علاوه بر تناقض یاد شده، شکل استفادهی طالبان از تکنولوژی مدرن کاملاً گزینشی و ابزاری است و رهبران طالبان از این تکنیک برای حفظ قدرت خود استفاده میکردند؛ برای مثال، طالبان برای اداره امور و پیشبرد اهدافش به شکل منظم از سازمانهای مدرن، مانند وزارتخانهها، استفاده میکرد یا برای تبلیغهای فرهنگی خود از رادیو بهره میگرفت که در ادامه بیشتر به آن می پردازیم. همچنین، این گروه برای قدرتنماییهای عمومی مسلسلهایی را بر روی تویوتا تعبیه میکردند و در شهرها گشت میزدند. طالبان با تبدیل خیابانها و استادیومهای ورزشی به سیرکهایی برای نمایش تنبیه بدعتگذاران و بی دین ها( یعنی قطع عضو کردن آنها و یا سنگسار نمودنشان) تسلط خود بر بدن پیروان را نشان می دادند (کروز[۲۲۱]،۲۰۰۸: ۱۸).
نبود بینش و درک سیاسی طالبان مشکل عام و فراگیری بود که از رأس هرم تشکیلات تا قاعده را در بر میگرفت. رهبران طالبان بارها به این نکته اشاره میکردند که برای آنان آشنایی با مسائل جهانی و بین المللی اهمیت چندانی ندارد. بر این اساس، طبیعتاً وسایل ارتباط جمعی به عنوان ابزارهای ارتقای بینش سیاسی جامعه در این تفکر اهمیت و ضرورتی نداشت. یکی از کارگزاران وزارت خارجهی طالبان گزارش تعجب آوری را ارائه می کند. او میگوید به دیدار ملا حسن آخوند، معاون صدراعظم، رفتم و او را برآشفته دیدم. علت آشفتگی او استفاده از برگههای روزنامه های «هواد» و «انیس» (تنها روزنامه های دولتی که در سال های جنگ داخلی به چاپ میرسید) برای پختن کیک بود. وی گفت بعد از عید به قندهار میرود و با ملاعمر درباره ممنوعیت چاپ روزنامه ها گفتگو خواهد کرد. وی هم چنین گفت که من در زندگی حتی یک مقاله از روزنامهای را نخواندهام و به جای این که وقت خود را برای این کار ضایع کنم چند صفحه از قرآن مجید را می خوانم(مژده، ۱۳۸۲: ۵۰). با این حال، اگر رسانه ها میتوانستند در جهت اهدافشان به آنان کمک کنند، با برخوردی گزینشی از آن استفاده میکردند و این یکی از مصادیق عینی برخورد گزینشی طالبان با مدرنیته است.
طالبان از قوانین خاص خویش در زمینه اداره امور رسانهای تبعیت میکرد. آنها با رسانههای افغانستان خشونت بارترین رفتارها را داشته اند و پس از قدرت گرفتن علاوه برممنوع کردن فعالیت رسانهای به قلع و قمع فعالان این عرصه پرداختند. در همین راستا با به دست گرفتن حاکمیت در افغانستان در سال ۱۹۹۶، نام رادیو افغانستان را به رادیو «صدای شریعت» تغییر دادند. آنها پخش و نشر برنامه های موسیقی و گویندگان زن را قدغن کردند و در بیشتر موارد به نشر خبرهای شکست رقیبان و مدح و فرامین رسمی ملا محمد عمر (رهبر گروه طالبان) میپرداختند(رشید،۱۳۷۹: ۱۴۵) (مژده،۱۳۸۲: ۷۵-۷۳).
به نظر می آید توجه ویژه طالبان به عنصر رسانه بخشی از میراث و تعلیمات سران القاعده به این گروه است. تحت این تعلیمات طالبان با وجود نگاه ستیزهجویانهای که به همه پدیده های جهان مدرن دارند و بسیاری از دستاوردهای تکنولوژی را آلات شیطانی میدانستند اما در بهره گیری از لوازم ارتباطی و رسانهای دستی گشاده داشتند. به همین دلیل سخنگویان طالبان، بارها بر گسترش رادیو صدای شریعت تأکید ورزیدهاند و حتی بعد از حمله آمریکا به افغانستان به ایجاد ایستگاههای تازه رادیویی در ۱۹ آوریل ۲۰۰۵ در نزدیکی پایگاه سابق خود در جنوب افغانستان (قندهار)، مبادرت کرده بودند.
در یک تقسیم کار نانوشته طالبان اعلام مواضع سیاسی و بین المللی خود را به رسانههای پرنفوذ عربی مانند الجزیره و العربیه سپردهاند و از رادیو و رسانههای محلی اغلب برای ترویج عقاید خویش و یا جذب نیروهای تازه بهره میگرفتند. طبق اظهارات سخنگویان طالبان محتوای برنامه های رادیو صدای شریعت را آهنگ های طالبی (ترانه های بدون موسیقی)، قرآن و اخبار مربوط به طالبان تشکیل می دهد(آنتون،۲۰۰۸: ۱۴۰-۱۳۸).
رادیو صدای شریعت به وسیله و ابزار اصلی طالبان برای جذب جوانان و نوجوانان ناراضی و فقیر افغانستان و پاکستان برای جنگهای انتحاری تبدیل شده است. حتی شیوخ و بزرگان مدارسی که طالبان از آن برخاستهاند دائم برای طلاب خویش برنامه های این رادیو را پخش می کنند. در این برنامه ها افغانها به شورش علیه دولت حامد کرزای، تشویق می شوند(مژده،۱۳۸۲: ۹۱).
شبه نظامیان طالبان که در دوران حکومتشان به ۹۰ درصد افغانستان اجازه ندادند تصویری از هیچ موجود زندهای را در رسانه ها ببینند. بعد از حملهی آمریکا و روی کار آمدن دولت کرزای، کلیپها و قطعاتی از فعالیتهایشان را بیشتر به شکل حملات انتحاری، بمبگذاری کنار جادهای و ماشینهای بمبگذاری شده علیه نیروهای امنیتی افغانستان به نمایش میگذاشتند. طالبان که برای بازیافت قدرت از دست رفتهی خود در افغانستان با دولت مرکزی و نیروهای ناتو میجنگند، برای ارتباط با طرفداران خود و یارگیری، به اینترنت و شبکه های مختلف آن از جمله توئیتر روی آوردهاند و با انتشار فیلمها و درج پیامهایی در توئیتر، سعی در گسترش ایدههای خود درباره به اصطلاح «جهاد جهانی» و ترویج آن دارند(تارزی[۲۲۲]،۲۰۰۸: ۲۸۶) .
موسسه ممری ویژه تروریسم و شورشهای جهانی اخیراً، در گزارشی فاش کرد دستگاههای اطلاعاتی کشورهای مالزی، سنگاپور و آمریکا طی سالهای اخیر موفق شده اند به وب سایت گروه طالبان نفوذ و آن را هک کنند، اما این وب سایت بعد از چند روز دوباره فعالیت های خود را از سر میگیرد. براساس گزارش این موسسه، امارت اسلامی افغانستان (نام رژیم برکنار شده طالبان افغانستان) سازمانی بزرگ به رهبری ملامحمد عمر است، که او را امیر همه «مبارزان» سراسر جهان معرفی کرده است. گفته می شود این وب سایت چندزبانهی طالبان، که از جمله نسخههای فارسی، انگلیسی، عربی و پشتو دارد، مخاطبان زیادی از سراسر جهان را به خود جذب کرده و اخیراً طالبان برای ارتباط با اعضای خود به فیسبوک، گوگل، توئیتر، یوتیوب و گوگل پلاس نیز روی آورده است. در وب سایت طالبان همچنین اسامی سایتهایی دیده می شود که در راستای اهداف و استراتژی طالبان فعالیت می کنند. این سایتها که عمدتاً تبلیغاتی محسوب میشوند، هرگونه حمله شبه نظامیان طالبان به نیروهای ناتو بویژه آمریکایی را بلافاصله منتشر می کنند. این گروه همچنین برای جلب افکار عمومی، استودیویی را با نام «منبع الجهاد» هدایت می کند که فعالیتهای نظامی طالبان از جمله حملات انتحاری را به تصویر میکشد و آنها را روی وب سایتشان قرار می دهند(تور[۲۲۳]،۲۰۱۳) (اشنایدر[۲۲۴]،۲۰۱۳).
به نظر میرسد که برخورد گزینشی طالبان با مدرنیته در بخش تکنولوژیک آن است و رویکردشان در این گزینش کاملاً ابزار محور است. این گزینش بیشتر از بعد از آشنایی طالبان با القاعده آغاز شده است (تارزی،۲۰۰۸: ۲۷۹). آنها کمترین آشنایی را با پیشرفتهای علمی به شکل نظری داشتند، بسیاری از علمایی که طالبان از آنها پیروی میکردند به لحاظ علمی هم در زمینه علوم دینی و هم در علوم جدید به شدت بی سواد بودند. برای نمونه، مولوی محمد نعیم آخوندزاده از علمایی بود که بسیاری از دولتمردان طالبان در مسجد پل خشتی در حلقهی درس وی مینشستند. هر چند دیدگاه های وی در بسیاری موارد روشن بینانهتر از بسیاری از رهبران طالبان بود، همو حرکت زمین به دور خورشید را ادعای باطل میدانست و دلیل وی نیز این بود که « وقتی من هر هفته به خانهام در لوگر میروم خانه را سرجای خودش مییابم»( مژده،۱۳۸۲: ۱۸۱). این مسأله نه تنها بی اهمیتی علم مدرن را برای این افراد نشان میدهد، بلکه نشان دهنده جهل و ناتوانی آنان از فهم قوانین طبیعی است.
