ازاین حیث بدون توجه به زمینههای داخلی و منابع داخلی و تقویت و احیای این منابع نمیتوانیم به توسعۀ اجتماعی برسیم». توسعۀ اجتماعی یعنی « توانمندسازی، ارتقاء آگاهی و آموزشی و افزایش ظرفیتهای اجتماعی محلی و مدنی»[۹۲].
سه عامل مهم به عنوان شرایط مداخلهگر برای پدیده « تنبلی، بی خیالی و بدبینی » تأثیرگذار هستند. اولین عامل « فرهنگ آمادهخوری » است. «فرهنگ آمادهخوری» به این معناست که افراد، کنشگران و گروههای اجتماعی احساس نیازی به حضور اجتماعی خود نکنند بلکه منتظر باشند دولت یا نهادهای دولتی تمام کارها را برای آنها حل کند. این عامل بویژه هنگامیکه مردم مسائل توسعه را از خود ندانند بیشتر میشود. هرچقدر این فرهنگ بیشتر در وجود افراد نهادینه شود میزان « تنبلی، بیخیالی و بدبینی » هم بیشتر خواهد شد. جمشیدیها[۹۳] اعتقاد دارد که « مردم منتظر کمکهای یارانهای و کمیته امداد هستند. باید کاری کنیم که مردم بتوانند نیازهای خودشان را رفع کنند؛ این خود نوعی توسعه است. کاری کنیم که مردم منتظر کمیته امداد نباشند».
عامل علّی دیگر « ضعف آگاهی اجتماعی » در بین مردم است. امروزه آگاهی یکی از عوامل اساسی در تمام زمینههای اجتماعی است. برای هرکاری باید به میزانی از آگاهی تخصصی علاوه برآگاهی عمومیکه در همه زمینهها باید باشد رسیده باشیم. ضعف آگاهی به حالتی اطلاق میشود که کنشگران اجتماعی از ابعاد و ویژگیهای پدیدههای مختلف اجتماعی اطلاع و آگاهی کافی نداشته باشند. ضعف آگاهی میتواند مانعی پیچیده و پر هزینه برای توسعۀ اجتماعی باشد… هر چقدر آگاهی اجتماعی در بین مردم بیشتر شود حل مسائل اجتماعی آسانتر و اعتماد به نفس در توانا بودن برای حل آنها بالاتر میرود ولی اگر میزان آن پایین باشد توسعۀ اجتماعی به مشکل میخورد. یکی از عوامل مهم برای افزایش مشارکت اجتماعی بالا بردن میزان آگاهی در بین شهروندان است. « بحث آموزش بسیار مهم است. باید متناسب با سطح فهم طبقات اجتماعی پایین جامعه آموزش داشته باشیم »[۹۴].
عامل مداخلهگر سوم در پدیده « تنبلی، بی خیالی و بدبینی »، « فقدان روابط و امکانات اعتمادآمیز » در جامعه است. اعتماد اجتماعی یکی از مهمترین عوامل در بحث توسعۀ اجتماعی است. برای اینکه از حضور مردم و گروههای اجتماعی در حل مسائل و آسیبهای اجتماعی مطمئن شویم نیاز داریم که فرایندهای اعتمادآمیز را در جامعه پیاده کنیم. از طرف دیگر باید عواملی که باعث از بین بردن و به خطرانداختن اعتماد در جامعه میشوند را از بین ببریم. اعتماد پدیدهای ذهنی است یعنی امری نیست که آن را به مردم بدهیم بلکه باید شرایطی در جامعه فراهم شود و تغییر و تحولاتی اتفاق بیفتد تا بتوانیم امنیت خاطر مردم را بالا ببریم چلبی[۹۵] اظهار میکند که «در جامعه پیچیدهای مثل ما امکانات روابط اجتماعی اعتمادآمیز وجود ندارد. امکانات و گزینههایی که مردم بتوانند به جامعه وصل شوند باید در جامعه وجود داشته باشد».