میتوان گفت گزینشی که طالبان انجام می دهند ترکیبی از عناصر متفاوتی است که آنان را تحت تأثیر قرار داده یا ازشان حمایت کرده است. این عناصر ممکن است منابع مالی اقتصادی باشد یا رویکردهای سیاسی. به نظر میرسد طیف وسیعی از عوامل، از مدارس دینی پاکستان گرفته تا فرماندهان مجاهدانی که علیه شوروی میجنگیدند، در وضعیت امروز طالبان نقش داشته اند: جنگجویان ملیشیایی که با روسها میجنگیدند یا در جنگهای داخلی شرکت میکردند، نظامیان پاکستان و مشاوران نظامی آنها، افسران اولیه پشتون که با کمونسیتها میجنگیدند، دولت عربستان سعودی و اسامه بن لادن و گروه القاعده.
۲ـ۳ـ۳ـ جهان بینی مبتنی بر دوگانه انگاری:
طالبان هویت سیاسی خود را بر دو جزء درونی و بیرونی استوار ساخت. جزء درونی هویت طالبان وجوه اشتراکی بود که آنان را به یکدیگر پیوند می داد. التزام به امارت اسلامی، پیروی از فرمانهای امیرالمؤمنین و بالاخره تطبیق شریعت از اجزای درونی هویت طالبان بود. اما طالبان، مانند بقیهی گروه های بنیادگرا، خود را بر اساس غیریتسازی داخلی و خارجی متمایز می کرد. غیر و دیگران نزد طالبان در عرصه خارجی الحاد،کفر و جهان خارج از اسلام است و در عرصه داخلی نیروهای شر و فاسد. شر و فساد در نظر طالبان رهبران و فرماندهان حزبهای جهادی بودند که به دلیل درگیر شدن درجنگهای قدرت، جامعه را به فساد کشانده و باعث دوری مردم از شریعت اسلامی شده بودند(میلتون،۲۰۰۵: ۱۴۵).
طالبان با طبقه بندی سهگانه از احزاب جهادی به غیریتسازی روی آورد: دستهی نخست احزاب همکار و همسو با طالبان بوده و آنان را مورد پشتیبانی قرار میدادند، مانند حزب حرکت اسلامی مولوی نبی محمدی و حزب اسلامی یونس خالص. آنان خود را برادران طالبان میخواندند و زیرچتر حمایت طالبان از مشارکت و سهیم شدن در حکومت آیندهی افغانستان برخوردار میشدند. دستهی دوم احزابی بودند که یا اعضا و رهبرانشان واجد اوصاف اخلاقی و دینداری نبودند، ولی در برابر طالبان نیز صف آرایی نمیکردند. آنها جزء حلقهی طالبان به شمار نمیآمدند و صلاحیت سهیم شدن در ادارهی اسلامی طالبان را نداشتند، زیرا در امارت اسلامی طالبان مهمترین شرط دینداری و التزام به شریعت اسلامی است. حزبهایی چون محاذ ملی اسلامی سید احمد گیلانی و جبههی نجات اسلامی صبغه الله مجددی در این طبقه جای میگیرند. آنان میتوانند همانند مردمان عادی به زندگی خود ادامه دهند، بی آن که سهمی از قدرت سیاسی داشته باشند. دستهی سوم حزبهایی را در بر میگیرد که در برابر طالبان میجنگیدند. حزبهایی چون جمعیت اسلامی ربانی، حزب اسلامی حکمتیار و هم چنین حزبهای شیعی در این طبقه جای میگیرند. موضع طالبان در قبال دستهی سوم ادامه جنگ و به محاکمه کشاندن سران و فرماندهان آنان بود. ملامحمدعمر، رهبر طالبان، پس از تصرف کابل توسط طالبان در ۳/۱۰/۱۹۹۶ آشکارا اعلام کرد که با « آنانی که کشور را ویران نمودند و مردم را کشتند، هرگز تفاهم نخواهیم کرد، و تکلیف آنان مانند نجیب خواهد بود.» (نجیب الله آخرین رئیس جمهور دست نشاندهی شوروی در کابل بود که پس از انتقال قدرت به مجاهدین در بهار ۱۹۹۰ به نمایندگی سازمان ملل متحد در کابل پناهنده شد و در سال ۱۹۹۴ با حملهی طالبان و سقوط کابل به وسیله این گروه اعدام شد.)(شهرانی[۲۲۵]،۲۰۰۸: ۱۸۰-۱۷۵)
هر چند طالبان الحاد و کفر در خارج دایرهی خویش و شر و فساد در داخل را غیر به حساب می آورد، از منظر ایدئولوژیک این غیریتسازی به منبع واحدی ارجاع داده می شود و آن مخالفت با اسلام و شریعت اسلامی است. دنیای غرب و الحاد مارکسیسم به دلیل ضدیت با شریعت اسلامی غیر و رقیب اصلی طالبان به شمار می آید، بنابراین اموری مانند حقوق بشر، حقوق زن و حقوق شهروندی، که در گفتمان غربی به کار گرفته می شود، در تناقض جدی با تفکر طالبان قرار دارد و به عنوان رقیب نفی می شود. نمونه این غیریتسازی خارجی را حتی در دستگاه دیپلماسی طالبان میتوان مشاهده کرد. مسأله مواد مخدر و کشت خشخاش از محورهای جدلبرانگیز غرب و طالبان بود. نمایندهی یکی از کشورهای اروپایی آشکارا از طالبان میخواهد که مسأله مواد مخدر را که مشکلی جدی بر سر راه رابطه افغانستان و اروپا است حل کنند. در مورد درخواست مذاکره از طرف اروپا و روسیه در این زمینه امارات اسلامی طالبان با این استدلال که اروپا و روسیه همانند آمریکا دولت کفر و الحاد اند به مذاکره جواب منفی داد. (ریزهک،۲۰۰۸: ۱۹۶-۱۹۳)
طالبان بر این عقیده راسخاند که دشمن آنان دشمن اسلام است، زیرا طالبان برای اسلام کار می کند، پس مخالفان طالبان مخالف اسلام اند. به این صورت، طالبان به نفی هرگونه تفسیر متفاوت از خود نسبت به اسلام روی می آورد و مخالفان سیاسی خود را بر مبنای مطلقانگاری ایدئولوژیک، مخالفان اسلام جلوه میدهد.
نکتهی مهم دیگر در غیریتسازی طالبان، ضدیت با حزبهای شیعی و پیروان این دین است. رویکرد انحصاری و مطلقانگارانهی طالبان موجب می شود که آنان هر گونه تفسیر مغایر با برداشت خود از شریعت را برنتابند و به عنوان غیر و رقیب به نفی آن بپردازند. پیش از به قدرت رسیدن طالبان، مولوی خالص، از طرفداران آیندهی طالبان، با حضور سیاسی شیعیان در دولت ربانی مخالفت کرده بود و بعد از به قدرت رسیدن طالبان این ایده با پشتوانهی سیاسی نیز همراه شد.
۲ـ۳ـ۴ـ مطلقانگاری و خطاناپذیری:
طالبان از نظر فقهی پیرو دین حنفی است و عمل خود را به زعم خویش، مطابق با سنت رسول و صحابه می دانند. ملا امیرخان متقی وزیر فرهنگ طالبان می گفت: « دولت اسلامی طالبان هر چه را در شرع الهی و قرآن کریم موعظه کرده، عملی ساخته و هر قدمی که دولت اسلامی برداشته مطابق قانون شرع بوده است.» ( مارسدن، ۱۳۷۹، ص۹۷)
یکی از پیچیدگیهای اساسی در بینش طالبان روح تعبدگرایی و قداست بخش نسبت به دستاوردهای کلامی و فقهی پیشینیان است. طالبان، دوران صدر اسلام و میانه را دوره طلایی و مصون از هر نوع خطا تلقی می کنند و راجع به تفاسیر و تأویلهای دینی این دوره اعتقاد جزمگرایانه دارند. اجتهاد و استنباط تازه، در این مکتب جایگاهی ندارد و مردم عموماً موظف به پیروی بیچون و چرا از کلمات و گفتار علمای سلف هستند. برداشت صرفاً تقلیدگرایانهی آنها از دین سبب بدبینی و حتی دشمنیشان با الگوهای زندگی رایج در دنیای معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوی مطلوب نزد طالبان الگوی زندگی جوامع روستایی قرون اولیه اسلامی است و رفتار خشک و متحجرانهی آنان با زنان و نوع نگرششان نسبت به نقش اجتماعی و تربیتی زن در جامعه، ریشه در همین روح سلفیگری دارد که با ملزومات زندگی کنونی کاملاً بیگانه است(سولتانا،۲۰۰۹: ۱۰).
همچنین تفسیر آنان از مفاهیمی مانند «توحید و شرک» که بنیاد اندیشهی کلامی طالبان را تشکیل میدهد، در مغایرت با تفاسیر رایج آن مفاهیم در نزد سایر مکاتب اسلامی است. شاه ولی الله هندی، رهبر فکری بنیادگرای افراطی در شبه قاره، دایرهی توحید را تا آنجا تنگ می کند که حتی هر نوع استمساک ظاهری به وسایل دیگر را که در راستای قدرت الهی در نظر گرفته شده باشد شرک به شمار می آورد. از دیدگاه این روحانی هندی، نذرکردن برای ائمه و سوگند خوردن به اسامی آنان و نیز نامگذاری فرزندان به اسمهایی مانند عبدالشمس و غیره، از مصادیق شرک به شمار می آید. جلوههای همین نوع تفکر، در سران طالبان نیز مشهود است .
تفکر دینی طالبان و عملکرد آنها در این حوزه دارای مؤلفه ها و ویژگیهایی است که مهم ترین آنها عبارت اند از:
۲ـ۳ـ۴ـ۱ـ اصالت حرمت در مستحدثات
طالبان در مواجهه با امور جدید و مسائل مستحدثه، اصل را بر حرمت میگذارند و برای جواز هر امر جدیدی به دنبال نص خاص و جواز شرعی بودند و به این بهانه که امور جدید در زمان پیامبر اسلام و خلفای راشدین نبوده است، با همه آنها مخالفت کرده و برخورد خصمانه داشتند. این اندیشه فی نفسه اندیشه ای عقل گریز و توسعهگریز بود.
۲ـ۳ـ۴ـ۲ـ تاکید بر ظواهر شریعت
طالبان به محض استقرار سعی کردند که افغانستان را به ظاهر با برداشت خاص خود دینی کنند. از این رو، عنوان امارت اسلامی را به افغانستان اضافه کردند. تنها رادیوی افغانستان را صدای شریعت نام نهادند و به مردان و زنان دستور دادند که ضوابط اسلامی مورد نظر آنها را دقیق به اجرا گذارند و مردم را در صورت تخلف از ضوابط تهدید به مجازات نمودند. ملاعمر طی فرمانی به تمام مدیران ادارات اعلام کرد: «تمام مسئولین امارتی در داخل کشور مکلف اند کار مراجعینی که ریش های خود را خلاف طریقهی شرعی کوتاه کرده باشند، انجام ندهند تا در آینده تمام مردم ریش های خود را درست بگذارند.» (حاج بابایی،۱۳۸۲،۱۰۵-۱۰۲) سخن کسی که ریشش کوتاه تر از حد نصاب معمول بود قابل سمع نبود و اگر چنین شخصی مورد ظلم قرار می گرفت و به دنبال دادخواهی به وزارت عدلیه مراجعه میکرد «ملا نورالدین ترابی» وزیر عدلیه در ذیل نامهی وی به خاطر کوتاهی ریش، می نوشت عارض یک ماه بعد مراجعه نماید. این حکم به آن معنی بود که دادخواست فرد تا یک ماه قابل شنیدن (سمع) نیست. طالبان پوشیدن عمامه و دستار را از واجبات دین میدانستند و معتقد بودند که دستار از شعائر اسلامی است و تارک آن گناهکار است.
بسیاری از افراد سازمان امر بالمعروف نه تنها معلومات دینی در سطح لازم برای این کار را نداشتند، بلکه با جامعه و مردم نیز کاملاً بیگانه بودند. رئیس سازمان امر بالمعروف و نهی از منکر در مجلسی داستانی را حکایت کرد که تایید کننده همین موضوع است. وی گفت:« روزی جادهای را در نزدیک یک مسجد بستیم تا عابران را به نماز جماعت وادار سازیم. در این موقع یکی از افراد ما جلوی یک سیک را گرفت و به وی گفت: چرا به مسجد نمیروی؟ وی در جواب گفت: من سیک هستم! و نفر موظف امر بالمعروف در جواب گفت: سیک هستی، هر چه هستی به من مربوط نیست، مسلمان هستی و باید به مسجد بروی!!»
وزارت امر به معروف در طول پنج سال حکومت طالبان اجازه نداد که کار این وزارتخانه در چارچوب یک قانون منظم گردد. یک بار در مجلس وزرا بحث مقدماتی در این مورد صورت گرفت، ولی کار در همان آغاز به مخالفت وزیر امر به معروف مواجه گردید و به بن بست رسید. در این بحث مقدماتی این سئوال مطرح شد که آیا افراد مربوط امربه معروف حق دارند بدون حکم دادگاه و اجازهی صاحب خانه، مخفیانه و از راه دیوار وارد خانه های مردم شوند. اکثریت با استناد به واقعهای که در دوران خلافت عمر پیش آمده بود، با قاطعیت حکم کردند که مسئولین امر به معروف حق داخل شدن مخفیانه به خانههای مردم به بهانهی بازرسی را ندارند، ولی وزیر امر به معروف در جواب گفت:
«مردم صدر اسلام را با این عصر مقایسه نکنید. این مردم بسیار فاسد اند و اکثراً فساد در خانهها جریان دارد. مردم موسیقی میشنوند و در خانه ها تلویزیون و ویدیو دارند».
وجود نداشتن قانونی مدون که بتواند عملکرد این وزارتخانه را تنظیم نماید به مسئولین این وزارت این حق نامحدود را داده بود که هر از چندگاه با برگزاری جلسهای با رأی و تفسیر خود منکرات جدیدی را در جامعه کشف میکردند و افراد خود را به از بین بردن آنها مامور مینمودند. یک بار در جلسهای از ناروا بودن زیور آلات طلا برای مردان سخن گفته شد. فردای آن روز افراد امر به معروف در شهر به جان مردم افتادند و نه تنها انگشترهای طلا را از دست مردان بیرون آوردند و ضبط کردند، بلکه در مواردی ساعتهای گرانقیمت مردم را نیز از آنان گرفتند! بار دیگر در مورد این که چاپ تصاویر موجودات ذیروح به روی لباس جایز نیست، در شهر به جان مردم افتادند و چون چنین مواردی را کمتر یافتند، لباس های ساخته شده از چرم را بر تن مردم پاره کردند(مژده،۱۳۸۲: ۵۵-۵۳) (رشید،۱۳۷۹: ۶۲-۶۰) (خسروی،۱۳۸۵: ۷۸).
۲ـ۳ـ۴ـ۳ـ خشونت در اجرای احکام
یکی از مهمترین ویژگیهای طالبان که خشم جامعۀ جهانی را برانگیخت، خشونت در اجرای احکام توسط آنها بود. زندگی در افغانستان تحت سلطۀ طالبان بسیار سخت و مانند زندگی در یک پادگان نظامی بود.
خشونت و انعطافناپذیری دو ویژگی دیگر در شیوه سیاستمداری طالبان است که محصول فرهنگ سنتی پشتونها محسوب می شود. معمولاً فرهنگ قبایلی فرهنگی توأم با خشونت و انعطافناپذیری است. کینخواهی و انتقامجویی از اصول مهم در عرف پشتون والی است و مردم قبایل پشتون درکینخواهی به ویژه در کشور افغانستان و پاکستان شهرت دارند. ضرب المثلی معروف در افغانستان میگوید: «اگر پشتون پس از ۲۰ سال دست به انتقام بزند، فکر می کند که خیلی زود اقدام کرده است».
بنابر این، عامل مهم دیگری که بر طالبان برای اجرای احکام تاثیر داشته پشتون والی است. پشتون والی قانون زندگی مناطق پشتوهاست که میتوان آن را نوعی آیین نامه دانست. این قانون مثل گرفتن انتقام به وسیله ریختن خون حتی در بین پیروان مسلمان در میان آنها رواج دارد. هر چند این کار مخالف آیات قرآن است (مسلمان حق ریختن خون مسلمان دیگری را ندارد مگر این که گناهی از او سر زده باشد که سزای آن قتل (قصاص) است) و در قرآن توصیه می شود به جای قصاص خون بها به خانوادۀ قربانی پرداخت شود. پشتون والی همچنین به مهمان نوازی، شجاعت و شهامت، جوانمردی و دفاع از شرافت و به خصوص دفاع از شرافت زنان تاکید بسیاری دارد(سینو،۲۰۰۸: ۸۵-۷۶).
پشتون والی و قانون شریعت در بعضی از موارد با هم اختلاف دارند. برای مثال اثبات زنای محصنه، طبق قانون شریعت نیاز به وجود چهار شاهد عادل دارد، در حالی که در پشتون والی، وجود شایعهای برای اثبات قضیه کافی است؛ زیرا به نظر این قانون، شرافت خانواده بسیار مهمتر از رعایت وضعیت اخلاقی و دنیوی است. در جامعه پشتون زن حق ارث ندارد، در حالی که بر اساس قرآن زنان می توانند نصف مردان سهم ببرند(اکرم عارفی،۱۳۷۸: ۲۰۶).
همواره این اختلاف میان قانون پشتون والی و قانون اسلام مسأله ساز بوده است و عامل اختلاف بین عالمان دین و روسای قبایل می شود. علما که عاملین اصلی ترفیع اسلام به حساب می آیند، باید مردم را از تمایلات قبیلهای به سوی تقوا و فضیلت فرا قبیلهای و نژادی و ملی، سوق دهند. این مسأله باعث پیدایش درگیری و رقابت و همچنین تلاش برای کسب قدرت بین علما و رهبران قبیلهای که توسط ملاها (طالبان) حمایت میشوند، شده است. گاهی علما مردان مناطق قبیلهای را برای نبرد در یک جهاد فراخواندهاند و این کار را بدون توجه به نظر مقامها یا رهبران قبیلهای انجام میدادند و که این خود باعث بروز اختلافاتی میان رهبران قبایل و علمای طرفدار طالبان میشد(سینو،۲۰۰۸: ۸۶).