برای پدیده «تنبلی، بیخیالی و بدبینی » راهبردهای متفاوتی وجود دارد که در این جا به سه مورد ازآنها اشاره میشود. اولین راهبرد « توسعه اعتماد و همبستگی » است. اگر در جامعهای اعتماد و همبستگی بالا باشد مردم در صحنه حاضر میشوند. حضور مردم در صحنه اجتماعی باعث میشود همبستگیهای اجتماعی در بین آنها تقویت شود. افزایش همبستگی اجتماعی به نوبه خود باعث میشودکه مردم احساس کنند حضور آنها در جامعه مفید و مورد نیاز است. وقتی مردم به این احساس برسند. تعهد و مسئولیتپذیری در بین آنها بالا میرود. افزایش تعهد و مسئولیتپذیری باعث میشود مردم از حالت تنبلی و بیخیالی فاصله بگیرند. اکبری[۹۶] بر این اعتقاد است که « امروزه شغلها و حرفهها در جامعه همبستگی اجتماعی ایجاد میکنند. معلم خوب درس میدهد، پلیس خوب نظم ایجاد میکند، قصاب… اینها چون به هم نیاز دارند با هم متحد میشوند». همچنین در زمینه اعتماد فیروزآبادی[۹۷] معتقد است که « اعتماد یکی از عناصر سرمایه اجتماعی است. بعد ذهنی مشارکت اعتماد است. یعنی افراد تا اعتماد نکنند مشارکت نمیکنند. اعتماد مثل دما سنج است. یکی از شاخصهای اصلی سلامت در اجتماع اعتمادسنج است. اعتماد فردی، نهادی، عمومی… و این یک بستر ذهنی است که از طریق آن ما میتوانیم تمام مشارکتها را فعال کنیم »
راهبرد دیگر در این زمینه مفهوم «توسعۀ فرهنگی» است. «توسعۀ فرهنگی» به حالتی اطلاق میشود که بین فرهنگهای قومی، زبانی و نژادی در جامعه تضاد و تعارض وجود نداشته باشد بلکه بین آنها مبادلات فرهنگی مسالمت آمیز وجود داشته باشد. البته نه تنها نیاز به وجود این حالت در درون یک جامعه لازم است بلکه باید بین فرهنگ یک ملت و ملتهای دیگر هم در جریان باشد. اگر این وضعیت بر روابط و تعاملات درون فرهنگی و برونفرهنگی کشورهای حاکم باشد «توسعۀ فرهنگی» به وجود میآید. تا هنگامیکه تنشها و تعارضات فرهنگی وجود داشته باشد نمیتوان انتظار توسعۀ اجتماعی و فرهنگی ریشهای و پایدار را داشته باشیم. از طرف دیگر هرچقدر مبادلات فرهنگی بیشتر، عمیق تر و در سطح گستردهتری باشد توسعۀ اجتماعی و فرهنگی از غنا و عمق بیشتری برخوردار خواهد بود. راودراد[۹۸] معتقد است «یکی از ریشههای توسعۀ پایدار توسعۀ فرهنگی است. اگر فرهنگ بالا برود توسعۀ پایدار هم افزایش پیدا میکند بنابراین وقتی فرهنگ و آگاهیهای عمومی بالا برود خود به خود ابعاد مختلف توسعه هم رشد پیدا میکند. توسعۀ فرهنگی ممکن است احساس رضایت درونی در افراد به وجود بیاورد. ممکن است کسی وضع مالی بدی داشته باشد اما چون در جامعهای با این خصوصیات زندگی میکند راضی باشد و به لحاظ فرهنگی راحت باشد»