عامل کلیدی و مهم در فرهنگ پشتو این است که طرفداران قانون پشتو والی قبل از آن که عضوی از جامعه پشتو یا جامعه ملی باشند، باید به نظام ارزشی و دینی و مسائل غیرمادی اهمیت دهند. شاید بتوان نمونه ای از عقاید فوق را در تأکیدهای طالبان بر ارزشهای دینی دید. آنها به روشنی بر تبعیت از این ارزشها و حفظ و پیشبرد آنها بدون ملاحظهی مسائل مادی تأکید دارند.( مارسدن،۱۰۲-۱۰۱)
رفتار خشونت آمیز طالبان با مخالفان و مردمان تحت سلطهی خود، به ویژه مردمان هزاره و ازبک، ریشه در خصلت کینهجویی و انتقامگیری آنها از دشمنانشان دارد. همچنین این که جنبش طالبان با تاکید بر سیاست نظامیگری بررسی راههای مسالمتآمیز در مواجهه با مخالفان خود را مردود میشمارد، تا حدودی متأثر از این ایده است که نظامیگری سمبل قدرت و غیرت و شجاعت و مردانگی محسوب می شود ـ نکتهای که در سنت پشتونها جایگاه برجستهای دارد ـ و گفتگو و مذاکره نشانهی ترس و بزدلی و بی همتی و زانو زدن در برابر خصم دانسته می شود ـ که از نظر عرف پشتون والی عملی کاملاً ناپسند به شمار می آید (کروز،۲۰۰۸: ۲۵۸).
علاوه بر موارد نامبرده، نمونههای متعددی دیگری نیز در تفکر طالبان وجود دارد که متأثر از آداب و رسوم قبیلهای و ملی آنها بوده و تحت عنوان شریعت در مناطق تحت کنترل آنان به اجرا گذاشته می شود، مانند: بیگانهستیزی، مخالفت با نهادها و مقررات بین المللی، دشمنی با زندگی و مظاهر شهری و نیز مخالفت با نیروهای باقی مانده از رژیم کمونیستی سابق، تحت عنوان ننگ پشتونیسم (اکرم عارفی،۱۳۷۸: ۲۱۱).
۲ـ۳ـ۵ـ هزارهگرایی و موعودگرایی:
با توجه به نگاه کلاسیکی که در مورد ظهور مهدی در میان اهل سنت وجود دارد، در طالبان نیز میتوان علایم موعودگرایی را به همین شکل مشاهده کرد. مطابق با این دیدگاه، از منطقهای در آسیای مرکزی که در ادبیات قدیمی خوراسان (خراسان بزرگ) نامیده می شود سپاه عباسی، که از نسل خلفای عباسی است، قیام می کند و طبق احادیث موجود احتمالاً مهدی موعود از این سپاه خواهد بود. پیروان مهدی که در این سپاه قرار دارند با بیرقهای سیاه و موهای بلندشان شناسایی میشوند. این سپاه مناطق بین خراسان بزرگ و عراق را تصرف می کند و تمام مخالفان خود را شکست میدهد. البته این ادبیات و روایتها به این شکل در کتابهای روایی اهل سنت نیامده است و بیشتر گرتهبرداری از یک رویکرد موعودگرا است (فیلیو[۲۲۶]، ۲۰۱۱: ۱۸۷).
در روایت دیگری که از این پیشروی وجود دارد این پرچمداران سیاه از خراسان با تصرف ایران به سمت سوریه میروند و نهایتاً اورشلیم را فتح و پایتخت موعود را آن جا بنا می کنند. این روایت را اولین بار یک فلسطینی با نام عبدالله عزام مطرح کرد. این فرد برای مبارزه و کارشکنی در کار اسراییل ابتدا به اردن و بعد به افغانستان در زمان اشغال شوروی مهاجرت کرد. یکی از فعالیتهای عزام در افغانستان تلاش برای عمومی کردن جهاد و جلو انداختن افغانستان در این آیندهی موعودگرایانه بود که به آزادی فلسطین از دست اسرائیل منجر میشد. او در کتاب خود با عنوان «از کابل تا اورشلیم» رهایی و آزادی کابل را پیش شرط آزادی اورشلیم میدانست(کوک،۲۰۰۵: ۱۷۳).
با این که عزام در سال ۱۹۸۹ ترور شد و نتوانست رهایی افغانستان از دست کمونیستها را ببیند، تفکر او به خوبی بر رهبران مسلمان آینده در افغانستان اثر گذاشت. به نظر میرسد دولت اسلامی افغانستان پاسخی بود به این نگاه رادیکال. مردمان افغانستان به سبب درگیری در جنگ تندرو و رادیکال شدند. البته این رادیکال شدن باعث شد جنگ ماهیتی دینی پیدا کند و به پیروزی بر شوروی بینجامد. با وجود این، چون افغانستان از مرکز قدرت مسلمانان (مصر و عربستان) و درگیریهای آن دور بود به مناسبترین مکان برای تشکیل دولت اسلامی (با روایت رادیکال عبدالله عزام) تبدیل شد. به همین دلیل، افغانستان مقصدی شد برای هجرت مسلمانانی که به دنبال ایجاد امارت اسلامی بودند(گال،۲۰۱۲: ۲۳۴).
مهاجران در افغانستان برنامهی پاک کردن و مبارزه با حکومتهای فاسد عربی و اردوزبان را پایهریزی کردند. با این که در سال ۱۹۹۲ بن لادن برای رسیدن به این اهداف در افغانستان اقداماتی را انجام داد، در این زمینه شکست خورد و مجبور به بازگشت به عربستان و بعد سودان برای جهاد با اشغالگران مسیحی شد. اما با روی کار آمدن طالبان در افغانستان در ۱۹۹۶ و امیرالمؤمنین خواندن ملاعمر امید تازهای در دل مسلمانان رادیکال جوانه زد. با این که امیرالمؤمنین خواندن ملاعمر برای اکثر مسلمانان جهان مسخره بود (به دلیل نداشتن سواد دینی و عرب نبودن)، انگار برای مسلمانان تندرو همین کافی بود و زمینه حمایت مسلمانان خارجی به رهبری بن لادن از طالبان را فراهم کرد. این اتحاد با تهدیدی که از طرف آمریکا برای هر دو گروه وجود داشت استحکام بیشتری پیدا کرد.
اما کلید تأسیس حکومت موعود در افغانستان در سال ۲۰۰۱ زمانی که طالبان دو مجسمه بودا در بامیان را منفجر کردند زده شد. برای مسلمانان تندرو در جهان این عمل نشاندهنده پایبندی بیچون و چرای رژیم طالبان به شریعتی بود که در جوامع مسلمان دیگر چندان رعایت نمی شود(کوک،۲۰۰۵: ۱۷۷-۱۷۵).
اما بعد از حملهی آمریکا به افغانستان بخشی دیگر از پازل موعودگرایانهی طالبان و القاعده در حال تکمیل شدن بود. آنها آمریکا را با حکومت بیزانسی که در روایتهای موعودگرایانهی تاریخی آمده بود شبیه سازی کردند و بسیاری از مردان طالبان و القاعده قسم خوردند که پشت «مرد قریشی» را خالی نمیکنند. البته طرفدارن القاعده این تعبیر را برای بن لادن به کار میبردند. در ابتدا طالبان چندان با این تعبیر موافق نبود اما بعد از حملهی آمریکا به افغانستان طالبان نیز با القاعده در این اعتقاد همراه شد(فیلیو، ۲۰۱۱: ۱۸۹).
با وجود این، بن لادن چندان اصراری به پرکردن این جایگاه نداشت. او بیشتر یک رویکرد و هدف آخرالزمانی داشت: این که مسلمانان جهان همگی برای جهاد با کفار و مسلمانان فاسد با یکدیگر متحد شوند تا آن ساعت موعود که عبدالله عزام نویدش را داده بود فرا برسد. گرایشهای موعودگرایانهی طالبان نیز از زمان پیوند میان القاعده و طالبان به وجود آمد. با این که جنبش طالبان از تفکرات آخرالزمانی افرادی مانند عبدالله عزام تاثیر گرفته بود، تا قبل از پیوند با بن لادن به دنبال جهانی کردن اهداف نبود. طالبان و القاعده نیز بعد از حملهی آمریکا شکست خود را به گردن تفرقهای که بین مسلمانان جهان ایجاد شد و نیز حمایت نکردن دولتهای فاسدی مانند عربستان سعودی از آنها انداختند.
۲ـ۳ـ۶ـ برگزینندگی(خود حق پنداری):
طالبان با فعالیت طلبههای تحصیل کرده در حوزه های دینی اهل سنت پاکستان و افغانستان پایه گذاری شد. افکار و اندیشه های مکتب دیوبندی، جمعیت العلما و آموزههای سلفی همانگونه که گفته شد سازندهی هویت گفتمان طالبان است. خشونت در تطبیق شریعت، تعصب و جزمانگاری، تصوف و دنیاگریزی و سرانجام ضدیت با اندیشهی شیعی از وجوه بارز گفتمان دیوبندی است که به گونه ای آشکار در صورتبندی تفکر طالبانی به کار گرفته شد.
به علت متفاوت بودن بافت زمینه نمونه مجهول با محلولهای استاندارد پالادیوم، گونه های مزاحم باعث خطا در اندازه گیری می شوند. برای رفع این مشکل از روش استاندارد افزایشی استفاده می شود. در این روش به همه محلولهای استاندارد حجم یکسانی از نمونه مجهول اضافه و در واقع مزاحمت ها یکسان شد. بدین منظور برای اندازه گیری پالادیوم در کاتالیزور اتومبیل، به علت غلیظ بودن محلول کاتالیزور به دست آمده طبق شرح مندرج در بخش ٣-٧-٢، ابتدا محلول ۶٠٠ برابر رقیق سازی شد. سپس در ۴ بالن ژوژه ۵ میلی لیتری به ترتیب حجم های ۰، ۶، ١۵، ٣٠ میکرولیتر از محلول استاندارد ١٠٠ میلی گرم بر لیتر اضافه شد و سپس به هرکدام حجم یکسان ٧/۰ میلی لیتری از محلول رقیق شده کاتالیزور اضافه گردید و طبق روش پیشنهادی، در شرایط بهینه، استخراج آنالیت صورت گرفت. نتایج حاصل برای رسم منحنی استاندارد افزایشی و تعیین غلظت پالادیوم به کار گرفته شد. پس از اعمال ضریب رقت، غلظت پالادیوم در نمونه کاتالیزور اتومبیل برابر با ۰٠/٣ درصد وزنی/وزنی به دست آمد. شکل ٣-١۴ اندازه گیری پالادیوم در کاتالیزور اتومبیل به روش استاندارد افزایشی را نشان می دهد.
شکل ٣-١۴- منحنی استاندارد افزایشی برای اندازه گیری پالادیوم در کاتالیزور اتومبیل به روش پیشنهادی
٣-٨- مقایسه روش پیشنهادی با سایر روش های اندازه گیری پالادیوم
روش پیشنهادی با سایر روش های اندازه گیری پالادیوم مقایسه شد و نتایج در جدول ٣-٣ درج گردید. همانطوری که در جدول مشهود است، حد تشخیص خوب و گستره وسیع به آسانی در این روش بدست می آید. در روش ارائه شده، با بهره گرفتن از سرنگ به عنوان واحد استخراج کننده به عنوان یک راهکار ساده، می توان علاوه بر حذف مرحله وقت گیر سانتریفوژ، از حلال های سبکتر از آب نیز به عنوان حلال استخراجی استفاده کرد با توجه به این حقیقت که در این روش از دستگاه های پیچیده استفاده نمی شود، امکان آنالیز نمونه ها را در بیشتر آزمایشگاههای تجزیه ای فراهم می کند. سادگی دستگاه مورد اندازه گیری از دیگر مزایای این روش نسبت به بقیه روشها می باشد.
جدول ٣-٢ مقایسه روش میکرواستخراج مایع-مایع پخشی پیشنهادی با سایر روشها
آنالیت | دستگاه | دامنه خطی منحنی کالیبراسیون | حد تشخیص | مرجع |
پالادیوم | جذب اتمی با کوره ی گرافیتی | ٢۰۰۰-١۰۰ میکروگرم بر لیتر | ۹٠ میکروگرم بر لیتر | ۳۰ |
پالادیوم | فلورسانس اشعه ایکس | ٧۵۰۰-۰ میلی گرم بر لیتر | ۵ میلی گرم بر لیتر | ۶ |
پالادیوم | اسپکترو فوتومتریک | ٢۰۰۰-١٢۰ میکروگرم بر لیتر | ۰٧۵/۰ میکروگرم بر لیتر | کار حاضر |
۳-۹- نتیجه گیری
در این تحقیق، روش ساده، سریع و ارزان میکرواستخراج مایع-مایع پخشی در سرنگ مورد استفاده قرار گرفت. با توجه به راندمان استخراج بالا، زمان استخراج کوتاه و حد تشخیص پائین روش پیشنهادی، این روش می تواند به عنوان روش حساس برای استخراج و اندازه گیری مقادیر کم پالادیوم مورد استفاده قرار گیرد. برای انجام این کار، به تجهیزات ساده آزمایشگاهی نیاز داریم و تنها یک سرنگ پلاستیکی معمولی به عنوان ابزار استخراج کننده، مورد استفاده قرار گرفت. با این راهکار ساده دیگر به مرحله سانتریفوژ که در فرایند استخراج زمان بر است، نیاز نداریم. همچنین امکان استفاده از حلالهای سبکتر از آب را به عنوان حلال استخراج کننده فراهم می کند. بنابراین قابلیت اجرای روش DLLME برای محدوده بزرگتری از حلالها گسترش پیدا می کند. این روش به طور موفقیت آمیزی برای اندازه گیری پالادیوم در نمونه های کاتالیزور اتومبیل مورد استفاده قرار گرفت و زمان کل آنالیز برای هر تجزیه به جز مرحله انحلال کاتالیزور کمتراز چند دقیقه بود.
مراجع
۱- http://en.Wikipedia.org/ wiki/ Palladium. (1383/06/04)
۲- J. Emsley, The Elements, Oxford University Press, Oxford, UK, 2000, p. 150
۳- Thailand, digital journals.org – Bchaokiawong-chinang. Mai Dental Journal, 2010.
۴- Zeng, Y. E.; Zhang, H. S.; Chen, Z. H. Handbook of ModernChemical Reagents, The Forth Fascicule, Chromogenic Agent of Inoganic Ion, 1st ed: Chemical Industry Press: Beijing, P. R.China, 1989.
۵- J. Messerschmidt, A. von Bohlen, F. Alt and R. Klockenkämper. Separation and enrichment of palladium and gold in biological and environmental samples, adapted to the determination by total reflection X-ray fluorescence. Hide Affiliations
*
مدل دیکینجر و همکارانش(۲۰۰۵ ) ، عوامل موفقیت برای بازاریابی پیامکی را به دو دسته تقسیم کرده است: پیام و رسانه. عامل پیام شامل: محتوای پیام) به عنوان مثال چه نوع از تبلیغات مانند: نظرسنجی، مسابقه و پیشنهادات خاص (، شخصی سازی بر مبنای زمان ) به عنوان مثال چه زمانی از روز و فراوانی تبلیغات(، مکان )به عنوان مثال پیشنهادات مختص به مکانی که در همان لحظه در آن قرار دارید( و ترجیحات مشتری، کنترل مشتری، کسب اجازه و حریم شخصی که به عنوان قویترین اثر منفی بر نگرش مشتریان نسبت به تبلیغات پیامکی ، شناخته شد. عامل رسانه شامل موضوعاتی مربوط به وسیله، انتقال، متناسب بودن محصول) این رسانه به نظر می رسد که برای محصولات کم هزینه، افراد جوان و خدمات به جای کالاها مناسب باشد( و هزینۀ رسانه)که مطرح می شود که این رسانه ارزانتر و اثربخش تر از دیگر گزینه هاست).
بور و همکارانش (۲۰۰۵) ۱یک مدلی را برمبنای تئوری اقدام منطقی ۲ آزمایش کردند و دریافتند که مهمترین عواملی که نگرش نسبت به بازاریابی موبایلی را تحت تاثیر قرار می دهد عبارتند از : نگرش مشتریان نسبت به تبلیغات به طور کل ، سودمندی ادراک شده) برحسب اطلاعات، سرگرمی و جنبه های اجتماعی(، ریسک ادراک شده)برحسب حریم شخصی و امنیت اطلاعات(، دانش مشتری در مورد تکنولوژی ، و هنجارهای اجتماعی که بر رفتار مشتری نفوذ دارد( Rittipant N. et al,2009).
یک مطالعۀ کلی تر که محرک های تجارت موبایلی را بررسی می کند، بر مبنای تئوری رفتار برنامه ریزی شده توسط وو و وانگ ۳(۲۰۰۵) انجام شد. آنها ریسک ادراک شده )به عنوان مثال مسائل مربوط به حریم شخصی و امنیت(، هزینه) به عنوان مثال سخت افزار و هزینۀ خدمات(، سازگاری) به عنوان مثال سازگاری با ارزشهای کنونی، تجربیات پیشین و نیازهای مشتری ( و سهولت استفاده را بررسی کردند.این مدل، اشاره به اثرات اجتماعی که می تواند بر تصمیم به اکتساب وسایل سیار نفوذ داشته باشد را از قلم انداختند.
این دو مطالعۀ اخیر، بر مبنای مدل معاصر تصمیم گیری هستند که دلالت می کند بر اینکه مشتریان گزینه
ای را انتخاب می کنند که ویژگیهای مثبت بیشتری را پیشنهاد می دهد.این مدلهای تصمیم گیری بر مبنای
تحلیل ذهنی هزینه- سود است .گرچه ، مشتریان ممکن است تصمیمشان را بر مبنای مدل غیر جبرانی ۴
بگیرند که در آن ، یک ویژگی خاص ارزش دارد و هرگونه اطلاعات منفی در مورد این ویژگی منجر به رد پیشنهاد می شود ) به عنوان مثال، مشتریان به تبلیغی که مرتبط نیست اجازۀ ارسال نمی دهند حتی اگرحاوی جنبه های اجتماعی باشد Bamba F , Barnes S.,2007,p 820) ).