راهبرد « افزایش مشارکت اجتماعی» آخرین راهبردی است که برای از بین بردن پدیده بدبینی بین مردم و دولت و همچنین ایجاد حس مسئولیتپذیری در مردم عنوان شده است. کنشگران مختلف اجتماعی از گروههای قومی و نژادی گرفته تا افراد مختلف دارای پتانسیلها و ظرفیتهایی هستند که از طریق مشارکت اجتماعی میتوانیم ضمن جلوگیری از به هدر رفتن این استعدادها از آنها برای رفتن به سمت توسعۀ اجتماعی و فرهنگی استفادههای لازم را ببریم. همراهی همه کنشگران اجتماعی میتواند از صرف هزینههای نابجا جلوگیری کند. « توسعۀ اجتماعی نیازمند هم افزایی است و هم افزایی در گرو استفاده از همه پتانسیلها است»[۹۹]. برای رسیدن به این همافزایی باید زمینه را جهت شکوفاسازی و ظهور همه پتانسیلها مهیا کنیم. باید زمینه را برای مشارکت اجتماعی همه گروهها و افراد آماده کنیم. غفاری[۱۰۰] اعتقاد دارد «این مشارکت نباید صوری باشد بلکه باید مشارکت واقعی باشد که به قدرت داشتن ختم شود. در عین حال این مشارکت باید در عرصههای مختلف تعریف بشود. ما هم مشارکت زنان را میخواهیم و هم میخواهیم بنیان خانواده حفظ بشود. اگر در حوزه خانواده دچار مسئله و مشکل باشیم نمیتوانیم صحبت از وجود توسعۀ اجتماعی بکنیم. تحقق توسعۀ اجتماعی خیلی آسان نیست و مستلزم این استکه نهادها، بخشها وکنشگران مختلف درجایگاه خودشان تعریف بشوند».
راهبردهایی که برای رهایی ازپدیده « تنبلی، بدبینی و بیخیالی مردم» آورده شده دارای پیامدهای زیر هستند. اولین پیامد این است که اعتماد به سیستمها، نهادها و سازمانها بالا میرود. اعتما به سیستم به وضعیتی اطلاق میشود که کنشگران اجتماعی زمینه دست یابی به امکانات و منابع مورد نیاز خود را در جامعه پیدا میکنند. اگر در جامعه بستر و امکان انجام دادن فعالیتهای آزادانه در چارچوبی قانونی وجود داشته باشد اعتماد کنشگران به سیستمها و نهادها بالا میرود. در غیراین صورت بدبینی مردم افزایش مییابد. پیامد دوم نزدیک کردن انسانها در تفکر و ایده مشترک به همدیگر است. اگر انسانها در جامعه به هم نزدیک و وابسته باشند همبستگی بین آنها افزایش مییابد. از طرف دیگر اعتماد و امکانات اعتمادآمیز هم میتواند انسانها را به هم نزدیککند. پیامد بعدی بالا رفتن مشارکت اجتماعی و اقتصادی در جامعه است. اگر ناامنی از بین برود و زمینه حضور مردم فراهم شود مشارکت اجتماعی هم افزایش پیدا میکند. پیامد دیگر شناخت نیازها و پتانسیلها است در حالتی که مردم بدبین هستند مشارکت نمیکنند. به تعبیری مقداری از پتانسیلهای جامعه بدون مصرف باقی میماند. باید با برنامهریزی مناسب نیازها را شناخت و پتانسیلها را بکارگرفت. آخرین پیامد ایجاد حس تفاهم و همکاری بین مردم و گروهها است. اگر عوامل و فاکتورهایی که مردم از طریق آنها به همدیگر در جامعه وصل میشوند وجود داشته باشد همکاری بین آنها افزایش پیدا میکند. اگر جامعه دارای آرمانهای مشترک و مورد قبول همه باشد در آن صورت است تفاهم اجتماعی هم بالا میرود.
- نبود نهادها
- فاصله بین دولت و مردم
- جامعه تمرکزگرا
- دلسردی وانزجار
- بی اعتنایی
شرایط علّی
میزان-شدت
زمان
زمینه
شرایط مداخلهگر
- نبود برنامه
-نقش رسانه ها
-فرایند وشیوه توسعه
راهبردها
-گسترش رسانه های خصوصی
- توسعه عدالت
- ارزیابی برنامهها
دانلود مطالب پژوهشی در مورد بررسی گفتمان های توسعۀ اجتماعی از منظر اعضای هیأت علمی ...