۱ Bauer et aln ۳ theory of planned behaviour (TPB) ۳ Wu and Wang ۴ non-compensatory model |
اکاه و همکارانش دریافتند که عواملی که نگرش نسبت به بازاریابی مستقیم را تحت تاثیر قرار می دهد، حجم تبلیغات و تجربیات مستقیم پیشین است ( Barnes S,2007Akaah et al. 1995 cited in Bamba F , ). کریشنامورتی دریافت که عواملی که بر تمایل مشتری به اجازه دادن برای دریافت تبلیغات، موثر است عبارتند از: مرتبط بودن پیام ) به عنوان مثال متناسب بودن پیام و جذابیت تبلیغ کننده(، منافع مالی) به عنوان مثال مشوق ها(، ثبت اطلاعات شخصی/ هزینۀ اصلاح، هزینۀ پردازش پیام) به عنوان مثال شناخت منجر به خواندن پیام می شود( و هزینۀ حریم شخصی) به عنوان مثال، عدم اطمینان ) از سوء استفادۀ اطلاعاتی) Krishnamurthy, 2001. Xu , Barnes S,2007)).
و همکارانش ، سه شاخص نامتناقض موفقیت برای ارسال پیامک را شناسایی کردند : ( ۱) به صرفه بودن و قابلیت همکاری با زیر ساخت های سیار، (۲) نفوذ بالای تلفن های همراه)سطح نفوذ بیش از ۸۰% در برخی کشورها( و (۳) هزینۀ نسبتاً پایین خدمت ارسال پیام کوتاه (Xu et al.,2003 cited in).
در مورد خصوصیات دموگرافیک، برخی تحقیقات معتقدند که ، سن، کاربران تلفن همراه ۱۶ تا ۴۵ سال نسبت به تجربۀ بازاریابی پیامکی پذیرنده هستند ( (Pastore 2002 ، و جنسیت، خانمها محتمل تر است که به تبلیغات پیامکی Trappey,Randolph J.;Woodside ,Arch G., 2005, 2009 ) ) نقش مهمی در پاسخ به تبلیغات پیامکی بازی می کنند. بعلاوه ، ۶ عامل خارجی وجود دارد که شامل : سهولت روش ورودی یا زبان ورودی، توسعه اقتصادی که جانشینی برای ساختار اطلاعاتی کمتر توسعه یافته است، تفاوت های فرهنگی ، رقابت بازاریابی که جانشینی برای خدمات صوتی گران در یک بازار غیر رقابتی است، مدل کسب و کار که غنای اطلاعاتی را بهبود می بخشد و از بازخور مثبت در بافت ارزش بهره می برد، و سانسور سیاسی
( Xu Yan,Min Gong;James Y.L. Thong,2006). گرچه،اکثر افراد هنوز نسبت به تبلیغات پیامکی نگرش منفی دارند .(Bamba F., & Barnes S., 2007 )
بدلیل محدودیت های ذاتی در اندازۀ فیزیکی که ناشی از ویژگیهای موبایل است، اطلاعاتی که به مخاطب ارائه می شود می بایست به مقدار مشخصی محدود باشد.که در نتیجه استفاده از محرک های چند حالتی به منظور ارتباطات اثربخش را تقویت می کند.مقدار محدود اطلاعات ، این معنای ضمنی را ارائه می دهد که تبلیغاتی که جذابیت های احساسی دارد برای محیط موبایلی مناسب تر است ، ولی سطح درگیری نسبتاً بالای رسانۀ موبایل این را مطرح می کند که پردازش شناختی پیام می تواند غالب باشد.همچنین،نگرش نسبت به ارتباطات موبایلی ، مشکل می سازد که بگوییم چه نوع پیامی ، احساسی یا شناختی، اثربخش تر است.پردازش اطلاعات یک تبلیغ، همچنین تحت تاثیر محیط ، مثل زمینه و پارازیت می باشد. خصوصاً مفهوم زمینه برای تبلیغات موبایلی ، نیاز به گسترش دارد زیرا محیط احاطه کننده شامل نه تنها اطلاعات متناقض بلکه موقعیت ، زمان و کار در حال انجام،نیز هست. به همراه مکان و زمانی که مشتری تبلیغات را دریافت می کند ، آنچه که مشتری در حال انجام هست نیز می باست به عنوان بخشی از محیط در نظر گرفته شود ) .(T. Park et al
یک مدل مفهومی در مورد تمایل مشتریان به پذیرش تبلیغات موبایلی چهار عامل را فرض می کند، که عبارتند از : نقش رسانۀ موبایل، توسعۀ تکنولوژی ، شخصی سازی پیام و مقرارات مربوط به حریم شخصی (Leppȁniemi and Karjaluoto 2005). بارنز (۲۰۰۲) یک مدل تحقیقاتی برای تبلیغات تعاملی سیار ساخت و هنجارهای اجتماعی، انگیزه های کاربر، شیوه، زمان و مکان و ویژگیهای شخصی را به عنوان مهمترین ابعادی که پردازش اطلاعات مشتری را تحت تاثیر قرار می دهد ، انتخاب کرده است.یک چهارچوب برای شخصی سازی تبلیغات بر اساس خصلت های مشتری ، برای تجارت الکترونیکی مطرح شده است که ادعا می کند طراحی و ارائۀ اطلاعات می بایست بر اساس شرایط احساسی مخاطب تغییر کند.این مدل ، رسانه و تکنولوژی ارتباطات را به سه لایه تقسیم کرده است : فیزیکی، رمز یا کد و زمینه . همچنین سخت افز ار ، تعامل ، ابعاد تصویری/ کاربردی ، مفهوم و شکل را به عنوان عوامل کلیدی که اثرات روانی را تحت تاثیر قرار می دهد ، انتخاب کرده است) Saari et al.,2004 cited in T.Park et al. 2008 (.در یک تحقیق پیمایشی، پرسشنامه ها به کاربران موبایلی که در منطقۀ توکیو زندگی می کنند داده شد، و از آنها در مورد نگرششان نسبت به تبلیغات سیار کششی و تمایلشان به کلیک کردن روی تبلیغات ، پرسیده شد.نتایج نشان می دهد که جستجوی خارجی،معتبر بودن زمینه و نگرش نسبت به تبلیغات ، به عنوان مقدمات تمایل به دسترسی به تبلیغات هستند) . ( Okazaki 2004 cited in T.Park et al. 2008
در ادامه سه مدل که در پی ریزی مدل این تحقیق ، نقش بیشتری داشت ، به تفصیل بیان می شود.
۲-۳-۱٫ مدل پارک و همکارانش
آقای پارک و همکارانش۱) ۲۰۰۸) ، معتقدند که عوامل تاثیر گذار در تبلیغات تلفن همراه ،در سه گروه قابل تقسیم اند : عوامل تبلیغ، عوامل محیط و عوامل مخاطب که این سه گروه عوامل بر رفتار مشتری تاثیر می گذارند.
اولین گروه عوامل مربوط به خود تبلیغات است .عوامل عمده در تبلیغات ، طراحی ، محتوی و رسانۀ حامل است که تبلیغات توسط آن منتقل می شود.از آنجاییکه هر رسانۀ حامل ، ظرفیت های متفاوتی مثل اندازۀ نمایش، وضوح، نمایش رنگها و فراهم بودن صدا دارد، طراحی تبلیغات توسط رسانۀ حامل تحت تاثیر قرار می گیرد و گاهی محدود می شود.ویژگیهای رسانۀ حامل ، محتوای تبلیغات را متفاوت می سازد.عوامل طراحی و محتوای تبلیغات با یکدیگر تعامل دارند.محتوای تبلیغات گاهی عوامل طراحی را از طریق انتخاب اثربخش ترین روش بیان آن ، تعیین می کند و عوامل طراحی ، محتوای تبلیغات را بر اساس موقعیت ، محدود می کند.
دستۀ دوم مربوط به محیطی است که تبلیغات در آن ارائه می شود.یک تبلیغ ، اساساً یک ارائۀ منفعل اطلاعات است.این بدین معناست که تبلیغ کننده یک تبلیغ را به مخاطبی ارائه می دهد که عموماً زیاد به آن تمایل ندارد. بدلیل این ویژگی ، موقعیت و زمینۀ محیط، نقش مهمی بازی می کند زمانیکه مخاطب تبلیغات را نگاه می کند.علاوه بر این،بی علاقگی اساسی مخاطب به تبلیغات ، تبلیغ کنندگان را تشویق می کند که اطلاعات
۱ T.Park et al |
مفید را با تبلیغات ترکیب کند.در این مورد، اطلاعات به عنوان عامل حواسپرتی عمل می کند.اگر یک مخاطب به شدت مجذوب اطلاعات شود، تبلیغات معمولاً نادیده گرفته می شود، که می توان توسط تئوری توجه با منابع محدود آنرا توضیح داد.همچنین ، دیگر عوامل احاطه کننده، مثل زمان و مکانی که تبلیغات در آن ارائه می شود ، می تواند بر روی تبلیغات هم به طورمثبت و هم به صورت منفی تاثیر بگذارد.
گروه سوم عوامل، مربوط به مخاطب است.بسیار مشکل است که تاثیر یک تبلیغ را بر یک فرد تخمین زد زیرا پردازش اطلاعات یک فرد ، بر اساس تجربیاتش ، نگرشش و بسیاری دیگر از ویژگیهایش ، به طور گسترده ای متفاوت است.تجربیات شامل تصویر برند که قبلاً ساخته شده است ، در یادآوری یک تبلیغ تفاوت ایجاد می کند. نگرش نسبت به رسانۀ حامل نیز همچنین یک عامل تاثیر گذار بر اثربخشی یک تبلیغ است) Cho 2003 ) . به عنوان مثال ، مردم تمایل دارند که فکر کنند که یک محصولی که در تلویزیون تبلیغ می شود، قابل اعتمادتر است زمانیکه مقایسه می شود با یک محصولی که در یک ایمیل ناخواسته )اسپم( تبلیغ می شود، حتی اگر محتوای تبلیغات مشابه هم باشد.
مراحل پردازش اطلاعات تبلیغات می تواند توسط تئوری اطلاعات ، تشریح شود) Proctor and Van
Zandt 1994,cited in T Park et al.2008 (. تبلیغات ، به عنوان یک محرک در مرحلۀ احساس محسوب می شود.عوامل طراحی یک تبلیغ ، موثرترین عوامل در این مرحله هستند. محرک های چند بعدی نیز در این مرحله نقش دارند .سپس محتوای تبلیغات بر مرحلۀ ادراک تاثیر می گذارد. داده های ورودی حسی ، یک تصویر ادراک شده می سازند و به عنوان یک نشانه یا راهنما برای بازخوانی خاطرۀ نگهداری شده در حافظۀ بلند مدت عمل می کنند.همچینین تصویر ادراک شده به عنوان پیام که یک تبلیغ است ، شناخته می شود. تصور می شود که بین شناخت و یادآوری تبلیغات یک تعامل وجود دارد . نگرش و تجربیات مخاطب بر یادآوری تبلیغ از طریق حافظۀ بلند مدت ، تاثیر دارد. عوامل محیطی ، زمینه و عامل حواسپرتی که در توجه درگیر می شود، می توانند اثر زیادی بر کل فرایند از احساس تا یادآوری داشته باشند) T. Park et al.2008 (.
در آخر ، رضایت از تبلیغات و قصد خرید از طریق فرآیندی که در بالا بیان شد، تعیین می شوند. به نوبۀ
خود ، رضایت و قصد خرید ، نگرش و تجربیات را به روز می کند که تاثیری در تصمیم گیری در مورد
خرید در نوبت بعدی دارد) ,۲۰۰۸ ( Weilbacher 2003,cited in T park et al .
در ادامه نتایج مطالعات آقای پارک و همکارانشان (۲۰۰۸) در قالب مشاهدات آمده است.
عوامل تبلیغ :
مشاهده اول : بیشتر تبلیغات موبایلی برای صنعت سرگرمی هستند.
میزان زیادی (۴۲%) از تبلیغات موبایلی مواردی که می تواند یافت، برای صنعت سرگرمی است .صنعت سرگرمی ، شامل یک رنجی از طبقه های مختلف محصول می شود مانند فیلم، ورزش، بازیها و موسیقی.از آنجاییکه سرگرمی چیزی است که مورد علاقه تقریباً هرکس هست، این طبقه ای از تبلیغات است که تمایل مشتریان را کسب کرده و برای آنها قابل پذیرش است.بسیاری از تبلیغات موبایلی برای سرگرمی ، نرخ پاسخ بالایی دریافت کرده اند، مثل تبلیغ تلویزیون WB20 که تماشا گران را تشویق می کند که یک پیامک بفرستند تا یک جایزۀ نقدی برنده شوند. در مجموع ۴۹% از شرکت کنندگان برای پیشنهادات آتی، وارد سیستم شدند که نرخ بالاتری است از آنچه که توسط اغلب دیگر صنایع تجربه شده) T park et al. 200 ).
عوامل مخاطب :
مشاهده دوم : تبلیغات موبایلی اغلب مخاطبان جوان را هدف قرار می دهد .
تشخیص اینکه نیاز هست چه کاری انجام شود،
انجام اقدامات حمایتی در ازای تلاش های صورت گرفته،
تشخیص دادن پیروانی که عملکرد خوبی داشته و اهداف مورد توافق را تحقق می بخشند،
پیگیری کردن جهت حصول اطمینان از اینکه اهداف مورد توافق به طور رضایتبخشی محقق شده اند،
سازماندهی برای فراهم کردن منابع مورد نیاز پیروانی که اهداف موردنظر را محقق کرده اند (Kirkbride, 2006).
۲-۱-۱۱-۲ مدیریت بر مبنای استثناء فعال
که دربرگیرندهی مداخلهی رهبر در کار پیروان پیش از آنکه امور مشکلساز شوند (Horwitz et al, 2008) در مدیریت برمبنای استثنای فعال رهبر با نظارت مستمر بر رفتار پیروان، تمامی انحراف از استانداردها، اشتباهات و خطاهای پیروان را در انجام وظایف کنترل کرده و در صورت لزوم اقدامات اصلاحی را انجام میدهد (Bass & Riggio, 2006).
به طور کلی شاخص های کلیدی مدیریت برمبنای استثناء فعال عبارتند از:
سازماندهی برای آگاه شدن از اشتباهاتی که ممکن است رخ دهد،
توجه زیاد به اشتباهات و انحرافات،
آماده و گوش به زنگ بودن در خصوص انحراف از قوانین و
آموزش پیروان در خصوص نحوه اصلاح اشتباهات (Kirkbride, 2006).
۳-۱-۱۱-۲ مدیریت برمبنای استثناء منفعل
در این حالت رهبر تنها در زمانی به مداخله می پردازد که کارها با مشکل مواجه شده باشد (Horwitz, 2008:3-4). رهبر منتظر میماند تا انحرافها، اشتباهات و خطاها رخ دهند سپس اقدام به اصلاح می کند (Bass & Riggio, 2006). در واقع رهبر تنها در زمان بروز مشکل وارد عمل می شود تا مسائل حاد و وخیم نشوند (Horwitz et al, 2008).
شاخص های کلیدی مدیریت مبتنی بر استثناء منفعل:
اقدام نکردن مگر در صورت بروز مشکل،
اجتناب از تغییرات غیرضروری،
انجام اقدامات اصلاحی زمانی که اشتباهات رخ می دهند،
صرف انرژی زیاد برای نگهداری از وضع موجود و
حل مشکلات و از سرگرفتن دوبارهی کارها (Kirkbride, 2006).
رهبری عدم مداخلهگر
طبق نظر برنارد باس[۱۷۲]، رهبر عدم مداخلهگر از نقش فعال رهبری خودداری نموده و در طیف رهبری، جزء غیرفعالترین نوع رهبری بهشمار میرود (Horwitz et al, 2008).
یوکل[۱۷۳] (۲۰۱۰) رهبری عدم مداخلهگر را فقدان رهبری اثربخش تعریف می کند (Bagler et al, 2013).
سبک عدم مداخله در واقع به معنای عدم رهبری است. در این سبک رهبران از انجام وظایف رهبری خویش امتناع ورزیده و وظایف خود را به طور تمام و کمال به پیروان تفویض مینمایند. آن ها با این فکر و ذهنیت نادرست که تفویض اختیار موجب سلب مسئولیت می شود، در مقابل اشتباهات زیردستان خود را مبری دانسته و تمام عواقب ناگوار تصمیمات را متوجه آنان مینمایند. این رهبران هیچ نوع حمایتی از پیروان خویش بهعمل نمیآورند، که این امر باعث می شود سطح رضایتمندی و انگیزش کارکنان به شدت کاهش یافته و به ایجاد و افزایش میزان بیگانگی شغلی در بین کارکنان دامن زده شود (الوداری، ۱۳۸۹).
شاخص های کلیدی سبک رهبری عدم مداخلهگر عبارتند از:
اجتناب کردن از تصمیم گیری،
واگذار کردن مسئولیت ها،
اجتناب از جانبداری در مجادلات و
نشان دادن بیعلاقگی نسبت به امور جاری (Kirkbride, 2006).
۱۳-۲ رهبری و مدیریت دانش
اجرای موفقیتآمیز مدیریت دانش مستلزم تعهد و رهبری آشکار مدیریت عالی در سرتاسر تلاش های مدیریت دانش است. یعنی، نوعی تغییر پارادایمی در فلسفهی مدیریت عالی مورد نیاز است. مدیریت باید به جای اصرار بر کنترل کارکنان بر تعهد، قابلیت اطمینان و اعتماد به آنان تأکید کند (Oliver & Kandadi, 2006).
اَمبیل[۱۷۴] (۱۹۹۹و ۱۹۹۶) این ایده را مطرح می کند که وظیفهی اولیه رهبران ایجاد جو و محیطی مطلوب است که هر یک از اعضای سازمان بتوانند در آن ایدههای جدید خلق کنند، دانش را توسعه دهند و به روز کنند. ابتکارات را عملی کنند و عملکرد شرکت را بهبود دهند، به نحوی که ارتباط منظم بین رهبران و کارکنان می تواند به وسیله اکتساب دانش تسریع شود (Girdauskiene & savaneviciene, 2012).
چالش اکثر رهبران ایجاد نوعی ظرفیت در دیگران از طریق ایجاد فضایی است که در آن، خلق و تسهیم دانش تشویق می شود. اشخاص در طی فرایند خلق دانش از طریق تجارب و تصورات شخصیشان، دانش و ایدههای جدید ایجاد می کنند. این دانشها را میتوان در تیم با دیگران تسهیم نمود. رهبران از طریق ایجاد جوی که پذیرای ایدههای جدید است کارکنان را به تسهیم ایدههایشان تشویق می کنند. کارکنان در زمانی که توسط مدیران قدردانی شوند، یا در شرایطی که تسهیم دانش بخشی از فرایند ارزشیابی عملکردشان باشد یا در زمانی که پاداشهای مالی و غیرمالی جهت تسهیم برای آن ها تدارک دیده شود با احتمال بیشتری به تسهیم دانش ترغیب میشوند (Heibler, 1996).
پیکرینگ و ماتسون[۱۷۵] (۱۹۹۲) پیشنهاد می کنند که پارادایم جدید مدیران را به این باور میرساند که کارکنان میخواهند بخش مهمی از سازمان باشند، برای انجام خوب کار میتوان به آن ها اعتماد نمود و اینکه آنان توانا، خلاق و نوآور هستند. آن ها معتقدند که سبک رهبری جدید دربردارندهی بینش عمیقتر، مدیریت سطح خرد کمتر، حمایتگر و کمتر جهتدهنده، آموزنده و کمتر کنترل کننده، تیممحورتر با تمرکزی برنده- برنده و مسئولیت تیمی بیشتر و فعالیت فردی کمتر است. آن ها بر یادگیری و ارتباط جهت کمک به تعریف چشمانداز، اهداف، نقشها و مسئولیتهای واضح و شفاف رهبری مدیریت عالی تمرکز می کنند.
بسیاری از اندیشمندان معتقدند که ابراز خصوصیات رهبری مثبت و سازنده در سطوح مختلف مدیریت، از مهمترین الزامات ایجاد فرهنگ دانشی در سازمان ها است (Oliver & Kandadi, 2006).
طبق نظر داونپورت[۱۷۶] و همکاران (۱۹۹۸) تعهد و رهبری مدیریت عالی، اساسیترین عامل موفقیت پروژه مدیریت دانش است (Heibler, 1996).
پولیتیس[۱۷۷] (۲۰۰۱) معتقد است که در میان انواع سبکهای مختلف رهبری، سبکی که شامل تعاملات انسانی و تشویق افراد به مشارکت و تصمیم گیری است، دارای بیشترین اثر بر مدیریت دانش ،بالاخص فرایند کسب دانش دارد. او مهمترین شاخص های رهبری برای کسب دانش را درک مشکلات و ایجاد ارتباطات، ویژگیهای شخصی رهبری، کنترل، مذاکره و قدرت سازماندهی میداند (Politis, 2001).
وان بارن[۱۷۸] (۱۹۹۸) حمایت مدیریت ارشد را بهعنوان یکی از مهمترین عوامل برای خلق و تسهیم موفقیتآمیز دانش در سازمان شناسایی نموده است (Heibler, 1996).
سینگ[۱۷۹] (۲۰۰۸) در تحقیق خود راجع به نقش رهبری در مدیریت دانش در شرکتهای نرمافزاری به این نتیجه رسید که سبکهای دستوری و حمایتی رابطه منفی معناداری با اقدامات مدیریت دانش داشته و سبکهای مشاورهای و تفویضی بیشترین و مثبتترین رابطه را با اقدامات مدیریت دانش دارند. (singh,2008)
گوه[۱۸۰] (۱۹۹۸) خاطر نشان می کند که خلق مؤثر دانش بدون توانمندسازی کارکنان و تعهد قوی رهبر به سازمان امکان پذیر نمی باشد. به زعم وی مدیران عالی می بایست:
دانش کافی داشته باشند.
پیش بینی واقعگرایانهای از نتایج مدیریت دانش داشته باشند.
با کارکنان ارتباط داشته باشند.
توانایی هماهنگسازی علایق مختلف واحدهای وظیفه ای درگیر در فرایند اجرای مدیریت دانش را داشته باشند (ابطحی و خیراندیش، ۱۳۹۰).
کانگاس[۱۸۱] (۲۰۰۹) در تحقیق خود در صنعت حملونقل با ذکر اینکه اولین قدم و مهمترین قدم برای مدیریت دانش و خلق موفق دانش، توجه به افراد است، مهمترین اقدام رهبر را شناسایی نوع فرهنگ مناسب برای پیادهسازی مدیریت دانش میداند (Kangas, 2009).
مطالعه ای که توسط اندرسون[۱۸۲] و انجمن کیفیت و بهرهوری آمریکا[۱۸۳] انجام شد، نشان داد یکی از حیاتیترین دلایل عدم توانایی سازمان ها جهت استفاده اثربخش از دانش، فقدان تعهد رهبر عالی برای تسهیم دانش سازمانی است و دلیل دیگر کم بودن الگوهای نقش بود که رفتارهای مطلوب را به نمایش گذارند (Heibler, 1996).
جایا سنگام[۱۸۴] و همکارانش (۲۰۱۰) نیز به رابطه انواع قدرت رهبری با فرآیندهای مدیریت دانش پرداختند. آن ها دریافتند که قدرت تخصصی و مبتنی بر دانش، اثر مثبتی بر کسب و توزیع دانش داشته و قدرت مشروع، مانع از اقدامات کسب دانش خواهد شد (Jayasingam et al, 2010).
ویتالا[۱۸۵] (۲۰۰۴) رهبری دانش را فرآیندی میداند که طی آن رهبر، کارکنان را در شناخت و یادگیری فرآیندهای لازم جهت تحقق اهداف سازمان یاری میدهد (Viitala, 2004:8).
چینینگ لانگ[۱۸۶] (۲۰۰۱) در مطالعات خود مسائل مدیریتی مرتبط با دانش سازمانی را مورد بررسی قرار داده است. از منظر وی مدیران برای دستیابی به جایگاه رهبری دانش در سازمان باید گشودگی و اعتماد را از ارزشهای اصلی خود قرار دهند. از تیمها حمایت کنند و شکل گیری فرهنگ مشوق نوآوری، یادگیری و تسهیم دانش را مورد حمایت قرار دهند. بر این اساس مدیران دانشپرور باید سازمان را به صورت جامعهای انسانی ببینند که قادر است اطلاعات حاصل از سیستمهای تکنولوژی را جهت خلق مفاهیم جدید بهکار گیرد. به این ترتیب مدیران به جای تأکید بر روشهای کنترلی و نیز شیوه های معمول انجام کار، زمینه را برای شناخت روشهای جدید انجام امور آماده میسازند (Chinyinglang, 2001:50).
تئوری رهبری تحولآفرین چشمانداز مفیدی برای درک چگونگی تأثیر رهبران بر مدیریت دانش سازمانی فراهم می کند. رهبری تحولآفرین یکی از مناسبترین سبکهای رهبری برای سازمانهای دانشی است. مؤلفه های تئوری رهبری تحولآفرین تناسب خوبی با فرایند مدیریت دانش دارد. کارکنان در زمانی که دارای آزادی برای ایجاد ایدههای جدید، تسهیم آن ها با همکارانشان و آزمون ایدههای جدیدشان هستند، بهرهورترند (Sosik, 1997:465).
رهبری تحولآفرین می تواند تأثیر مثبتی روی انتقال و تسهیم دانش داشته باشد (Girdauskeine & savaneviciene, 2012).
وضعیت استفاده از فناوری اطلاعات در کسبوکار بسیار پایین است. (C1-11)
سیاستهای موجود باعث تشویق استفاده از فناوری اطلاعات در کسبوکار به حد کافی نمیشود. (C1-16)
با سرمایهگذاری بیشتر و پذیرش خطرات و تهدیدهای نهفته در این فناوری،(C1-18) سرعت توسعه و کاربرد این فناوری را در کشور افزایش دهیم
سرمایهگذاریهای بنیادی (C1-20) و پرورش نیروی انسانی مقتدر و صرف زمان بتوانیم از این فناوری بهرهمند شده و تهدید آن را کاهش دهیم.
در این حوزه منابع قانونی و حقوقی در کشور کم است و اگر وجود دارد کارآیی آن کم است باید در این زمینه بازنگری شود و مطابق شرایط روز و ویژگیهای فناوری اطلاعات قوانین و مقررات مناسب تهیه و تدوین شود. (C1-23)
پروژههای کلانی را تعریف و اعتبارات لازم برای آن اختصاص دهد (C1-31) تا زمینهی فعالیت بنگاههای مختلف را فراهم بکند
برای حمایت از کارآفرینی در سیاستهای تشویقی در زمینهی توسعهی فناوری، (C1-33) نوآوری، خلاقیت طراحی و تولید محصولات نرمافزاری و سختافزاری و محتوا و همینطور کاهش هزینهی امکانات زیرساختی به خصوص در زمینهی شبکههای ارتباطی داشته باشد.
همچنین در زمینهی توسعهی امنیت در فضای مجازی مشابه فضای حقیقی باید سرمایهگذاری کند تا فضای امن و مطمئن برای کسبوکار وکارآفرینی فراهم شود. (C1-38)
سیاستهای موجود توسعهی فناوری اطلاعات تا حد زیادی پاسخگوی نیازهای جامعه است از سوی دیگر دولت را وادار به توجه زیادی به موضوع کند. (C3-2)
سیاستگذاران را وادار به در پیش گرفتن سیاستهایی اولاً برای پاسخگویی به نیازهای مردم پیشبینی خواستههای مردم و ثانیاً برای پیشبینی نیاز مردم کند. (C3-3)
توسعهی سیاستهای تشویقی برای بهرهگیری از فناوری اطلاعات (C3-7)
افزایش سهم فناوری اطلاعات از تولید ناخالص ملی (C3-8)
کاهش هزینههای دسترسی به خدمات فناوری اطلاعات (C3-9)
ایجاد زمینههای قانونی لازم برای توسعهی کاربردهای فناوری اطلاعات (C3-11)
تدوین بسته سیاستهای تبیینی (C3-18)
تدوین بستههای تشویقی (C3-19)
سیاستهای فا موجود جوابگوی نیازهای فعلی جامعه نیست. (C6-1)